حمیدرضا آصفی در برنامه یک فنجان چای داغ شبکه رادیویی حاضر شد و به مرور خاطراتش در فوتبال و ورزش پرداخت. بخشی از صحبتهای آصفی به شرح زیر است:
در سال 1349 در فینال جام باشگاههای آسیا که بین استقلال و نماینده رژیم اشغالگر قدس برگزار شد من در کلاس پنجم دبیرستان بودم و همه ایرانیها احساس منفی نسبت به حریف استقلال داشتند. این مسابقه معنای خاصی برای همه داشت و من هم که نوجوان بودم و به فوتبال علاقه داشتم و به خصوص به تیم استقلال؛ از دبیرستان علوی که بسیار هم سختگیر بود فرار کردم تا این بازی را در ورزشگاه ببینم به خاطر این فرار هم توبیخ سنگینی شدم اما آن پیروزی به آن توبیخ میارزید.
*من هیچکدام از دیدارهای پرسپولیس و استقلال را در ورزشگاه ندیدم و بیشتر آنها را از طریق تلویزیون یا رادیو پیگیری کردم چون ورزشگاه خیلی شلوغ میشد و استرس مسابقه هم باعث عصبی شدن میشد. بعد از باخت ششتاییها در شهریور 52 عصبی بودم و حالم بد بود اما زمان بهترین درمان برای دردهاست.
*در زمان مرحوم پرویز دهداری من زمینه حضور اردوی تیم ملی فوتبال را در آلمان شرقی فراهم کردم و داوودی شمسی رئیس وقت سازمان تربیتبدنی هم به آلمان شرقی سفر کرد. در آن اردو تیم ملی دو سه بازی تدارکاتی انجام داد آن اردو در اوایل جنگ انجام شد و دهداری هم در تیم جوانگرایی کرده بود. یادم است که در فرودگاه وقتی پرویز دهداری را دیدم پکر بود، به او گفتم پرویز خان چه شده است؟ گفت یکی از بازیکنان تیم ملی گم شده که به او گفتم چند ساعت در فرودگاه بودید که گفت دو سه ساعت. به دهداری گفتم در این زمان بازیکنی گم نمیشود حدسم این است که آن بازیکن (جانفدا) پناهنده شده است. آن زمان به خاطر جنگ برخی از جوانان برداشت غلطی از کشورهای خارجی داشتند و فکر میکردند آنجا خیلی خوب است اما بعد از مدتی میدیدند که هیچجا بهتر از ایران نیست و سرافکنده برمیگشتند البته آن بازیکن پیش پلیس رفته بود و درخواست پناهندگی کرده بود. سفیرمان هم چند بار با این بازیکن صحبت کرد که برگردد اما موفق نشد.
*پرویز دهداری سختگیر نبود بلکه مقرراتی بود و به قانون پایبند بود و یک مربی اخلاقمحور بود و بازیکنانی که خیلی در این فضا نبودند با او مشکل داشتند.
*فیلمهای بازیهای استرالیا را از طریق ارتباطاتی که با باشگاههای فرانسوی مثل مونپلیه و مارسی داشتم برای تیم ملی ایران گرفتم. سفیر ایران در استرالیا آقای روحیصفت بود که فوتبالی هم بود اما چون ما حریف استرالیا بودیم درها را بسته بودند و نمیشد فیلم بازیها را به دست آورد اما من در نهایت با کانال غیررسمی و از طریق ورزش آن فیلمها را به دست آوردم، حیفم میآید که نگویم که ورزش از پتانسیل وزارت خارجه خوب استفاده نکرده است و فقط در شرایط غیرعادی به سراغ وزارت خارجه آمده است. ورزش باید به غیر از روز مبادا هم با نهادهای دیگر ارتباط خوبی داشته باشد. من هم با باشگاههای فرانسوی ارتباط داشتم مدیران آنها را برای روز 22 بهمن دعوت میکردم، با هواپیمای شخصی آنها برای دیدن مسابقات تیمهایشان به ورزشگاهها میرفتم و اگر میخواستم فقط برای گرفتن فیلم به سراغشان بروم نمیتوانستم فیلم را به دست بیاورم. اگر در فضایی که به کسی نیاز ندارید ارتباط برقرار کنید، موفق میشوید.
