گرفتن یک مصاحبه فوتبالی و پیاده کردن آن از یک کشتیگیر، آن هم کشتیگیری که بارها از سکوهای جهانی و المپیکی بالا رفته، چه به عنوان کشتیگیر و چه به عنوان مربی تیمملی، هم میتواند سخت باشد و هم آسان. سخت از این نظر که صحبتهای فوتبالی کردن با یک کشتیگیر شاید از کشتی گرفتن نیز سختتر باشد، اما کار وقتی راحت میشود که این آقای کشتیگیر قهرمان سابق جهان، قبل از کشتیگیر شدن یک فوتبالیست حرفهای بوده و در تمام سالهایی که به صورت حرفهای کشتی میگرفت، نه تنها فوتبال را هم بازی میکرد، بلکه با دقت و حوصله و وسواس نیز اخبار و حواشی آن را دنبال کرده و اشراف کاملی به امور فوتبال دارد. از متن گرفته تا حاشیه...
دیروز در روزنامه استقلالجوان میزبان غلامرضا محمدی بودیم. پهلوانی از خطه پهلوانپرور لرستان. فردی که سالیان سال با دوبنده کشتی و روی تشک طلایی برای کشور افتخارآفرینی کرده بود. وی در دفتر روزنامه استقلالجوان حضور یافت و خیلی بیریا هم از کشتی و حاشیههایش گفت و هم فوتبال و حاشیههایش.
امیدواریم این گفتوگو که در قالب مصاحبه زیر تنظیم شده موردتوجه خوانندگان استقلالجوان قرار بگیرد.
*آقای محمدی ورزش را با فوتبال شروع کردید یا کشتی؟
- راستش را بخواهید با هیچکدام. من ورزش را با وجود اینکه عجیب است و به جثهام نمیخورد ولی با بسکتبال شروع کردم. اتفاقا بازی بسکتبالمم هم خوب بود، اما خب خیلی زود جذب فوتبال شدم. فوتبال را هم از زمین خاکیهای خرمآباد و مدارس و آموزشگاهها شروع کردم.
*پس کی و چطوری سر از کشتی در آوردی؟
- کمکم داشتم فوتبالیست میشدم که سالن سرپوشیده کنار یکی از زمینهای خاکی که در آن بازی میکردم توجهم را جلب کرد. سالنی که در آن کشتی میگرفتند و کشتی یاد میدادند. تا آمدم به خودم بجنبم، دیدم با دوبنده در سالن کشتی هستم، ولی فوتبال را هم ترک نکرده بودم و آن را هم بازی میکردم. آن هم به صورت همزمان. باور کنید هر روز ابتدا یک تمرین سنگین فوتبال میکردم و یک فوتبال کامل بازی میکردم بعد تازه میرفتم سالن و کشتی میگرفتم.
*چطوری بدنت میکشید؟
- (باخنده میگوید) خب از اولش هم بد بدن و چغر بودم و بدنم میکشید دیگه...
*چطوری توانستی بین کشتی و فوتبال مرزبندی و تکلیفت را روشن کنی و به سراغ کشتی بروی؟
- یه کمی که از این موضوع گذشت و سنم هم بالاتر رفت، با راهنمایی فردی به اسم آقا مقدم که معاون مدرسهمان بود و تشویقهای برادر بزرگترم به سمت کشتی بیشتر گرایش پیدا کردم و یواشیواش کشتی را به عنوان ورزشی که قرار است حرفهای آن را دنبال کنم انتخاب کردم.
*اولین تورنمنتی که در آن شرکت کردی را به خاطر داری؟
- خیلیخوب به خاطر دارم چون بین چهار نفر چهارم شدم (و میخندد)
*از خودت ناامید نشدی؟
- ناامید که نشدم هیچ، بدتر جری شدم تا بتوانم این ناکامی را جبران کنم. از همانجا بود که عزمم را جزم کردم روزی قهرمان جهان شوم.
*اولین وزنی که در آن کشتی گرفتی چند کیلو بود؟
- وزن 32 کیلو بود و بیشترین وزنی هم که در آن کشتی گرفتم 55 کیلو بود.
