آنهائی که حرکتی را رهبری می کنند، اعتماد را به خود جلب می نمایند و از طریق قصه گفتن برای مردم به آنها می آموزند که چه چیزهائی برایشان اهمیت دارد و باید داشته باشد. ولی در دنیای امروز ما در مواردی ظرافت هایمان از قبیل قصه گوئی را فراموش می کنیم.
نکته در اینجاست که چگونه در باره موارد مهم حرکت ایجاد کنیم و بتوانیم به ذی نفعان اصلی خودمان کمک کنیم تا معنی اهداف ما را بفهمند یعنی اینکه چرا هدف مورد نظر ما برای تیم ما یا سازمان ما اهمیت دارد و اینکه چگونه باید از اینجا به آنجا برسیم.
اگر یک تیم فوتبال با تمرین، مسابقات تدارکاتی و سپس ارزیابی عملکرد و نتایج می تواند توانائی های خود را افزایش دهد یک مدیر دارای توان رهبری یک فرآیند تغییر و رهبری یک جریان فکری، می تواند با توانائی داستان گوئی قدرت خود را در ایجاد ارتباط بهبود بخشد. حتی در عصر دیجیتال، به عنوان رهبر یک جریان شما باید بتوانید دارای نقش روایت گری باشید که بتواند با هواداران تیم ارتباط برقرار کرده و آنها را به حرکت در جهت مورد نظر شما الهام بخشد. یعنی نقش رهبری یک جریان فکری باید دارای جنبه داستان گوئی و الهام بخشی باشد تا بتواند دل ها و مغزها را درگیر سازد. چنین نقشی شش جزء اساسی دارد:
1- به آنچه که در گذشته دیده اید نگاه کند و از آن درس بگیرد. گذشته باشگاه استقلال در دو فصل پیشین عبارت است از دو قهرمانی در جام حذفی و لیگ برتر. درسی که باید از آن گرفت این است که نه تنها نباید آن را نادیده انگاشت بلکه باید با زنده کردن آن خاطرات خوش و زیبا در ذهن هواداران، آنها را به آینده ای مشابه و حتی برتر امیدوار ساخت. اعتقاد داریم که رویکرد مدیریت جدید باشگاه استقلال به نادیده گرفتن و حتی لوث نمودن این قهرمانی ها از راه زیر سؤال بردن رفتارها و ویژگی های سرمربی پیشین و روش های مدیریتی باشگاه در آن دوران اشتباه است. زیرکی مدیریتی مورد انتظار از مهندس واعظی آشتیانی این است که نه تنها دوران مدیریتی خود را از افتخارات اخیر و گذشته منفک نسازد بلکه برای هواداران آن را ادامه و ارتقاء آن گذشته بنمایاند. ارتباط هواداران با تیم محبوب خود یک جریان پیوسته است که قابل تجزیه به دوران های مجزا نمی باشد. اگر از هواداران یک باشگاه بپرسیم از چه موقعی طرفدار باشگاه خود هستید، چه می گویند؟... از وقتی که یادشان می آید... پس نمی توان و نباید تاریخ را از امروز آنها جدا کرد. چه آقای مهندس واعظی آشتیانی با آقایان فتح اله زاده و قلعه نوئی مشکل داشته باشد و چه نه، آنان بخشی از تاریخ و گذشته این باشگاه هستند که اتفاقا دوران خوش و موفقی در خاطره هواداران می باشد، به ویژه آنکه این دوران نزدیک و زنده است.
2- ارتباط احساسی با مخاطبین خود داشته باشد زیرا برایشان اهمیت دارد. از مهندس واعظی آشتیانی آنچه تا به حال دیده ایم، هر چقدر هم منطقی، توجه به احساس و شور هواداران نبوده است. یکی از تفاوت های مدیریتی نوین با مدیریت دیوان سالارانه قدیمی تر توجه به روان انسان ها است. اهمیت این مسأله زمانی که درباره هواداران یک باشگاه صحبت می کنیم که اساس طرفداری اشان ارتباط احساسی با نام آن باشگاه می باشد، چندین برابر است. بد نیست اگر آقای مهندس آشتیانی اساس منطقی کاری اش را با توجه به این جنبه تقویت بخشد. در غیر این صورت پیش بینی افت بازده طرح هایشان دور از ذهن نمی باشد.
