کارشناس فوتبال درباره وضعیت فوتبال ایران گفت که بوی جام جهانی از فوتبال ایران به مشام نمیرسد و هر چه بیشتر پیش میرویم فشار عصبی تیمها بالا میرود و برد و باختها بینهایت معنی دار میشوند. او میگوید شاخصههای منفی که از فوتبال ایران رفته و آن را زیبا و تماشایی کرده بودند، حالا بازگشتهاند.
* نیم فصل لیگ برتر فوتبال ایران رو به اتمام است. با توجه به این که در سال جام جهانی هستیم ، آیا تاثیر این رویداد بزرگ فوتبالی را در کیفیت بازیهای لیگ برتر دیدهاید؟
- در درجه اول باید بگویم که بوی جام جهانی حتی در بازیهای تیم ملی هم به مشام نرسید! در آخرین بازی تیم ملی برابر تایلند دیدیم که هیچ نسیمی که بوی جام جهانی را با خود داشته باشد، نوزید.
* دلیل این مساله را چه میدانید؟
- بازیهای بیشتر تیمهای اروپایی و آسیایی را ارزیابی کردم و دیدم که آنها از هشت ماه پیش کارشان را شروع کردهاند، ولی وقتی به تیم خودمان فکر میکنم ذهنم آشفته میشود. تیمی مثل ژاپن تلاش میکند در بازیهای تدارکاتی آنچه را میخواهد نشان دهد، ولی ما از بازیهای مقدماتی جام ملتهای آسیا به عنوان بازی تدارکاتی استفاده میکنیم.
* یعنی تغیر خاصی در بازی تیم ملی مشاهده نکردهاید؟
- آنچه دیدم مرا یاد برانکو و بگوویچ انداخت! بازیکنی بوده که چهار سال در داماش بازی کرده، ولی دعوت نشده! بهترین بازیها را انجام داده و از دفاع راست به هافبک چپ و بعد هافبک نفوذی تغییر پست داده و جای ثابت نداشته است. آن وقت همین بازیکن ترانسفر شده به هلند، یک 20 دقیقه و یک 9 دقیقه بازی کرده و به تیم ملی دعوت شده! او از هلند آمد و در اولین بازی در ورزشگاه آزادی بازی کرد.
* شباهت این مساله با برانکو و بگوویچ چه بود؟
- زمان برانکو تعداد زیادی از ملیپوشان از فولاد بودند که بگوویچ مربیاش بود. کسانی مثل کعبی، مبعلی، بداوی، کاملی مفرد، علوی و ... به تیم ملی دعوت میشدند در حالی که فولاد در ردههای میانی جدول بود. سوالی که پیش میآید این است که اگر آن زمان که فولاد ششم جدول بود، هفت ملیپوش داشت، چرا حالا که صدرنشین است هیچ نمایندهای در تیم ملی ندارد؟
* منظور شما این است که جهانبخش در حد تیم ملی نیست؟
- خیر! جهانبخش بازیکن خوب و مودبی است. با او کاری ندارم، بلکه با اتفاق کار دارم. این مسائل کمی آدم را دلسرد میکند.
* گفتید از بوی جام جهانی در تیم ملی خبری نیست. لیگ را چطور دیدید؟
- متاسفانه تاثیر جام جهانی را در لیگ هم ندیدم. به دلیل این که تعداد تیمهای لیگ کم شده ، فشار عصبی درون تیمها بالا رفته و برد و باختها بینهایت معنیدار شدهاند. وضعیت طوری شده که مدیرعاملها با هر باخت یا "یک برد و یک مساوی"، بیانیه و اولتیماتوم میدهند.
* البته مدیری که مدنظر شماست گفته که اولتیماتومی به کادر فنی تیمش نداده است.
- ولی این کار صورت گرفته بود.
* از اهمیت برد و باخت میگفتید.
- قیافه فوتبال ما عوض شده و چیزی که رفته بود به دلیل مهم شدن برد و باخت و خطرناک شدن گل خوردن، بازگشته است.
* چه چیزی از فوتبال ما رفته بود؟
- از فوتبال ما، "از راه دور ارسال کردن" رفته بود. این که خاکپور بفرستد برای دایی، استاد اسدی بفرستد به جلو دیگر از فوتبال ایران رفته بود و کمکم روی زمین بازی میکردیم. خدادادها آمده بودند و دور، دور جباریها و صادقیها ... شده بود. دیگر کسی مثل محمد نوری توپ را بلند نمیفرستاد جلو، اما دوباره این سیستم برگشته است. آمار یک بازی را تحلیل کردم و دیدم که به طور متوسط بعد از یازده بار بلند کردن توپ، یک پاس زمینی داده شده است.