*هزینه اردوی تیم ملی در فرانسه را از طریق شرکتهایی که با ایران تجارت داشتند، تأمین کردیم میدانید که در آنجا شرکتهایی که برای ورزش و تبلیغات هزینه میکنند مالیاتشان کم میشود. بنابراین تمام هزینه آن اردو به تعبیری از طریق وزارت خارجه تأمین شد و فدراسیون هم از این اردو استقبال کرد. به عقیده من سازمان تربیت بدنی و وزارت ورزش بهتر است که در جزئیات فدراسیونها دخالت نکنند و فقط کار نظارت و هدایت را برعهده داشته باشد. ما در آن اردوی فرانسه تیم نانت را بردیم که بازی در شب سال تحویل انجام شد و سفره هفتسین را در رختکن انداخته بود. به تیمهای مونپلیه و سنتاتین هم باختیم.
*اگر دو مربی خوب خارجی به ایران آمده باشند، اولی آنها رایکوف بوده و دومی ایویچ. ما در جام جهانی 98 فرانسه هم نتایج خوبی گرفتهایم. به یوگسلاوی یک بر صفر باختیم و مقابل آلمان 2 بر صفر شکست خوردیم با این حال نمیدانم اگر ایویچ برکنار نمیشد میتوانستیم از گروهمان صعود کنیم یا نه. باید در ورزش منطق داشته باشیم. ما در فوتبال فاصلهمان با آلمان زیاد است. همانطور که در کشتی و وزنهبرداری و والیبال ما از آنها جلوتریم در بازی ایران و آلمان سفیر ایران از بکنباوئر در مورد بازی پرسید که بکن باوئر گفت: متأسفم ما حتماً پیروز میشویم.
*استقبال خوبی از کیروش شده است و با او رفتار بسیار خوبی انجام شده اما کیروش باید حرفهایتر برخورد کند و با بدنه داخلی ورزش کشور یعنی فوتبالیستها و مربیان ما مهربانتر باشد. او باید در چارچوب حرفهای عمل کند.
*پخش فیلم ضد ایرانی بدون دخترم هرگز در جام جهانی 98 فرانسه یک شیطنت زشت بود. تیم ما نیاز به آرامش داشت اما شرایط کشور در ابعاد بینالمللی بسیار خوب بود و دشمنان ایران و منافقین تلاش میکردند که بر تیم ملی ایران تأثیرگذار باشند. خیلی از رسانهها صهیونیستی هستند نه به این معنا که پول میگیرند بلکه تفکراتشان صهیونیستی است و آنها میخواستند ایران را تخریب کنند. این در حالی است که شما وقتی یک تیم ورزشی ایران مسابقه میدهد میبینید که برخی از تماشاگران که شاید کمتر دل به جمهوری اسلامی بستهاند اما به خاطر هویت ایرانیشان از تیم ملی ایران حمایت میکنند. در هر حال آنها میخواستند وضعیت روحی ما را به هم بریزند که ما هم به دستگاه دیپلماسی فرانسه اعتراض کردیم هرچند آن رسانه کار خودش را کرده بود اما آن حرکت خیلی تأثیری نداشت و دیدید که ما بعد از آن حرکت توانستیم آمریکا را هم ببریم.
*در بازی ایران و آمریکا که بازی قرن لقب گرفت من با سفیر آمریکا فاصله داشتم اما شاهزاده موناکو که مادرش یک هنرپیشه معروف آمریکایی بود کنارم نشسته بود و مثل تیفوسیها با هر حمله آمریکا به هوا میپرید مخصوصاً وقتی توپ به تیر دروازه ما میخورد.