*اولین باری که از یک سکو برای گرفتن مدال بالا رفتی کی بود؟
- سال 66 در مسابقات قهرمانی نوجوانان کشور در شهر داران اصفهان بود که قهرمان شدم و برای اولینبار از یک سکو بالا رفتم تا مدال بگیرم. هنوز هم لذت آن لحظه را احساس میکنم. لحظه خیلی خوبی بود.
*خرمآباد و کلاً لرستان کشتیگیران مطرح دیگری هم داشت؟
- بله، کشتیگیران خیلی خوبی داشت و هنوز هم دارد.
*ولی هیچکدام از آنها از شما در کشتی بزرگتر و معروفتر نشدند. درسته؟
- شاید از یک نظر این حرف درست باشد، اما به جرات میگویم که خیلی از آنها از من هم بهتر و پهلوانتر و بزرگتر بودند، اما از نظر بعد قهرمانی به حقشان نرسیدند.
*اولین تجربه تیمملی بزرگسالانت چطوری اتفاق افتاد؟
- سال 72 در مسابقات انتخابی تیمملی شرکت کردم و توانستم دو بنده تیمملی را به دست آورم.
*آن زمان منصور برزگر مربی تیمملی بود؟
- زمانی که من در مسابقات انتخابی شرکت کردم نه ایشان نبود، اما اردوها و مسابقات که شروع شد آقای برزگر شدند مربی تیمملی.
*اولین مدال جهانیات را کی به دست آوردی؟
- اولین مدال جهانی را در رده جوانان جهان گرفتم. سال 69 در استانبول بود که قهرمان شدم و طلا گرفتم.
*در تیمملی جانشین کدام کشتیگیر شدی؟
- به جای مجید ترکان به تیمملی آمدم. کشتیگیر بسیار با هوشی که سه مدال قهرمانی جهان را نیز در کارنامه داشت و این موضوع کار مرا سخت میکرد چون باید جای یک کشتیگیر بزرگ را پر میکردم.
*شما خیلی زود توانستی مدال جهانی بگیری تا کشتی ایران خلاء مجید ترکان را در وزن 52 کیلو حس نکند.
- بله در همان اولین سالی که در مسابقات جهانی شرکت کردم یعنی در سال 93 مدال نقره جهان را گرفتم.
*فینالی که به اعجوبه بلغاری یعنی والنتین یوردانف باختی و...
- یوردانف واقعاً نابغهای بود برای خودش. بیجهت نبود که 8 مدال طلای جهان و المپیک گرفته ولی در آن فینال داوران به او لطف کردند تا طلا بگیرد. الان یوردانف یکی از دوستان خوب من ا ست.
*واقعا؟ یعنی با او ارتباط داری؟
- بله، یوردانف الان رئیس فدراسیون کشتی بلغارستان است و با هم ارتباط داریم.
*یوردانف برای خودش حکم سرمربیگری تیمملی بلغارستان را نزده؟
- (باصدای بلند میخندد) ای بابا... دست رو دلمون نگذارید تو رو خدا...
*با کدام یکی از رقبای جهانی دیگرت در ارتباط هستی؟
- به جز یوردانف با جونز آمریکایی هم ارتباط خوبی دارم.
*بعد از اتمام دوره قهرمانیات خیلی زود به مربیگری روی آوردی و شدی سرمربی تیمملی و عملکرد خوب و قابلقبولی هم در این عرصه داشتی، اما در یک اقدام ناگهانی قبل از المپیک از کار کنار رفتی.
- من در دورانی که کشتی میگرفتم با برادران خادم رفاقت زیادی داشتم البته هنوز هم دارم ولی آنقدر رفاقت من با آنها زیاد بود که همیشه با هم بودیم. به خصوص با رسول. اصلاً به من و رسول لقب دوقلوهای کشتی را داده بودند. من هم سالها بود که سرمربی تیمملی بودم. آخرین حضورم در تیمملی هم مسابقات جهانی استانبول بود که با تنها دو اختلاف امتیاز نسبت به روس نایب قهرمان جهان شدیم و این یعنی کارنامه موفق ولی خودم هم نفهمیدم چطوری شد در سال المپیک و بعد از آن عملکرد خوب به یکباره از تیمملی کنار گذاشته شدم و خود رسول که رئیس فدراسیون بود جای مرا گرفت. حرف در این خصوص زیاده اما خیلی دوست ندارم آن را باز کنم.
*حسن بنا هم به طرز عجیبی از تیمملی کشتی فرنگی کنار رفت.
