بحث هواداران پیچیده اما قابل اصلاح است. با چوپ و چماق و کتک هواداری اصلاح نمیشود.
ما هنوز روی بحث هواداری کار نکردهایم، در حالی که این حوزه به کار و تحقیق نیاز دارد. بحث هواداری یک بحث روانی اجتماعی است. باید بررسی کرده و نتایج را به صورت کاربردی به کار بگیریم تا بتوانیم بنیادی کار کنیم. فعالیتهایی که تا امروز در زمینه هواداری انجام دادهایم، بیشتر سنتی بوده است. در حالی که هواداری یک بحث تخصصی است.
در کشورهای پیشرفته تحقیقات بسیار خوبی در این زمینه انجام شده است. در یک کشور مثل انگلیس بیش از 200 تا 300 تحقیق در این زمینه انجام دادهاند. در دهه 70 و 80 و حتی دهه 90 مشکلات هواداری در باشگاههای انگلیس به کشته شدن و پرخاشگری و خشونتهای جمعی میانجامید اما حالا کمترین مشکل را در این زمینه دارند چرا که آنها روی بحث هواداری کار علمی کردهاند. در انگلستان تماشاچیان برای تفریح میروند و از تماشای بازی لذت میبرند و بعد از حضور در یک مسابقه ورزشی تا یک هفته شارژ میشوند. در آنجا استادیومها طوری است که مردم از آن لذت میبرند.
این در حالی است که در ایران استادیومی که 100 هزار تماشاگر دارد، تنها 200 سرویس بهداشتی دارد که از این میان براساس مشاهدات تنها50 -40 عدد از آنها قابل استفاده هستند. اما در کشورهای پیشرفته استادیومها سرویسهای مجهز، پارکینگ کافی و صندلیهای مناسب و شمارهدار دارند. حتی در کشورهای متوسط وعقب مانده صندلیها شماره دارند. در همه کشورها سعی دارند هواداران را راضی کنند اما ما هنوز مشکلات ناشی از زیر ساختها را برطرف نکردهایم.
متاسفانه سازمان حرفهای متخصصان را گوش نمیدهد. نخستین چیزی که دنیا از ورزشگاه میخواهد این است که صندلیهای ورزشگاه باید شماره داشته باشند. اینها فکر میکنند نصب صندلیها هزینه زیادی را تحمیل میکند، در حالی که اگر تدبیر کنند میتوانند از صندلیهای پلاستیکی که قابل شکستن نیست، ارزان قیمت است و شماره هم دارد، استفاده کنند. نمیدانم چرا سازمان هنوز به این فکر نیفتاده است. سازمان به جای اینکه این همه استادیوم غیراستاندارد بسازد، حداقل از استادیومهای استانداردی که دیگران ساختهاند، استفاده بهینه کند.
سازمان تربیت بدنی نمیتواند برای هواداران تعیین تکلیف کند. سازمان فقط میتواند مجوز بدهد و اساسنامه تنظیم کند. ولی باشگاه خودش باید کانون هواداران تشکیل دهد. افرادی که عضو باشگاه میشوند باید حق عضویت بدهند. از طرفی باشگاه هم برای هواداران خود امتیازاتی قایل است. به عنوان مثال باشگاههای انگلیس به هواداران وام مسکن میدهند و برای جشنهای عروسی اعضای باشگاه آنها را دعوت میکنند. این کار جدی است ولی ما آن را شوخی گرفتهایم. این یک کار حرفهای است و در آنجا هواداران شرکای باشگاه میشوند.
در حال حاضر هوادار در ایران هیچ وابستگی به باشگاه احساس نمیکند و هیچ ارتباطی با باشگاه ندارد. حالا هوادار به ورزشگاه میرود، تیم مورد علاقهاش بازی را واگذار میکند، ورزشگاه بوفه ندارد، سرویس بهداشتی هم ندارد، زیر آفتاب داغ هم که بوده، در این شرایط هر کاری بکند، نباید به او خرده گرفت. ایراد را باید به مسوولی گرفت که باید مطالبات این تماشاگران را رعایت میکرده ولی نکرده است. این حداقل مطالبات یک هوادار است. تماشاچیان ما خیلی نجیب هستند. بروید ببینید اگر جاهای دیگر این مطالبات رعایت نمیشود، تماشاچیان چه میکردند.
ما در حرف میگوییم که بهترین تماشاگران را داریم اما اینها فقط حرف است و در عمل اعتقادی به هوادار نداریم. تناقض و پارادوکسی کاملا آشکار بین گفتار و رفتار ما وجود دارد. وقتی داریم در حرف میگوییم که این موضوع برای ما اهمیت دارد، باید برایش پول خرج کنیم. ما این کار را نمیکنیم بعد انتظار داریم هواداران ما همه چیز را رعایت کنند. حالا ببینید چه اتفاقاتی در ورزشگاههای ما میافتند. این فحاشیها و حواشی معلول هستند و علت آنها به مسوولان برمیگردد.
این مسایل را باید در کنار هم ببینیم. در کشورهای پیشرفته هواداران درجه یک، دو و سه دارند. هوادار درجه یک فردی است که اجداد او هم هوادار بودهاند. در آنجا بلیت را به هوادار به یک سوم قیمت میفروشند ولی ما همین طوری مثل بقیه کارها فلهای کار میکنیم. این کارها در ساختار تنظیم میشود ولی ما اصرار داریم کار را اول خودمان تنظیم کنیم.
وی به تحقیقات انجام شده در بحث هواداری اشاره کرد و گفت: در این موضوع بیش از 500 مقاله داریم. باید از اساتید کمک بخواهند. مباحث به وجود آمده در بحث هواداری قابل پیشبینی و پیشگیری است. اول باید در این مساله مطالعه شود، روی آن کار کنند و تحقیق انجام دهند. سه، چهار ماه این مطالعه طول میکشد؛ اما یک برنامه یکی دو ساله میخواهد که واقعا شکل بگیرد و سه، چهار سال هم طول میکشد که اجرا شود. در واقع این برنامه در عرض چهار، پنج سال جواب خواهد داد. بحث هواداری پیچیده اما قابل اجرا است. نمیتوانیم با ضرب و شتم و کتک و داد و بیداد و چماق کار کنیم.