اصغر شرفی کمک مربی تیمملی فوتبال ایران در جامجهانی 1978 است. مربی
جذاب و خوش صحبتی که به همین دلیل بسیار مورد علاقه روزنامه نگاران است.
به گزارش آیاسپورت وقتی با شرفی صحبت می
کنیم او با کمی شوخی حرف هایش را از اینجا آغاز می کند: من نمی دانم
چرا در فوتبال ایران اینقدر دعوا زیاد است، شما از صبح تا شب هر کس را که
نگاه می کنید مشغول سوزاندن ریشه یک آدم دیگر است. در حالی که قدیم اگر
اختلاف نظری هم بود آدم ها حرمت هم را نگه می داشتند. الان من که از ماجرا
سر در نمی آوردم اما با پسرم که صحبت می کردم می گفت زیر سر شما
روزنامه نگارهاست که دنبال مشتری هستید. اما اینجوری مشتری های شما هم از
دور فوتبال متفرق می شوند، فوتبال یک ورزش صلح طلب و جذاب است و در ذاتش
می خواهد آدم ها را به هم نزدیک کند نه اینکه مثل اینجا روزنامه ها را که
ورق می زنی انگار همه با هم پدرکشتگی دارند.
شرفی ادامه می دهد: من هم وقتی جوان تر
بودم شرو شورم بیشتر بود ولی واقعا به جز مواقعی که فکر می کردم لازم است
حرف بزنم با کسی درگیر نشدم. تازه من آدم دعوایی نسل خودمان هستم. حالا ولی
هر کسی را که می بینی دنبال سوژه می گردد دنبال یک آدم دیگر. این فرهنگ
واقعا خوبیت ندارد و باید فکری به حالش کرد.
از شرفی درباره مصاحبه اخیر مایلیکهن می
پرسیم او می گوید: اتفاقا این مصاحبه را دیدم و یاد خودم افتادم،
آقای مایلیکهن همیشه در این فصل در تیرماه از این مصاحبه ها می
کند. نمی دانم به خاطر گرمای هواست که روی ذهن ایشان تاثیر می گذارد یا
به خاطر اینکه غالبا در این زمان سر کار فنی نیست. به هر حال هر چه که هست
خوب نیست ما درباره سرمربی تیمملی مان اینطور حرف بزنیم و اینقدر به کلمه
ایران اشاره کنیم تا حرفمان توجیه پیدا کند. ایرانی و خارجی چه فرقی دارد؟
کسی که برای این مملکت کار کند باید از او تشکر کرد. الان آقای کیروش
کارش را در تیمملی کرده و مردم راضی هستند، حالا اگر اونجوری که ما دلمان
می خواسته بازی نکرده یک بحث دیگر است. ما اول باید ببینیم نمایشی که ما
مدنظرمان هست را می توانیم اجرایی کنیم یا نه؟ این بازیکن می توانند مثل
ستاره های درجه یک جامجهانی بازی کنند یا نه؟ اصلا مگر در این جام جهانی
تیمی بود که خیلی تهاجمی بازی کند؟ اگر ما موقعیت هلند را داشتیم و
کاستاریکا جلوی ما را می گرفت چه اتفاقی می افتاد؟ این ها حرف های
فوتبالی نیستند معلومه که هر مربی دوست دارد تیمش حمله کند و همه را ببرد
اما باید ابزارش هم باشد. مثلا تیم آقای مایلیکهن در سال 96 جمعی بهترین
ستاره های ایران را داشت و علی دایی و خداداد عزیزی در نوک حمله اش بودند،
معلوم است که آن تیم باید حمله کند ...
مربی تیم های سابق برق شیراز و استقلال
تهران در ادامه می گوید: من واقعا دوست ندارم درباره آقای مایلیکهن حرف
بزنم شما هم من را به این کار تشویق نکنید ولی به خدا آخرش همه ما می رویم
زیر خاک. یک مثال برایتان بزنم؛ من و مرحوم حجازی با هم اختلاف نظرهای
شدیدی داشتیم اما آخر کار قبل از دوره مریضی ایشان با هم آشتی کردیم واقعا
حالا که او در بین ما نیست فکر می کنم چقدر بیهوده بود که ما سر چیزهای
زودگذر با هم مسئله داشتیم. واقعا آقای مایلیکهن هم باید یک تجدیدنظری
بکند این یک روز من، یک روز علی دایی، یک روز حسن روشن و یک روز کیروش
مورد حمله ایشان قرار بگیرند درست نیست.. آدم ها مسئول زندگی خودشان هستند و
عواقب کارهایشان هم به خودشان مربوط است. به خدا اگر حرف نزنیم نمی
میریم ...