*تمام ایرانیان به جز منافقین دوست داشتند ایران مقابل آمریکا پیروز شود اما منافقین دوست داشتند ایران مقابل آمریکا بازنده شود. منافقین حتی در فرانسه بچهام که آن زمان کوچک بود را کتک زدند که من به مسئولان فرانسوی گفتم شما واقعاً از چه کسی حمایت میکنید؟ کسانی که هیچ چیز نمیفهمند؟
*جلال طالبی آدم دوستداشتنی بود اما اقتدار لازم را در تیم ملی نداشت و رئوف بود. نمیخواهم بگویم در ماجرای دعوای خداداد عزیزی و جلال طالبی چه کسی مقصر بود اما در برخورد با ورزشکاران جوان باید خیلی مسائل را مراعات کرد.
*بعد از برکناری ایویچ، ذوالفقارنسب حق خودش میدانست که سرمربی تیم ملی شود، منطق هم همین را میگفت زیرا او به تیم نزدیک بود، تقصیر طالبی هم نبود، ایویچ برکنار شده بود و جلال طالبی سرمربی تیم ملی شد.
* اگر بیژن ذوالفقارنسب سرمربی تیم ملی در جام جهانی 98 فرانسه میشد حاشیههای تیم کمتر میشد.
* دادکان گفته بود بعد از جام جهانی 2006 از فدراسیون فوتبال خداحافظی میکند، همانطور که گفتم سازمان و وزارت ورزش نباید در جزئیات فدراسیونها دخالت کنند. مخصوصاً اینکه یک رئیس فدراسیون مقتدر باشد. آب دادکان و علیآبادی در یک جوی نمیرفت ولی ای کاش سعه صدر بیشتری به خرج داده میشد. برکناری دادکان هم در عرصه بینالمللی و هم در عرصه مدیریت داخلی برای فوتبال ما هزینهدار بود، فدراسیون فوتبال دادکان یک فدراسیون موفق بود و میشد محترمانهتر این جدایی اتفاق بیفتد اما برکناری دادکان اشتباه بود دادکان هم دلسوزتر از آنی است که بخواهد زمینهساز تعلیق فوتبال ما را فراهم کند.
* من خودم برای رفع تعلیق به فیفا رفتم و با بلاتر و شامپاین جلسه داشتم، رفاقتم با شامپاین به وزارت خارجه برمیگردد، او من را میشناخت اکنون هم نامزد ریاست فیفا شده است، آنها به من گفتند که ما اطلاعات برکناری دادکان را از خود سایتها و رسانههای ایران گرفتهایم، به عقیده من هم خیانتی در کار نبود.
* باید باور کنیم که به اهتزاز درآمدن پرچم ما در عرصههای بینالمللی میتواند بسیار خوب باشد چرا کشورهای میکروسکوپی بازیکن و ورزشکار میخرند و به آنها پول میدهند تا برای کشورشان مدال بینالمللی کسب کنند زیرا میخواهند کمبود خودشان را اینگونه جبران کنند و با ورزشکار عاریهای پرچم کشورشان را به اهتزاز درمیآورند ما هم باید باور کنیم که ورزش چنین جایگاهی دارد و با گسترش ورزش همگانی در ورزش قهرمانی هم موفق شویم.
* تخت روانچی معاون وزیر امور خارجه پرسپولیسی است هر کسی یک ایرادی دارد و ایشان هم پرسپولیسی است من هم اگرچه استقلالی هستم اما رابطهام با پروین کمتر از رابطهام با قلعهنویی نیست و با بسیاری از بازیکنان پرسپولیس هم ارتباط دارم. البته باب کری جدا از رفقات است یعنی رفقات سرجایش و کریخوانی هم سرجایش.
* مسئولان ورزش و ورزشکاران ما باید قدر تماشاگران و مردم خوبی که داریم را بدانند مردمی که از جیب خود برای آمدن به ورزشگاه هزینه میکنند شب پشت ورزشگاه میخوابند باید قدر این مردم را بدانیم./ش