- حسن بنا، یک اسطوره در کشتی ایران است و نامش در تاریخ کشتی ایران ثبت شده، ولی بعضی رفتارها با بنا باعث شد که او هم عطای کار را به لقای آن ببخشد. قطعاً اگر بنا به کارش ادامه میداد... البته با دلگرمی و پشت گرمی، راهی که کشتی فرنگی ایران در پیش گرفته بود با سرعت بیشتری طی میشد.
*آقای محمدی یه کمی از کشتی فاصله بگیریم و به فوتبال بپردازیم. خیلیها معتقدند که فوتبال شما از کشتیات بهتر است. درسته؟
- (میخندد) فکر میکنم اگر فوتبال را هم انتخاب میکردم به تیمملی میرسیدم. آره واقعاً فوتبالم خیلی خوبه.
*دو پسرت هم که فوتبالیست هستند و البته گویا استقلالی.
- بله. پسر بزرگم که بازیکن تیم جوانان استقلال است و پسر دومم هم فعلاً در مدارس فوتبال بازی میکند. استقلالی هم هستند درسته.
*و خود شما در تقسیمبندی قرمز و آبی؟
- حالا بالاخره... البته مشخصه دیگه... حالا من نمیخواهم اینجا بگم که خودمم استقلالی هستم (و میخندد)، اما خب عیب نداره بنویسید که خودمم استقلالی هستم. هرچند که یکبار هم در برنامه ورزشومردم عنوان شد که استقلالی هستم. پس حالا که اینو مینویسید، اینم بنویسید که من به همراه هر دو پسرم استقلالی هستیم، اما یکی از پسرهام طرفدار بایرنمونیخه و یکی دیگهشون هم بارساییه، اما خودم به شدت رئالی هستم.
*در کُریهای سرخابیها هم حضور داری؟
- خب فکر کنم که یکی از سنگینترین و بدترین کریها را من برای پرسپولیس خوانده باشم.
*چی بوده؟
- در مسابقات قهرمانی جهان سال 2011 حسن رحیمی قرار بود برای کسب مدال برنز کشتی بگیره. همان روز و یک ساعت بعد از کشتی رحیمی دربی برگزار میشد. من آنجا کلی برای دور و بریها که پرسپولیسی بودند کری خواندم. حتی با بچههای خبرنگار که آنجا بودند هم کریخوانی راه انداخته بودم. در یک مصاحبه هم که به صورت رسمی گفتم دعا میکنم که حسن رحیمی کشتی ردهبندی را ببرد و مدال برنز بگیره و استقلال هم در دربی پرسپولیس را ببره. (با خنده میگوید) هر دو اتفاق هم افتاد دیگه. هم رحیمی مدال برنز گرفت و هم استقلال دو- هیچ پرسپولیس را برد و خلاصه روز خوبی برای ما شد.
*هنوز هم فوتبال بازی میکنی؟
- آره. فوتبال را دوست دارم و هنوز هم بازی میکنم. راستی این را هم بنویسید که ما چند فوتبالیست بودیم که در جامرمضان در ورزشگاه قیانوری یک تیم داده بودیم و چند کشتیگیر با فوتبالیستها بازی میکردیم. جالبش اینجاست که مقام هم میآوردیم.
*غیر از خودت دیگه چه کسانی بودند؟
- آقا محسن کاوه بود، پژمان درستکار، علیرضا دبیر، خود من و یکی، دو نفر دیگه. البته حسین کاوه برادر محسن کاوه هم در تیم ما بود. البته حسین کشتیگیر نبود، بلکه فوتبالیست بود و در لیگ یک بازی میکرد.
*کشتیگیرها میتوانند فوتبال بازی کنند ولی فوتبالیستها نمیتوانند کشتی بگیرند.
- خُب در همین رابطه یک خاطره برایتان بگم. من دانشجوی کارشناسی ارشد تربیتبدنی بودم و چند چهره معروف فوتبالی هم با من همکلاس بودند. وقتی من میرفتم با آنها فوتبال بازی میکردم مشکلی نداشتم، اما وقتی دوستان ما میآمدند برای کشتی همین که میچسبیدند به ما کشتیگیران طی ده ثانیه رنگورویشان سیاه و کبود میشد...
