مدیر جدید تنها یک مشاور همراه خود آورده بود. مشاوری 25 ساله که از دوستان نزدیک قلعهنویی بود. این قدر نزدیک که به واسطه حضور همین مشاور جوان بود که او توانست سرمربی تیم ملی شود. مشاور جوانی که از زمان حضورش در یک خبرگزاری پرنفوذ توانسته بود لابیهایی بسیار قدرتمند برای خود دست و پا کند و در اوج جوانی یکی از تصمیمگیران فوتبال کشور باشد. او دوستی نزدیکی با کیومرث هاشمی داشت و با آقازاده یکی از معاونان رئیسجمهور فوتبال بازی میکرد. اصلاً از همین طریق بود که آقازاده جوان که علاقه زیادی داشت تا به ورزش نزدیک شود با قلعهنویی رفاقتی نزدیک پیدا کرد.
تقسیم قدرت در استقلال اما خیلی زود قلعهنویی را رودرروی مشاور جوان قرار داد. او که 2 سال تمام رئیس دفتر واعظ بود، همراه با مدیر جدید استقلال از وزارت صنایع به این تیم آمد. او انتظار داشت به واسطه دوستی نزدیکش با قلعهنویی همه کاره تیم باشد اما مربی استقلال که تماشاگران تیم ژنرالش میخواندند عادت داشت همه امور تیم را به افرادی چون علی نظری جویباری، امید طیری، حسین کشاورز، تقیزاده یا علی حاجمحمد که حلقه یارانش بودند و همه جا همراهیاش میکردند. بسپارد. افرادی که عادت نداشتند غیر از تصدیق سرمربی حرفی از زبانشان خارج شود. اتفاقی که اجازه نمیداد هیچ جایگاهی در تیم برای مشاور جوان بماند. مشکل بزرگتر البته این بود که حتی مدیر تیم هم در 6 ماه ابتدایی مجالی برای دخالت در امور تیم نداشت. کارها و مناصب میان نمایندگان قلعهنویی و علی امیری نماینده امیدوار رضایی عضو هیأت مدیره در تیم تقسیم شده بود، پس واعظ و مشاورش تقریباً از تصمیم سازیهای تیم دور افتاده بودند. روندی که سرانجام خشم مدیر را به همراه داشت. او که همیشه عادت داشت ژست مدیری مقتدر و علمگرا را بگیرد که همه کارهایش سیستماتیک و تحت نظارت کاملش انجام میشود. با این وجود او در این ماهها کاملاً خارج از حلقه مدیریت بود تا اینکه برای حضور در اجلاس رؤسای فدراسیونهای دوچرخهسواری به ایتالیا سفر کرد. اینجا بود که زمان مناسب برای رو کردن قدرت مدیریت را به دست آورد. او خیلی اتفاقی در ایتالیا توانست با آلبرتو زاکه رونی مربی سرشناس دیدار کند. این مربی اگرچه شرایط همکاری با استقلال را نداشت اما سرمربی ابتدای فصل بولونیا را به مدیر استقلال معرفی کرد. پس از این بود که واعظ و مشاور جوانش در اوج موفقیت قلعهنویی بازی رسانهای با امیر را شروع کردند. خبر حضور قریبالوقوع مربی ایتالیایی در تیم باعث شد تا قلعهنویی و مردانش تغییراتی در برخوردشان با مدیر تیم ایجاد کنند. برخورد واعظی در دل و درگیری مربی تیم با فرهاد مجیدی هم از دیگر اتفاقاتی بود که نشان داد مدیر تیم میخواهد حضوری پررنگتر در مناسبات باشگاهش داشته باشد. درست همان زمان بود که قلعهنویی دربارهاش میگوید: «یکی از دوستان ما این صدای ضبط شده را نزد من آورد و پس از گوش دادن به آن فکر کردم آقای زریبافان یا آقای دانشجو این صحبتها را انجام دادهاند اما بعد از دقت لازم متوجه شدم که یکی از مشاوران واعظ آشتیانی این گفت و گو را انجام داده است.
