کاظم محمودی هم یکی از خیل عظیم بازیکنان تبریزی بود که در سال 76 به استقلال پیوستند تا به نوعی اکثریت در ترکیب اصلی استقلال به تبریزیها برسد. استقلال در آن سالها با بازیکنان آذری زبان و به ویژه تبریزیها دوران خوبی را داشت و حتی تا یک قدمی قهرمانی آسیا و کسب سومین ستاره بر روی پیراهنش را نیز داشت، اما این اتفاق خوب برای استقلال نیفتاد و استقلال فینالی را به راحتی واگذار کرد که اصلا تصورش را هم نمیکرد.
روز گذشته با مدافع سالهای واپسین دهه هفتاد استقلال همکلام شدیم تا در راستای مصاحبه با پیشکسوتان استقلال، امروز با این بازیکن یعنی کاظم محمودی گفتوگویی را داشته باشیم.
*آقای محمودی سالهاست که به عنوان مربی مشغول به کار هستی، اما انگار امسال هنوز توفیقی در این زمینه نداشتی.
- دقیقا همینطوره. چون من درست شش ماه بعد از کنار گذاشتن فوتبال به عنوان مربی مشغول به کار شدم و تا همین فصل گذشته هم به عنوان مربی کار کردم، اما امسال و تا اینجای کار به هیچ تیمی نپیوستم. حالا ببینیم در آینده چه پیش میآید.
*متولد تبریز هستی. چه سالی و در چه محلهای؟
- متولد 1/6/52 هستم و در محله منبع آب تبریز متولد شدم.
*چطوری با فوتبال آشنا شدی و فوتبال را از کجا شروع کردی؟
- من فوتبال را از زمین خاکی پاس در محله منبع آب تبریز آغاز کردم و از آنجا به تیم نوجوانان باشگاه ریختهگری تبریز رفتم. بعد از ریختهگری به تیم ماشینسازی رفتم و از جوانان ماشینسازی به تیم بزرگسالان ایده تبریز پیوستم و در حالی که 16 سال سن داشتم در رده بزرگسالان برای تیم ایده بازی کردم.
*راستی از تیم ایده چه خبر؟ خبری از این تیم نیست.
- تیم ایده یکی از تیمهای سازنده تبریز بود که فوتبالیستهای بزرگی از این تیم به فوتبال ایران معرفی شدند، اما متأسفانه مدتهاست که از بین رفته و دیگر کسی به این تیم فکر نمیکند و مسئولان این تيم اصلا به تیمداری فکر نمیکنند. از این تیم بازیکنان بزرگی مثل احد شیخ لاری، علیرضا اکبرپور، کریم باقری، یوسف بخشیزاده و خیلی بازیکنان دیگری وارد فوتبال شدند.
*چی شد که سر از تراکتورسازی در آوردی؟
- وقتی واسیلی گوجا، مربی تراکتور شد، بازی مرا در همین تیم ایده دید و برای بازی در تراکتورسازی دعوت کرد. من هم راستش را بخواهید از خدا خواسته این دعوت را پذیرفتم و به تراکتور رفتم. راستی این را هم بگویم تا زمانی که به تراکتورسازی پیوستم مهاجم بودم و در تراکتورسازی شدم مدافع و تا آخر فوتبالم هم در پست دفاع وسط بازی کردم.
*چی شد که از خط حمله به خط دفاع منتقل شدی؟
- یوسف بخشیزاده که مدافع میانی تراکتورسازی بود مصدوم شد و واسیلی مرا به جای او به خط دفاع فرستاد و آنقدر خوب بازی کردم که تا آخرین روز فوتبالم هم در همین پست بودم. حتی در تیمهای ملی نوجوانان و جوانان هم در همین پست مهاجم دعوت شدم و بازی کردم.
*از تراکتور یکضرب به استقلال تهران آمدی؟
- بله از تراکتور یکضرب به استقلال آمدم، اما یک مقطع دو ساله را از تراکتور دور بودم.
*چرا؟
- سرباز شدم و به تیم فتح تهران آمدم. همان فتحی که پرسپولیس را شیشتایی کرد...
*راستی از آن بازی نمیخواهی بگویی؟
- آن بازی در جامحذفی بود و در ورزشگاه آزادی انجام شد. تیم فتح بازیکنان خوبی داشت که بعدها همه آنها فوتبالیستهای بزرگی شدند. از خودم که بگذرم بازیکنان بزرگی مثل خداداد عزیزی، یداله اکبری، رضا رضاییکمال و.... هیچی دیگه، در آن بازی شش گل به پرسپولیس زدیم و این تیم را از جامحذفی حذف کردیم. آن هم در ورزشگاه آزادی.
*از نحوه استقلالی شدنت بگو.
- زمانی که من بازیکن تراکتور بودم، مرحوم ناصر حجازی مربی ماشینسازی تبریز بود و در دربیهای تبریز مقابل تیم ناصرخان بازیهای خوبی کرده بودم. وقتی ایشان به استقلال آمدند و مربی استقلال شدند در این تیم خانه تکانی کردند و بازیکنان جدید زیادی به استقلال آوردند. به خاطر حضورشان در تبریز و شناختی که از تبریز و فوتبالیستهای این شهر داشتند بازیکنان زیادی از تبریز آوردند که یکی از آنها هم من بودم. آن سال این افتخار نصیب من شد که پیراهن استقلال را بر تن کنم.
