سعید مظفری زاده بدون شک یکی از بهترین داوران ایران است و تقریبا بسیاری از ویژگی های یک داور خوب را چه به صورت اکتسابی و انتسابی هم دارد. از ویژگی های انتسابی اش همین بس که خوش قد و بالاست، هیکلی مناسب دارد، خوش چهره است، کاریزمای لازم و محبوبیت توامان را دارد. از ویژگی های اکتسابی اش نیز می توان به آمادگی بدنی خوبش، تحصیلات عالیه در سطح کارشناسی ارشد، تسلط به زبان و قوانین مدرن و به روز داوری، مدیریت و می توان نام برد. همچنین شجاعت ذاتی و اکتسابی برای تصمیم گیرهایی که به باور خودش درست است. مثل اعلام ۷ دقیقه وقت اضافه ای که در نتیجه ی قهرمانی یک تیم موثر و یا حتی پنالتی های جنجالی و اخراج های آنچنانی.
اما این نوشته ی کوتاه قصد پرداختن به کارنامه ی داوری وی را ندارد بلکه بر آن است از یک اتفاق تلخ که امروز در مسابقه ی بین دو تیم تراکتور سازی تبریز و استقلال تهران رخ داد پرده بردارد. آن چه امروز اتفاق افتاد اتفاق بسیار ناخوشایندی در نحوه ی قضاوت و شاید بهتر است گفته شود در نحوه ی مدیریت وی برای کنترل بازی بود. آن جا که داور می بایست همیشه مواظب حفظ روند بازی با در جریان بودن روحیه ی فیرپلی یا بازی جوان مردانه باشد و سعید مظفری زاده به طرز ناخوشایند و آزاردهنده ای در نقش مقابل آن ایستاد. این که ممکن است بازیکنان دو تیم فوتبال در مقابل همدیگر و در مقابل داور تمارض کنند، این که سعی در فریب داور و یا تیم حریف داشته باشند، این که سعی در وقت کشی داشته باشند، نه قابل انکار است و در یک سطح معقول قابل نکوهش و سرزنش. اما فاجعه آن جا رخ می دهد که وقتی بازیکنان دچار مصدومیت می شدند و روی زمین می افتادند نه تنها بازی را نگه نمی داشت تا به وضعیت بازیکن مصدوم رسیدگی شود بلکه حتا وقتی بازی خود به خود با خارج شدن توپ از زمین بازی هم از جریان می افتاد و حتی بازیکنان تیم مقابل خواستار رسیدگی به بازیکن مصدوم می شدند، داور به شکل آزاردهنده ای دستور به ادامه بازی و زدن توپ از روی سر و بدن بازیکن نقش بر زمین شده می داد.
وقتی که پژمان نوری بر اثر برخورد اتفاقی یا شاید عمدی دست بازیکن حریف لثه ها و لبش آسیب دید و برای جلب توجه داور و یا لااقل توقف بازی تا بهتر شدن وضعیت اش روی زمین افتاد، داور نه تنها به وی توجهی نکرد بلکه بعد از به اوت رفتن توپ هم دستور به ادامه ی بازی داد. زمانی که تصویر آش و لاش شده ی تیموریان از رخت کن استقلال منتشر شد معلوم شد که شدت ضربه ی نصرتی تا چه حدی بوده است.
زمانی که محمد مهدی نظری به دلیل ظرافت نوع بازی اش مورد خطاهای خشن و قدرتی بازیکنان تیم تراکتورسازی قرار می گرفت و راه به راه روی زمین می افتاد مظفری زاده آنقدر بی توجه بود به این وضعیت و آن قدر حاضر نشد چندبار با نگه داشتن بازی و توجه به ضربه های پی درپی ای که این بازیکن نوش می کرد، هم بازیکنان تیم مقابل را متوجه رفتارشان کند و هم از خشونت بیشتر بازی بکاهد و هم یک تذکر جدی هم به نظری بدهد تا زیاد روی زمین افتادنش تکیه نکند، نه تنها هیچ کدام از این کارها را نکرد، بلکه آن قدر این بی توجهی را ادامه داد که آخرش بازیکنان تیم تراکتور سازی نظری را با آخرین ضربه چنان زدند که دیگر قادر به بلند شدن از زمین نبود.
در واقع اوج بدرفتاری و ضد فیرپلی بودن سعید مظفری زاده آن جایی رخ داد که این بازیکن چنان مصدوم شده بود که بازیکن تیم تراکتورسازی در حالی که به اصرار مطفری زاده برای ادامه ی بازی و به بی توجهی به وضعیت بازیکن مصدوم داشت، حاضر نمی شد در دیواره ی دفاعی تیم اش در مقابل ضربه ی آزاد استقلال بایستد بلکه اصرار داشت به وضعیت نظری رسیدگی شود. این اصرار داور آنقدر ادامه داشت که نیمکت استقلال هیچ چاره ای نداشت جز این که لاقل با بهانه ی تعویض بازیکن مصدومش را برای مداوا از ازمین بیرون بکشد. صحبت سر این نیست که داوری مظفری زاده درست بوده است یا خیر. صحبت سر این نیست که بازیکنان حریف قصد فریب داور را داشته اند یا نداشته اند. صحبت سر این نیست که داور به این طرف غش کرده است یا به آن طرف ضعف رفته است. صحبت سر این نیست که بازیکنان تیم استقلال اصلا قصد وقت کشی یا نگه داشتن بازی و یا فریب داور را هم نداشته اند.
بحث سر این است مجری فیرپلی در بازی خود داور است و این داور است که ضمن سوت های درست و حتی نادرست، باید و باید و باید روحیه ی بازی جوانمردانه را در زمین حفظ کند. اگر علی دایی به عنوان بازیکن مربی متعصب و کمی هم داشتن روحیه ی تهاجمی و خشن، زا بازیکنان اش بخواهد که بازی جوان مردانه را رعایت نکنند، ضمن آن که حتی اگر اخلاقی هم نباشد اما عقلانی هست که به فکر منافع تیم اش باشد و برد تیمش را به هر صورت به قواعد اخلاقی ترجیح دهد.
لااقل می توان گفت که دایی زمان بازیکن بودنش با ابروی شکافته و طحال پاره و زانوی آسیب دیده بازی کرده است و حال و حوصله ی روی زمین افتادن نداشته است و اساسا روحیه اش جنگنده بوده و هست. اما هرگز نمی توان قبول کرد از داور به عنوان مجری بازی جوان مردانه که هرگز خودش با تاندون کشیده شده، و مچ ضربه دیده و ابروی شکافته و لب و لثه ی خونی داوری نکرده است، نه تنها در نقش قاضی بلکه در نقش پزشک هم ظاهر شود و بدون حتی توجه سرپایی به بازیکن بر زمین افتاده، تشخیص پزشکی بدهد که بازیکن هیچ اتفاقی برایش نیافتاده است و باید به بازی ادامه داد.
آن چه امروز رخ داد نه نقطه ی تاریکی در کارنامه ی داوری خوشنام و خوب بلکه نقطه ی تاریکی در وضعیت داوری و فوتبال ایران است. این که بازیکنان تیم های فوتبال از قاعده ی اخلاقی «فیرپلی» استفاده و سو استفاده ی غیراخلاقی بکنند، دلیل نمی شود داور به طور کل فیرپلی را از زمین فوتبال به سکوهای تماشاگران تیم میزبان تبعید کند تا شعار بشنود «داور با عدالت همین است همین است»
ممکن است این کار به زعم خود داور و تماشاچیان تیم میزبان نشان از «عدالت» داور باشد اما هرگز نشان از کفایت وی نیست./ش