بعد از بازی نه چندان دلچسب مقابل سپاهان که دست برقضا با یک پیروزی بسیار شیرین همراه شد، استقلال دومین نمایش ضعیف تاکتیکی خود را هم مقابل مقاومت سپاسی در شیراز انجام داد تا هواداران این تیم و اکثر اهالی فوتبال نسبت به آینده آبیها با مربیگری عبدالصمد مرفاوی بیش از پیش نگرانتر شوند. برابر سپاهان با توجه به قدرت حریف و حضور امیر قلعهنویی روی نیمکت این تیم به عنوان سرمربی، حساسیتهای بازی به شدت بالا بود و بالطبع در گام اول کسی انتظار چندانی بابت انجام یک فوتبال زیبا و پرهیجان را نداشت ولی دیگر مقابل مقاومت ارایه بازی مشابه با هفته نخست اصلا قابل قبول نیست.
بدون شک اگر عبدالصمد مرفاوی 20 سال دیگر هم مربیگری کند، بعید است تیمی به اندازه این استقلال از بابت مهره و تجربه در اختیار داشته باشد یا به عبارت بهتر اگر او نتواند با این استقلال موفق ظاهر شود، خیلی دور از ذهن است که برای بار سوم مدیری به او اطمینان کرده و تیمی را تحویلش بدهد تا سرمربیگری کند.
یک مقایسه مختصر با نخستین دوره سرمربیگری صمد در استقلال در دوره ششم نشان میدهد که گرچه استقلال به لحاظ مهره، بالانس نیروها و تجربه تیمی خیلی بهتر شده ولی تفکرات مرفاوی، شیوه بازی تیم و استراتژی تعریف شده (اگر وجود داشته باشد) هیچ تفاوتی نسبت به سه سال پیش نکرده و بعید است بار استقلال در این شرایط به مقصد برسد.
استقلال در لیگ ششم هم یک رکورد عجیب در پیروزیهای میلیمتری و محتاطانه برجای گذاشت و به جز یک مسابقه که در آن سه - صفر برق شیراز را از پیشرو برداشت، 13 برد دیگرش را با اختلاف یک گل به دست آورد که در اکثر آنها ضربات پنالتی و اوتدستیهای علیزاده بیشترین نقش را داشت و حالا هم نوع بازی استقلال هیچ چشمانداز روشنتری جز دل بستن به حوادث را پیشروی آبیها و هوادارانشان قرار نمیدهد.
این خیلی خوب است که تیمی یک سیستم پایه تعریف شده داشته باشد ولی کادر فنی این تیم باید سرعت انتقال ذهنی و توانایی تغییر شیوه بازی در کوتاهترین زمان ممکن را داشته باشد چون به هرحال حریفان هم بیکار ننشستهاند و سیستم پایه را برای ضربه نخوردن مورد بررسی قرار میدهند تا نقاط قوت آن را از کار بیندازند.
اشکال عمده کادر فنی استقلال این است که سیستم پایه خود یعنی بازی با سه مهاجم و شیوه 3-3-4 را نه براساس توانایی نفرات موجود بلکه با ذهنیت خود انتخاب کردهاند در حالی که در جمع نفرات استقلال گوش راست و چپ کلاسیک وجود ندارد و صرف مهاجم بودن و رفتن به کنارههای خط حمله نمیتواند باعث تکمیل خط آتش استقلال شود.
از طرف دیگر با استفاده از خسرو حیدری در جمع سه مرد خط میانی عملا بخش عمدهای از تواناییهای این بازیکن هدر میرود. در سیستمی که سه هافبک کمربند میانه میدان یک تیم را تشکیل میدهد، نفرات کناری نمیتوانند کاملا به لب خط بروند و مجبورند متمایل به مرکز میدان بازی کنند تا فاصله خود را با هافبک مرکزی و دفاعی حفظ کنند در حالی که همه میدانند بیشترین کارایی حیدری در لب خط است تا با حرکات مداوم و سریع خود توپ را از سمت چپ حریف عبور داده و با سانترهای در حال حرکت خود موقعیت گلزنی برای همبازیانش خلق کند ولی طی دو بازی گذشته به جز ضربات ایستگاهی حتی یک ارسال سالم از خسرو ندیدهایم.
همچنین مشخص نیست که چرا در تیم استقلال مهاجم نوک یعنی غلامرضا عنایتی همیشه رو به عقب بازی میکند و تمام توپهایی را که نصیبش میشود به هافبکهای عقبتر از خود برمیگرداند. وقتی تیمی با سه مهاجم بازی میکند اگر مهاجم نوک در حالت پشت به دروازه و عدم امکان ضربهزنی صاحب توپ شود باید با سرعت فورواردهای کناری را صاحب توپ و موقعیت کند تا حرکت مثلثی مهاجمان یا به قول گل کوچک بازها، سه پاس خط حمله برای ایجاد موقعیت و گلزنی شکل بگیرد ولی بازگرداندن توپ به خط میانی ضمن گرفتن سرعت حمله، امکان شکلگیری مناسب و تمرکز سازمان دفاعی حریف را فراهم میکند. این شیوهای که مرفاوی از عنایتی بازی میگیرد، مخصوص سیستمهای تک مهاجم مثل 1-3-2-4، 1-6-3 یا 1-5-4 است که تک مهاجم هدف با تصاحب توپ و برگرداندن آن به عقب عملا موج دوم حملات را با انبوهی از هافبکهای تهاجمی پایهریزی میکند تا شناخت اولیه مدافعان حریف از مهاجم هدف به هم ریخته و شناسایی زننده ضربه آخر برایشان دشوار و حتی غیرممکن شود.
اما آخرین موردی که توجه به آن طی دو بازی گذشته موجبات تاسف را فراهم میکند، تعویضهای کلیشهای این تیم است که بار دیگر خاطره تعویضهای از پیش تعیین شده مرفاوی در لیگ ششم را زنده میکند. فرهاد مجیدی تنها پاس گل استقلال طی دو بازی اخیر را ارسال کرده و با تحرک و تکنیک و سرعت خود به شهادت دوست ودشمن مثبتترین عنصر تهاجمی استقلال بوده ولی در هر دو مسابقه تابلوی تعویض اول با شماره او بالا رفته و در هر دو بازی تعویضهای دوم و سوم هم دقیقا مشابه هم بوده است، در حالی که استقلال برابر سپاهان تعویضهایش را پس از زدن گل و برای حفظ برتری انجام میداد ولی در شیراز آنها در جستوجوی پیروزی بودند! سوال در مورد تعویضهای عجیب مرفاوی بسیار است ولی ای کاش فقط در این مورد سرمربی استقلال توضیح میداد که آوردن حسین کاظمی به جای عنایتی و فرستادن او به نوک حمله با کدام توجیه فنی و تجربی انجام شد چون کاظمی یک دهه است که در فوتبال ایران به عنوان یک هافبک مرکزی و دفاعی شناخته میشود و عملا هیچ یک از فاکتورهای بازی در نوک حمله را ندارد. این حضور در حالی شکل گرفت که استقلال یک مهاجم نوک تخصصی به نام سیدمهدی سیدصالحی را روی نیمکت داشت که طی دو بازی اخیر مجموعا 10 دقیقه فرصت حضور در میدان به او داده نشده است!