*فکر میکنم که همانسال از پرسپولیس هم پیشنهاد داشتی. درسته؟
- بله. پیشنهاد خیلی جدی هم از پرسپولیس داشتم، اما من خودم استقلال را دوست داشتم و طرفدار این تیم بودم. ضمن اینکه ناصرخان هم جایگاه خاصی در دل همه استقلالیها داشت که من هم یکی از آنها بودم.
*چند سال در استقلال بازی کردی؟
- سه فصل.
*با این تیم چه عناوینی به دست آوردی؟
- قهرمان لیگ و حذفی و نایب قهرمان همین دو جام، اما بزرگترین افتخارم با استقلال نایب قهرمانی آسیا در تهران بود. در سال 78.
*فینال عجیبی بود. آن بازی را استقلال باید میبرد. درسته؟
- صد در صد. ما حتی فکرش را هم نمیکردیم که آن بازی را ببازیم. صد در صد باید بازی را میبردیم، اما افسوس که دو اشتباه فردی باعث شد دو گل بخوریم و نتوانستیم آن را جبران کنیم. به راحتی سومین قهرمانی آسیا از دستمان رفت.
*بعد از آن نایب قهرمانی از استقلال جدا شدی. درسته؟
- بله. چون بعد از آن منصورخان پورحیدری به استقلال آمد. من احساس کردم که ایشان علاقه زیادی به نوع بازی من ندارد پس تصمیم گرفتم که از استقلال جدا شوم.
*و به تراکتورسازی برگشتی.
- بعد از آنکه تصمیم به جدایی از استقلال گرفتم تیمهای زیادی خواهان من شدند که باز هم یکی از آنها پرسپولیس بود ولی من هرگز نمیخواستم در پرسپولیس بازی کنم. تصمیم گرفتم به تیمی بروم که آن را هم مثل استقلال دوست داشتم. یعنی تراکتورسازی. تیمی که در رشد فوتبال من تأثیر زیادی داشت. این شد که بعد از سه سال برگشتم تراکتورسازی.
*کلا چند سال در تراکتورسازی حضور داشتی؟
- شش سال به عنوان بازیکن، چهار سال به عنوان مربی. یعنی کلا ده سال.
*در زمان شما تراکتورسازی از لیگ برتر (لیگ یک سابق) سقوط کرد؟
- بله آن زمان سقوط کرد. بازیکنان خوب و زیادی در تراکتورسازی بودند که قطعا اگر همانها در این تیم حفظ میشدند این تیم میتوانست خیلی زود به لیگ برتر صعود کند، اما نظر آقای شیخلاری این بود که همه این بازیکنان جدا شوند. من هم علیرغم عدم میل باطنیام از تراکتورسازی جدا شدم و اینبار به اهواز و تیم استقلال اهواز رفتم.
*بعد از یکسال هم از این تیم جدا شدی و بار دیگر به تهران برگشتی.
- به تهران و تیم صباباتری. میخواستم یک مطلبی را بگم و آن هم اینکه سه تیم در فوتبال من خیلی نقش داشتند و خاطرات خوش این سه تیم را هرگز فراموش نمیکنم. آن سه تیم هم تراکتورسازی، استقلال و صباباتری هستند.
*صباباتری چرا؟
- من سه فصل خیلی خوب را در صبا پشت سر گذاشتم و افتخارات زیادی با این تیم کسب کردم. ضمن اینکه از نظر مالی هم این باشگاه برای من خیلی خوب بود و در زندگی شخصی من تأثیر زیادی گذاشت.
*در پایان این سه فصل از فوتبال خداحافظی کردی؟
- نه. البته میخواستم خداحافظی کنم، اما دوست من آقای کریم بوستانی هدایت تیم استقلال دزفول در لیگ یک را بر عهده گرفت و منصور قمر هم مدیر این تیم شد و این دو عزیز از من خواستند که در این تیم به آنها کمک کنم. برای همین یک سال دیگر هم بازی کردم و بعد از آن بود که فوتبال را کنار گذاشتم و با مستطیل سبز خداحافظی کردم.
*اما خیلی زود و اینبار در کسوت مربیگری به فوتبال برگشتی.
- هنوز شش ماه از بازنشستگیام در فوتبال نگذشته بود که از من خواستند به عنوان مربی به تراکتورسازی بروم. آقای کمالوند، سرمربی تراکتور شدند و من هم شدم دستیار ایشان. میدانید نکته جالب کار کجاست؟
*نه. کجاست؟
- اینکه سالی که تراکتورسازی سقوط کرد من بازیکن این تیم بودم، اما این فرصت به من داده نشد تا در این تیم باقی بمانم و باعث صعود مجدد و زودهنگام این تیم شوم، اما هشت سال بعد من به عنوان مربی در این تیم حضور یافتم و این تیم به لیگبرتر صعود کرد. یعنی بالاخره توانستم در صعود تراکتورسازی به لیگبرتر نقش داشته .
