دو سه روز بعد از آن توفانی که حسابی هوای پایتخت را به هم ریخته بود، میلاد میداوودی نشسته و با خنده میگوید: «این که شما بهش میگین توفان، ما توی اهواز بهش میگیم هوای دو نفره!» و از همین جملهاش خیلی راحت میتوان به خصوصیات اخلاقیاش پی برد. هم شوخ و بذلهگو است و هم مثل تمام خوزستانیها اهل اغراقهای دلنشینی که بعضیها «لاف» صدایش میکنند بعضیها «خاطره»!
یادش به خیر. مرحوم ناصر حجازی اولین کسی بود که این استعداد ناب را کشف کرد. ناصرخان که آن روزها روی نیمکت استقلال اهواز مینشست در یک بازی دوستانه مقابل «سازمان آب اهواز» جوان ۱۸سالهای را در خط حمله حریف دید که مدافعان اسمورسمدار استقلال را چپ و راست میکند. نام او را یادداشت کرد و سال بعد میلاد میداوودی بازیکن استقلال اهواز بود. از آن ماجراها ۱۰سال گذشته و حالا میلاد از بهترین مهاجمان فوتبال ماست. او که بعد از یک مقطع درخشان در استقلال تهران و تیم ملی، با یک مصدومیت سنگین یکی دو سال را از دست داده، میخواهد دوباره به اوج برگردد. با او درباره اوضاع و احوال این روزها و برنامهاش برای سال آینده صحبت کردیم. بخش اول حرفهای او از همان زمانهای قدیم آغاز میشود. از روزهایی که میلاد هنوز واویلا نشده بود...
بیا گفتگو را با نگاهی به روند ده سالهات شروع کنیم. بعد از اینکه توسط ناصرخان کشف شدی و یک سال در اهواز بازی کردی برای سربازی رفتی پاس تهران. در پاسِ زمانِ دنیزلی، وضعیتی داشتی که آدم فکر میکرد خیلی زود به یکی از ستارههای اصلی ایران بدل میشوی. اما این اتفاق خیلی طول کشید. دلیل این همه تاخیر چه بود؟
وقتی سربازی تمام شد از پاس برگشتم استقلال اهواز. چند سال دیگر در اهواز بازی کردم و دو سال هم رفتم امارات. بعد هم که از امارات برگشتم دوباره یک سال در استقلال اهواز بودم و بعدش آمدم تهران.
میتوانستی خیلی زودتر بیایی. به نظرم زیادی در استقلال اهواز ماندی.
بله، شاید. در امارات هر سال که با الاهلی قرارداد میبستم یک سال با استقلال اهواز تمدید میکردم تا وقتی برمیگردم دوباره به تیم کمک کنم. به خاطر همین وقتی برگشتم هنوز یک سال دیگر قرارداد داشتم و در اهواز ماندم. این سرگذشتی بود که قبل از من خیلی از بازیکنان خوزستانی پیدا کردند. بازیکنهایی مثل ابراهیم تهامی، عادل حردانی، سیروس نعمتینژاد،... اینها از بهترین بازیکنان زمان خودشان بودند اما در اهواز ماندند و یا اصلا به تهران نیامدند یا خیلی دیر این کار را کردند.
چرا؟ استقلال اهواز چی داشت که اینقدر پاگیر میشدید؟
(با خنده) نمیدانم. شاید اگر دوباره به عقب برگردم زودتر از اهواز بزنم بیرون. هر سال میگفتند تمدید کن من هم بدون چون و چرا تمدید میکردم. یعنی داستانمان میافتاد توی مرامبازی و این حرفها. حتی وقتی رفتم امارات، پول انتقالم بیشترش به باشگاه رسید تا خودم.
دو سال بازی در امارات از نظر فنی چطور بود؟ اغلب ایرانیها در امارات افت میکنند.
نه، من دو سال خوب داشتم و افت هم نکردم. در دو سال با الاهلی دو تا قهرمانی آوردیم. سال اول جام حذفی و سال دوم قهرمانی لیگ. یک مربی اهل چک داشتیم به نام ایوان هسک که قبلا کاپیتان تیم ملی چک بود. مربی خیلی خوبی بود و از او چیزهای زیادی یاد گرفتم. طوری که وقتی از امارات برگشتم یکی از بهترین فصلهایم را در استقلال اهواز گذراندم. حالا درست است که تیممان سقوط کرد ولی من خیلی روی فرم بودم.
همان سال بود که در اهواز گل کاشته را به پرسپولیس زدی؟
بله. همان کاشته معروف.
پس بالاخره هم استقلال اهواز سقوط کرد که از این تیم رفتی. وگرنه تا ابد همانجا میماندی!
(خنده) بله. تیم سقوط کرد ولی من را خیلی از تیمها میخواستند. استقلال و پرسپولیس تهران، سپاهان، استیل آذین. همهشان مرا میخواستند که تصمیم گرفتم بروم استقلال.
بله. سال ۸۹ بود. آن سال از پرطرفدارترین بازیکنهای نقل و انتقالات بودی... در تهران یک شروع رویایی با استقلال داشتی و با فرهاد مجیدی در خط حمله غوغا میکردید. اوجش هم بازی با سپاهان در آزادی بود...
بله. همان شروع بازی دو تا من زدم یکی آقافرهاد. سه-هیچ جلو افتادیم اما بعد ۳-۳ شدیم. بالاخره گل چهارم را آرش برهانی زد و بردیم. خیلی خوب بود.