3- به مخاطبین خود الهام ببخشد. چهره و گفتار یکنواخت و بدون هیجان ایشان فاصله زیادی با یک رهبر الهام بخش دارد.
4- چالش بین اهداف خود را با موانع سر راه آن اهداف نشان دهد. برای این منظور یک مدیر آینده نگر نمی تواند خود به دنبال چالش و ایجاد آن برود و انتظار داشته باشد که مردم برایش دل سوزی نمایند. حملات ایشان به گروه های مدیریتی و مربیگری سابق باشگاه و روش های کاری پیشین هرگز در نزد هواداران به معنی مشکلات و موانع موجود بر سر راه اهداف ایشان نمی باشد. به همین دلیل نیز انتظار همدلی و همراهی آنها با مدیریت جدید انتظاری بجا نیست. در واقع در این مورد اعتقاد داریم که آقای مهندس واعظی آشتیانی دچار یک خطای آشکار در استراتژی عملیاتی خود است. مایلم در این رابطه به مورد مهمی اشاره کنم که البته در فرصتی دیگر به تفصیل به آن خواهیم پرداخت؛ در انتهای فصل گذشته آقای واعظی به دلیل مورد هتاکی واقع شدن از سوی تماشاچیان به مبارزه آشکار با بد فرهنگی حاکم بر فوتبال ما پرداخت. باید بدانیم که یکی از گرایش هائی که امروزه در پهنه کسب و کار در رفتار مشتریان هر شرکت یا سازمانی دیده می شود این است که مردم به شرکت ها یا سازمان هائی بیشتر اعتماد می کنند و از محصولات آنها خرید می کنند که منافع و اهداف مشترک با خودشان داشته باشند نه آنهائی که فقط به فکر منافع و سودآوری خودشان هستند. هنگامی که مهندس واعظی آشتیانی موضع خود را در راتباط با مبارزه با فضای غیر اخلاقی حاکم در محیط فوتبال ایران روشن نمود با همراهی عمومی کمتری از آنچه انتظار است روبرو شد، در حالی که نتیجه این مبارزه به سود همه ما است. اگر توجه کنیم یک نکته در حرکت ایشان وجود دارد و آن شخصی بودن برخورد با این پدیده است. در مورد مهندس مهندس واعظی آشتیانی آنچه که ما دیدیم، برآشفتگی ایشان و تغییر لحن نسبت به سرمربی تیم پس از آن بود که خود ایشان هدف بی حرمتی ها قرار گرفتند. همین مسأله را در برخورد آقای مایلی کهن با فضای ناپسند ورزشگاه ها و بیانیه های ایشان دیدیم. اگر تمام آن برآشفتگی ها و حرف هائی که به حق و بجا و مشکل همه فوتبال دوستان بود اقبال چندانی در بین مردم نیافت، علتش آن بود که ایشان نیز بیشتر نگرانی و نفع شخصی خودشان را پیگیری می کردند نه فوتبال را.
5- با مثالی روشن و زنده وضعیت را ترسیم کند. در این بخش ایشان توان کافی را دارد و می تواند تصویر آینده را ترسیم نماید. فقط امیدواریم بیشتر به این مهم بپردازند و با هواداران و مخاطبین باشگاه ارتباط برقرار کنند.
6- درس مهمی برای مخاطبین داشته باشد. در این مورد باور داریم که مهندس آشتیانی موفق است و در گفتار و اهداف خود درس های درستی برای فوتبال کشور دارد که پیاده شدن آن باورها کمک شایانی به فوتبال این سرزمین خواهد نمود و همه از آن بهره مند خواهند شد.
منبع : دنیای فوتبال