*سه سال هم مربی تراکتورسازی بودی در کنار کمالوند و بعد از آن به لیگ یک و تیم پاس ملحق شدی.
- و البته باز هم با کمالوند. البته این را بگویم که گرچه تنها یک نیم فصل در پاس همدان بودم، اما از آنجا خاطرات خیلی خوبی دارم. شهر همدان را خیلی دوست دارم و مردم این شهر به ما لطف زیادی داشتند. از پاس هم که رفتیم استیلآذین. ولی یکسال بعد دوباره به تراکتور برگشتم و اینبار با مجید جلالی.
*جلالی، اما در تراکتور خیلی توفیق نداشت و زود او را کنار گذاشتند.
- البته همه مشکلات آن سال به آقای جلالی برنمیگشت و مشکلات دیگری هم تیم را اذیت میکرد که بیان آن در این مبحث نمیگنجد، اما من خیلی خوشحالم که در یک افتخار بزرگ تراکتور هم سهم داشتم و آن هم قهرمانی این تیم در جام حذفی بود. تراکتور 45 سال بود که هیچ جامی را در مسابقات کشوری نگرفته بود و وقتی که این افتخار با فتح جامحذفی نصیب این تیم شد، من هم به عنوان یکی از دستیاران تونی اولیویرا در این تیم حضور داشتم و در این افتخار سهم داشتم.
*در استقلال با کدام مربیان کار کردی؟
- سال اولی که به استقلال آمدم ناصر حجازی و امیر قلعهنویی، یک مقطع کوتاه جواد زرینچه سرمربی شد، سال بعد سکومورخوف و رضا نعلچگر و دست آخر هم با منصور پورحیدری و پرویز مظلومی. البته امیر قلعهنویی بعدها در استقلال اهواز و پرویز مظلومی هم بعدها در صباباتری سرمربیان من شدند.
*با کدام بازیکنان در دفاع میانی هم پست بودید؟
- با رضا حسنزاده، سهراب بختیاریزاده و جواد زرینچه. معمولا خط دفاعی از وجود ما چهار نفر استفاده میکرد.
*کدام یک از مربیان استقلال را بیشتر پسندیدی یا روی تو تأثیر بیشتری گذاشتند؟
- هر کدامشان به نوعی روی من تأثیر مثبت داشتند و یک ویژگیهای خاص خودشان را. نمیشود از یکی از آنها به طور خاص اسم برد. هر کدام به نوعی.
*چی شد که شماره 5 در استقلال به شما رسید؟
- من تا زمانی که مهاجم بازی میکردم فقط شماره 10 میپوشیدم و از وقتی که به خط دفاع آمدم در هر تیمی که بودم با شماره 5 بازی میکردم. افتخار پوشیدن پیراهن شماره 5 استقلال هم نصیب من شد.
*بهترین خاطرهای که از استقلال داری، چیست؟
- لحظه لحظه حضورم در استقلال خاطره است، اما شاید بهترین خاطرهام با استقلال به مشرفشدنم به کربلا و نجف بود چون آن زمان راه کربلا و نجف بسته بود و هیچکس از ایران نمیتوانست به کربلا و نجف برود، اما من با استقلال به این دو زیارتگاه رفتم. اینها افتخارات بزرگی بود برای من. ضمن اینکه برای اولین بار هم وقتی به مکه مشرف شدم که بازیکن تیم استقلال بودم.
*با کدام یک از بازیکنان استقلال بیشتر رفاقت داشتی؟
- علی چینی که پسر عمه من هم هست و حسابش از دوستی با من جداست ولی به غیر از علی چینی با پیمان صاحبجمعی هم خیلی رفیق بودم. ضمن اینکه با بازیکنان تبریزی هم رفاقت زیادی داشتم. بازیکنانی مثل اکبرپور، دینمحمدی، اصغرخانی و....
*به نظرت امسال چه تیمی قهرمان میشود؟
- به نظر من یک رقابت خیلی میلیمتری و سفت و سخت بین تیمهای استقلال، تراکتورسازی، سپاهان و فولاد در خواهد گرفت که این رقابت تا آخر فصل هم ادامه خواهد داشت، اما شانس استقلال و تراکتورسازی بیشتر از دیگران است و قطعا یکی از این دو تیم قهرمان خواهد شد.
*و تو دوست داری کدام تیم قهرمان شود؟
- من هم دوست دارم که حتما یکی از این دو تیم قهرمان شود چون خودم را به این دو تیم متعلق میدانم.
*حرف خاص دیگری نداری؟
- من در تمام سالهای حضورم در استقلال، روزنامه استقلالجوان را یکی از حامیان این تیم دیدم و محبتهای زیادی به این تیم و خود من و دیگر بازیکنان هم داشت. جا دارد که بابت همه زحمتهای این روزنامه از دست اندرکارانش تشکر کنم. ممنون که یاد من کردید.