حقیقت دارد که فرهاد مجیدی اسطورهی دوران نوجوانیات بوده؟
بله. بچه که بودم روی دیوار اتاقم عکسهای فرهاد مجیدی را زده بودم و بعد از او هم عکس ناصرخان و علیرضا منصوریان. هیچوقت فکر نمیکردم روزی با آقا فرهاد در خط حمله استقلال بازی کنم.
اما همبازی شدن با فرهاد و گلزنیهای متوالی ابتدای فصل، با یک مصدومیت سخت متوقف شد.
هنوز یک نیمفصل هم از بازیام در استقلال نگذشته بود. بازی استقلال-ملوان بود که تکل سعید سالارزاده بد جوری مصدومم کرد. آن مصدومیت خیلی مرا عقب انداخت. تقریبا ۱۱ ماه نتوانستم تمرین کنم و وقتی بعد از مدتها برگشتم کارم خیلی سخت شد. ولی امسال در استقلال خوزستان وضعیتم بهتر بود و فکر میکنم سال آینده از این هم بهتر باشم.
حتی بعضیها گفتند با این مصدومیت فوتبالت تمام شده؟ چنین حرفی بود؟
بله. دکتر رازی وقتی پایم را دید گفت احتمال این که بتوانی برگردی و بازی کنی خیلی کم است. یک عمل جراحی انجام دادم و حدود ۷ماه بیرون بودم. وقتی برگشتم دوباره درد داشتم. دوباره عمل کردم و دو ماه دیگر هم بیرون نشستم. خلاصه نزدیک یک سال شد. وقتی به میدان برگشتم سال دوم مربیگری آقای مظلومی بود و من شرایط بدنی خوبی نداشتم. سال بعدش که آقای قلعهنویی آمد خیلی بهتر بودم اما بازی به من نرسید و مجبور شدم بروم.
از قلعهنویی دلخور نیستی؟
نه. به هر حال شرایط تیم را سرمربی بهتر میداند. او صلاح ندید از من استفاده کند من هم به نظرش احترام گذاشتم.
همان سالی که توی بورس نقل و انتقالات بودی، قلعهنویی تو را برای سپاهان میخواست ولی پیچیدی سمت استقلال. شاید همین خاطره در ذهنش مانده بود؟
من جوابی برای این سوال ندارم!
فصل گذشته از وضعیت خودت در استقلال خوزستان راضی بودی؟
بد نبودم. بهتر از سال قبل توانستم بازی کنم. اما آمارم خیلی راضیکننده نبود. بالاخره ما یک تیم جوان بودیم و نتایج تیم اجازه نمیداد بیشتر از اینها درخشش داشته باشم.
البته یک تیم جوان به اضافه چند بازیکن خیلی باتجربه...
بله. ایمان مبعلی و سهراب و کعبی و عادل کلاهکج و چند نفر دیگر. فکر میکنم همین باتجربهها بودند که تیم را در لیگ برتر نگه داشتند.
فصل آینده چه کار میکنی؟ ممکن است در اهواز بمانی؟
قراردادم با استقلال یک ساله بود و به پایان رسید. قطعا این تیم را ترک میکنم. یک گزینههایی هم دارم که باید ببینم چه اتفاقی میافتد.
به نظرت فصل بعد چطور پیش میرود؟ زمستان همین امسال جام ملتهای آسیا را در پیش داریم. کاملا آمادهای که به تیم ملی برگردی؟
قطعا. بنویس قطعا تلاشم را میکنم که به تیم ملی برگردم.
فکر میکنی این فصل چند گل بزنی؟
آقای گل پارسال چقدر زد؟
۱۳ گل.
پس بنویس من این فصل ۱۴ گل میزنم. میخواهم آقای گل شوم.
خیلی با قاطعیت گفتی از استقلال خوزستان میروی. با آنها مشکلی پیدا کردی؟
مشکل خاصی که نه. یک حرفهایی پیش آمد که ترجیح میدهد در موردشان صحبت نکنم.
کار کردن با عبدالله ویسی چطور بود؟
آقای ویسی هم مربی خوبی است و از نظر فنی سطح بالایی دارد. ما فصل گذشته چند بازی را با اشتباه فردی از دست دادیم وگرنه جایگاهمان بالاتر از این حرفها میشد. با این حال، همین که تیم را در لیگ برتر نگه داشتیم خوب بود. استقلال خوزستان که حفظ شد، از آن طرف هم نفت مسجدسلیمان به لیگ برتر رسید و سه سهمیه برای خوزستان خیلی آمار خوبی است.
خودت هم بچه مسجدسلیمان هستی؟ نه؟
بله.
این M.I.S چیست که مسجدسلیمانیها اینقدر رویش مانور میدهند؟
(میخندد) والا اینطور که ما از بچگی شنیدهایم، M یعنی مسجدسلیمان، I یعنی ایران و S هم از «South» میآید به معنای جنوب. گویا انگلیسیها در نامهنگاریهایشان بهجای نوشتن «مسجدسلیمان» از این علامت اختصاری استفاده میکردند. من کتاب تاریخچه نفت را هم که میخواندم همین را نوشته بود.
چقدر هم مسجدسلیمانیها تعصب دارند روی این ام آی اس! پشت ماشینها و روی درودیوارشان را نگاه کنی پر از این علامتهاست. انگار یک بار هم برای شادی بعد از گل M.I.Sرا روی پیراهنت نوشته بودی؟
بله. برای گلی بود که به پرسپولیس زدم. آن بازی را ۳-۲ باختیم.