پیشبینی درست مرحوم حجازی
این روزها، حال و هوای خوبی ندارم زیرا به تازگی پدر عزیزم را از دست دادهام که میتوانم به جرأت بگویم برایم بهترین پشت و پناه و صادقترین حامی بود و مسلما این اتفاق برای من بدترین خاطره زندگیام را رقم زد.
اما از دوران فوتبالیام میخواهم اشاره کنم به بازیهای باشگاهی آسیا، سال 78 که تیم ما باید در مقابل تیم دالیان چین در تهران بازی می کرد. در آن زمان رضا شاهرودی هم در تیم دالیان بود. روز تاسوعا بود و استادیوم مملو از تماشاچی شده بود که یکصدا ما را تشویق میکردند.
مرحوم حجازی قبل از بازی خیلی به من تاکید کرد که مراقب فوروارد دو متری دالیان باشم زیرا بسیار خطرناک بود و گلهای بسیار زیادی نیز به ثمر رسانده بود. همچنین از من خواست که در سانترها فقط در دروازه نایستم و گاهی از دروازه هم خارج شوم. من هم چهارچشمی حواسم به این فوروارد بود که ناگهان از جایی که فکرش را هم نمیکردم یعنی از هافبک راست یک گل تاریخی و استثنایی دریافت کردم. توپ طوری وارد دروازه شد که واقعا مهارش غیرممکن بود و انصافا گل حرفهای بود البته بعضیها هم من را در دریافت این گل مقصر دانستند. ناگفته نماند من در آن بازی از مچ پا آسیب دیده بودم و با مصدومیت بازی میکردم. اما خدا را شکر شرمنده مردم نشدیم و آن بازی را هم بردیم. یادم میآید در دو دقیقه آخر با گل علیرضا اکبرپور 3-3 شدیم و با گل علی موسوی 3-4 بازی به اتمام رسید.
اما در فینال با تیم قدر جو بیلوای واتای ژاپن برخورد کردیم. بازی در تهران و فردای عاشورا بود در این بازی روی نیمکت بودم ولی باورتان نمیشود که استادیوم داشت منفجر میشد از ازدحام جمعیت. با چه شور و هیجانی حتی یک لحظه ساکت نمیشدند. اما متاسفانه آن بازی را در عین ناباوری دو - صفر واگذار کردیم. میتوانستیم قهرمان بشویم زیرا تیم بسیار خوبی بودیم و استحقاقش را داشتیم اما انگار قسمت نبود. در آخر همه هواداران تشویقمان کردند زیرا میدانستند که بچهها با تمام دل و جان بازی کردند و خود را به آب و آتش زدند. ناصرخان هم آن زمان حرف جالبی زد که یادم نمیرود او گفت: «تا ده سال دیگر ایران رنگ جام ملتهای آسیا را نمیبیند.» که همینطور هم شد! بعد از ده سال سپاهان توانست دوم شود. واقعا هم راست میگفت زیرا از همان زمان فوتبال ما رو به نزول رفت./ش