1) آخرین لحظات فرصت قانونی فصل نقل و انتقالات هم برای پرسپولیسیها ثمری نداشت. حتی آنها که چشم به اقتضائات دقیقه نودی فوتبال ایران بسته بودند و با مصاحبه زنده مدیربرنامههای علی کریمی در یک شبکه بینالمللی بارقهای از امید در دلشان جوانه زد نیز بامداد دیروز تسلیم محض یاس و نومیدی شدند. عقربههای سیاه ساعت، از نیمه شب تجاوز کردند، بیآنکه مردی برای پرکردن پیراهن قرمز شماره هشت از راه برسد. حالا هر دو آنها خالی هستند؛ هم آن لباس زیبای سفید، هم این جامه سرخ محبوب. کنار ماندن، گویی عقوبت مرزشکنیهای پسر تند و تیزی بود که همیشه خلاف جهت آب شنا میکرد و حرفش را با تمام تلخیاش میزد؛ گاهی با زبان، گاهی با پا، گاهی هم با دست!
2) علی کریمی، وصله ناجور فوتبال ایران است. او که نباشد، همه چیز در مسیر منطقی خودش قرار میگیرد؛ آدمها به چشم هم زل میزنند و دروغ میگویند، لعن و عتابهای پشتسر، با مخلصم چاکرمهای پیشرو، آن زوج همیشه موفق تزویر و ریا را تشکیل میدهند، همه شرایط کاملا OK میشوند و کسی برای اوقات شریف سیاهیها مزاحمت درست نمیکند. علی کریمی که نباشد، هیچ یاغی نترسی ناگهان طغیان نمیکند تا چرت آقایان را پاره کند، زهر کلام، کام هیچ کار نابلد سوءاستفادهگری را به تلخی نمیکشاند و هیچ مصاحبهای از استانداردهای فخیمه منشور حیاتی اخلاقی خارج نمیشود. علی کریمی که نباشد... هیچ؛ به قول آن سرپرست محترم، خدا را شکر که کریمی رفت!
3)بله، آقای استاد! شما راست میگویی. قرارداد با علی کریمی مثل ترکمانچای است. خیلی لامروت است این آدم. به شما میگوید بابت فوتبال بازی کردنش، «پول» بدهید. نمیداند که به خاطر بازی در پرسپولیس، آن هم روی چمن آزادی باید به شما و سازمان محترم تربیت بدنی «شهریه» هم بپردازد! اصلا علی کریمی کجای این فوتبال است که برای شما شرط میگذارد؟ حالا باز حسین بادامکی بود، پولش را یک جوری پیدا میکردید و دو ساله قراردادش را به ثبت میرساندید، اما علی کریمی هرگز!
4)اروپاییها مریضند که سر جذب و نگهداشتن نخبههایشان جان میدهند. مقامات بارسا با دادن اتوئو و 40 میلیون یورو پول نقد برای جذب زلاتان، تمامیت ارضی اسپانیا را به مخاطره انداختند. رئالیها هم با دادن 90 میلیون یورو پول برای جذب رونالدو، روی ترکمانچای را سفید کردند. مهم، این است که تیمهای فوتبال با صرفهجویی و سلیقه بسته شوند و خدا را شکر میکنیم که ما چنین الگوهای فوق مدرن مدیریتی را در تیمهایی همچون پرسپولیس داریم. حالا کریمی هم اگر نخبه است، مال خودش نخبه است؛ برود این نخبگیاش را جلوی چشم عربها و آمریکاییها پیاده کند. مردم ما اینجا به اندازه کافی با دیدن نمایشهای حمید علیعسگر و هادی نوروزی و اکبر صغیری از تکنیک ناب ایرانی سیراب میشوند... راستی این آخریها روی هم چقدر پول گرفتند؟!
5) صیغه «جدایی» بین پرسپولیس و علی کریمی جاری شد. نمیدانیم چرا همینطوری بیخود و بیجهت، یاد آن قضیه معروف افتادیم که یک پایگاه افراطی اینترنتی، پیشنهاد کرده بود ملیپوشانی را که در بازی با کرهجنوبی مچبند سبز بستند از مچ دستشان به دار آویخته شوند؛ آنچه بعدها با واکنش تند نکونام و مهدویکیا همراه شد. حالا اما، خیال دوستان میتواند راحت باشد؛ چه، اگر توصیهشان دقیقا عملی نشد، در عوض هواداران پرسپولیس از دریچه قلب به دار آویخته شدند.