*حالا این آقایان فوتبالی کیا بودند؟
- حمید درخشان بود، حمید استیلی بود، ناصر محمدخانی، اصغر مدیرروستا و...
*با کدام یکی از فوتبالیستها یا مربیان رفاقت زیاد داری؟
- با امیر قلعهنویی، علیرضا منصوریان، عابدزاده، علی دایی، محمد محمدی، واحدینیکبخت، افشین پیروانی، فرهاد کاظمی و...
*پس بیژن کوشکی چی؟
- (میخندد) بیژن کوشکی که دیگه رفیق نیست. از رفیق هم برای من گذشته.
*به خاطر آن نسبت فامیلی کذایی؟
- (میزند زیر خنده) دیگه کذاییاش برای چیه؟
*چون از قدیم گفتند که باجناق فامیل نمیشه دیگه...
- (باخنده پاسخ میدهد) خب از اون لحاظ بله... ولی از شوخی که بگذریم بیژن کوشکی به غیر از اینکه باجناق من، بسیار انسان خوبیه و من واقعاً دوستش دارم. خب بیژن سه ساله که با من باجناق شده، اما ما سالهاست که با هم رفیق هستیم. من بازیهای او را در تیمهای ابومسلم و پاس و استقلال و مسکرمان با دقت پیگیری میکردم. بالاخره هم با هم رفیق بودیم و هم همشهری. حالا که دیگه فامیل هم هستیم... یا به قول شما فامیل که نیستیم.
*از چهرههای فوتبالی خرمآباد هم بگو. خرمآباد کم فوتبالیست بزرگ نداشته.
- خوب شد اشاره کردید. ابتدا آرزو میکنم که روح مرحوم ناصر میرزایی که یکی از اسطورههای فوتبال خرمآباد بود و یک چهره ملی در فوتبال بود شاد باشد. ما خرمآبادیها افتخار میکنیم که ناصر میرزایی خرمآبادی بود. بعد هم که یادی کنم از آقای رضا محمدی... . همان فوتبالیستی که در نیمه نهایی جامحذفی یک گل 40 متری معروف به پرسپولیس زد و باعث پیروزی خیبر شد. گلی که من هرگز فراموش نمیکنم و کلی هم روی آن کریخوانی کردم.
*آقای محمدی شما که گرایش به رنگ آبی داشتی چطوری شد که مربی تیم کشتی پرسپولیس شدی؟
- اینم داستانی دارد برای خودش ولی کلاً از آن سال خاطرات خوشی ندارم. به خاطر آن درگیریهایی که در جویبار در هفته آخر پیش آمد و بعدشم که شکایت ما از باشگاه و...
*کار شکایتتان آخر به کجا کشید؟
- خب یه بخشی از پولمان را گرفتیم و قطعاً مابقی را هم خواهیم گرفت، اما میدانید خوبی کار کجا بود؟
*کجا؟
- آنجایی که ما چهره واقعی یک سری افراد را شناختیم. افرادی که فکر میکردیم معلم اخلاق هستند ولی آخر کار... . بگذریم.
*آقای محمدی شنیده بودیم که شما از کشور کانادا هم پیشنهاد مربیگری تیمملی را داشتی. درسته؟
- بله. یک پیشنهاد خیلیجدی با یک رقم بسیار عالی را از فدراسیون کشتی کانادا داشتم. البته فقط این نبود. عین همین پیشنهاد را از آذربایجان هم داشتم.
*پس چرا قبول نکردی؟
- شما یک درصد فکر کنید که من این پیشنهادات را قبول کنم. امکان نداشت که قبول میکردم.
*آقای محمدی من از شما ممنونم که افتخار دادید و به روزنامه استقلالجوان آمدید. اگر صحبت خاصی در باره موضوع خاصی دارید بفرمایید.
- من از شما ممنونم که در یک روزنامه فوتبالی و هواداری استقلال پذیرای من شدید. ضمناً میخواستم یادی بکنم از آقای یزدانیخرم که ایشان یک مدیر بالفطره است و زحمات زیادی در ورزش این کشور کشیده. به خصوص در دو فدراسیون کشتی و والیبال. من خودم به شخصه مطالب زیادی را از آقای یزدانیخرم یاد گرفتم. در آخر هم باید بگویم که من و خانوادهام از مشتریان پروپا قرص استقلالجوان هستیم و معمولاً آن را میخوانیم. بازهم ممنون.