در شأن و شخصیت خود نمیبینم که آنها را مشاوران استقلال یاد کنم. جالب اینجا بود که این شخص در مصاحبه خود با صدایی قلدرآمیز گفته که اگر قلعهنویی سیاستهای ما را این گونه عمل کند کاری میکنیم که ایشان استعفا داده و از استقلال برود. خیلی جالب است این آقا خودش را جزو تصمیمگیرندگان میداند. این اتفاقات زمانی افتاد که استقلال در اوج قرار داشت و ما به حریفان خود 5 گل یا 6 گل میزدیم.
قلعهنویی خاطرنشان کرد: بعد از گذشت چند روز صدای ضبط شده را نزد واعظ بردم و به ایشان گفتم آقای آشتیانی این آدمها دور و بر شما هستند ولی در شأن و شخصیت باشگاه استقلال نیست که چنین کسانی چنین خطهایی بدهند.»
اتهامی که در پاسخ به آن واعظ میگوید: «همین مشاوران و فرد جوان مورد اشاره قلعهنویی، کسی است که خود قلعهنویی سرمربیگریاش در تیم ملی و برخی مسائل دیگر را مدیون اوست و خودش یکی از مشاوران قلعهنویی است. حتی در دوره مدیریت قبلی به پیشنهاد امیر قلعهنویی حکم مشاور مدیرعامل را دریافت کرده است. من نمیدانم چرا ما این قدر زود گذشته را فراموش میکنیم. باید در هر مسئلهای واقعیت را بیان کنیم و صحبتهایمان خارج از احساس و بدون کینه باشد.»
مدیر استقلال از نقش پسری میگوید که در سن 23 سالگی درحالی که نشست نخبگان فوتبال رأی به گزینش مربی دیگری برای تیم ملی رسیده بودند توانست با روابط خود قلعهنویی را برای هدایت تیم ملی ببرد و به واسطه دوستی نزدیکش با کیومرث هاشمی و فرزند یکی از مدیران سازمان ورزش توانست چنین اثرگذار باشد. این ادعایی است که این بار مدیر استقلال به آن مهر تأیید میزند. ادعایی که همیشه سازمان ورزش تکذیبش میکرد. آقازادهای که چندی قبل شایعه تخلفات مالیاش مطرح شد و سازمان ورزش آن را به کلی تکذیب کرد.
این مشاور جوان و مدیر استقلال اما در هفتههای پایانی لیگ ترجیح میدادند تا هر اتفاقی بیفتد تا سال بعد به سادگی از قلعهنویی عبور کنند. مشاور جوان درست در پایان بازی با سایپا مدعی شد: «اگر من نبودم 4 ماه قبل واعظ، امیر را کنار میگذاشت.» و کمی آن طرفتر از او واعظ داشت از مایلیکهن برای گفتههایش علیه سرمربی استقلال تشکر میکرد: «مطمئن باش تا روزی که من هستم نمیگذارم کسی از درون استقلال علیه تو شکایت کند.» او همان شب به خبرنگار ما گفت: «بحث تبانی استقلال را به آشوب نکشید که استقلال بازی را در زمین و به تفکرات مربی باخت.»
آنها نمیخواستند اینگونه برای گذشتن از قلعهنویی رودررویش قرار بگیرند. تلاش برای ایجاد موج علیه دایی پس از باخت به عربستان و فرستادن قلعهنویی به تیم ملی که با شکست روبهرو شد راهکاری بود برای خروج بیخونریزی قلعهنویی از استقلال که محقق نشد. پس وقتی تیم قهرمان شد چارهای غیر از جنگ علنی با امیر باقی نمیماند. فحشها علیه مدیر تیم بهایی بود که او باید در ازای حذف امیر میشنید. کسی که استقلال را قهرمان کرده و اسطوره تماشاگران بود. به همین دلیل هم هست که قلعهنویی در وصف لحظه قهرمانی میگوید: «روز قهرمانی ما در لیگ هشتم برای آنها روز عزا بود.»
این جنگ مدیریتی در استقلال شاید تنها پیامی که در دل داشت آشکار ساختن نقش افراد غیرمسئول در مسائل ملی بود. نقش پسری 25 ساله که کوچکترین تجربه ورزشی ندارد. اعتراف تلخ امیر واعظ که نشان از تصمیمسازی برای محبوبترین رشته ورزشی کشور توسط دو جوان که هیچ سمتی در تشکیلات فدراسیون نداشتند، دارد.