* دیگر چه تغییری در فوتبال ایران صورت گرفته است؟
- چیزی که از بین رفته و فوتبال ایران را زیبا کرده بود و میشد آن را نگاه کرد، اما متاسفانه امروز بازگشته، عدم استفاده از توپ هایی بود که خط دفاع به دست میآورد. مثلا در بارسلونا، پویول و پیکه و سایرین ممکن نیست که حتی یک توپ بلا استفاده صادر کنند. ما هم داشتیم کمکم یاد میگرفتیم. یحیی گل محمدی کمکم این کار را میکرد و پژمان منتظری همین طور. فوتبال ایران داشت قشنگ میشد، اما متاسفانه چیزی که اخیرا در آمارهای خودم میبینم، تعداد زیاد توپهای غیر قابل استفادهای است که از خط دفاع صادر میشود. امروز دیگر جلال حسینی، محسن بنگر و حنیف عمران زاده که تازه در تیمهای بزرگ بازی میکنند، توپهای بلند میفرستند. این وضعیت در تیمهای شهرستانی که واویلاست!
* برخی میگویند در فوتبال ایران دیگر نمیشود تفاوتی بین لیگ برتر و لیگهای پایینتر قائل شد. آیا واقعا این گونه است؟
- قبلا بین لیگ برتر و دسته یک میشد تفکیک قائل شد، ولی امروز دوباره ظاهرشان به هم نزدیک شده است. در لیگ یک فقط زیر توپ میزنند و در لیگ برتر هم تمام کار، شده دفع توپ و بلند کردن آن برای مهاجم! دیگر اثری از ارسال هدفمند نیست، توپ را بلند میفرستند، اگر رسید که رسید و گرنه هیچ!
* آفتهای این روش بازی کردن چیست؟
- با این کار خود به خود بازیکنی مثل آرش برهانی از بازی بیرون میماند و کسی مثل مجیدی هم گلهای قبلیاش را نمیزند. نوع گلها تغییر میکنند. اگر به آمارها دقت کنید خواهید دید که بیشتر گلها از روی ضربات آزاد و کرنر به دست آمده است. اخیرا هم که بلند کردن توپ به خط میانی رسیده و دیگر کسانی مثل نکونام هم این کار را شروع کردهاند، اما توپ بلند هیچ وقت به بازی نمیرسد. نکته این است که وقتی توپ پرواز میکند، خط دفاع حریف فرصت پیدا میکند که از نو سازماندهی کند و به این ترتیب غافلگیر نمیشود.
* به مجیدی اشاره کردید. این بازیکن یک هفته مانده به پایان نیم فصل از فوتبال خداحافظی کرد.
- مجیدی همین حالا از 70 درصد فوتبالیستهای فعلی ایران آمادهتر است. او از نظر فنی، جسمی و روحی بسیار آماده است و نمیدانم چه چیزی خاطرش را آزرد که تصمیم به خداحافظی گرفت. به دوستانم گفته بودم که فکر نکنید آمادگی بالای مجیدی به خاطر تمرینهای عمومی تیم است ، بلکه قطعا یک گروه دو یا سه نفره تمریندهنده به صورت خصوصی او را آماده نگه میدارند.
* فوتبال ایران جایگزینی برای امثال مجیدی دارد؟
- فوتبال ما یک نسل طلایی داشت که آخرینش آندو و نکونام هستند. بعد از امثال علی کریمی، مجیدی، جباری و نویدکیا دیگر کسی از نسل طلایی باقی نمیماند. هر کدام از آنها عالی بودند . بعد از آن نسل، فوتبال دوباره تولید کرده، اما فشار فوتبال و "عجلهای شدن" آن باعث شده که نتواند تولیدات جدیدش را جمعآوری کند. علی دایی در این میان کار خوبی کرده و کسانی مثل "عالیشاه و صادقیان" را به تیمش آورده است. گسترش فولاد هم "بایرامی" را دارد که گلهای زیادی زده است. اینها نسلی هستند که نباید از آن غافل شویم.
* این نسل جدید چه وجه تمایزی با نسل گذشته دارد؟
- به هر حال دیدن مداوم فوتبال اروپا و لحظه به لحظه تعقیب کردن آنها اثرگذار است. حرکات مسی را با چشم دنبال کردن، خودش تولید انگیزه و ایده میکند. بازی اینیستا را تماشا میکردم، او واقعا کار با توپش و تصمیم گیریاش دقیقتر از مسی است. او در جای محدود هم برنامهاش را تغییر نمیدهد و حتی با حضور سه مدافع آن را اجرا میکند. این در حالی است که در فوتبال ما بازیکن توپ میگیرد و تا میبیند که مدافع حریف از خانهاش سوار اتوبوس شده و میخواهد بیاید، توپ را رها کرده و فرار میکند! (با خنده)
* چه کار باید بکنیم؟
- در برهه ای از زمان مربیان به دو گروه "مدیر – مربی" و "معلم – مربی" تقسیم میشدند. بعضیها آموزش میدهند. مثلا علی دوستی مهر یک "معلم – مربی" است. اگر دولت به او پاداش یا بودجه بدهد یا ندهد، او کارش را میکند. یکی از گلوگاههای بزرگ تولید کننده بازیکن، تیمهای نوجوانان، جوانان و امید است. این گلوگاه باید فراختر شود. سرمربی تیم ملی هلند زمانی برای استفاده از این فرصت، تمام تیمهای پایه این کشور را زیر نظر گرفت و در برههای، از 300 هزار کودک تست گرفت. او در یک پروسه شش ماهه هر هفته برای این تیمها بازی ترتیب داد و به این ترتیب بازیکنان خوبی را به فوتبال هلند تحویل داد.