تیم ملی پرتغال میتواند در صورت عبور از سوئد در رقابتهای پلیآف
جامجهانی بلیت حضور در برزیل را کسب کند. تاکنون تنها یک پرتغالی به
رقابتهای جامجهانی 2014 برزیل راه یافته و آن هم کارلوس کیروش، سرمربی
تیم ملی فوتبال ایران است. همین مسئله باعث شده که روزنامه پرتغالی «Jornal
i» تصمیم بگیرد با وی مصاحبهای اختصاصی داشته باشد.
* فوتبالت را از موزامبیک شروع کردی؟
از تیم ریل نامپولا. پدرم در این تیم با ماتاتئو همبازی بود.
* اسم پدرت چه بود؟
خولیو کیروش.
* پسر خولیو اجازه نداشت جلو بازی کند.
اجازه نمیدادند (خندهای که ابتدا روی لبانش نقش بسته بود، محو شد).
آنها به من گفتند بهتر است درون دروازه قرار بگیرم اما فکر میکنم دوست
داشتم جلوتر بازی کنم.
* دوست داشتی جای کسی دیگر بودی؟
ترجیح من کاستا پریرا، دروازهبان بنفیکا، قهرمان اروپا بود. او زمانی سرمربی ریل بود که من در تیم اول جوانان بودم.
* بیشتر از فوتبال در نامپولا بگو.
یک مجله انگلیسی با فیلم کامل بازیها در آنجا فروخته میشد. این مجله
نوارهایش را به همه جای دنیا ارسال میکرد. گروه دوستان ما این بازیها را
تماشا میکردند و هنوز هم با علاقه یادم میآید.
* چه بازیهایی را تماشا میکردید؟
برای مثال بازیهای پرتغال در سال 1996.
* این فیلمها را از طریق پست ارسال میکردند؟
ما این فیلمها را از طریق پست دریافت و ارسال میکردیم. زمان محدودی برای لذت بردن از آن بازیها داشتیم.
* باورنکردنی است.
آنجا باشگاه و سرگرمی ورزشی برای نسل من وجود نداشت و من در چنین محیطی بزرگ شدم.
* چه زمانی به پرتغال آمدید؟
در سال 1967، یک سال پس از جامجهانی.
* و فوتبالت چه شد؟
اولین کار من به عنوان یک دانشآموز سال دوم فوتبال بود. در کالج آمریکایی با بچههایی از ملیتهای مختلف بازی میکردیم.
* پس از آن چه شد؟
کار حرفهایام را در لیگ دستهاول در بلننسس استوریل شروع کردم.
* چه کسی تو را به این تیم دعوت کرد؟
ماریو ویلسون، سرمربی این تیم و من در آنجا دستیار و تمریندهنده بودم.
* و آیا این تیم، تیم خوبی بود؟
مایه تأسف بود که به دلیل تفاضل گل به لیگ دسته دوم سقوط کردیم. آمیلکار،
باروس، تیائو، ایوریکو، آبرانتس، فرناندو سانتوس و... را به یاد میآورم.
من میتوانستم مربیای مثل فرناندو سانتوس باشم. نباید این را بلند بگویم
(خنده بلند)
* آیا فرناندو سانتوس در برزیل خواهد بود؟
خب، فرناندو سانتوس با یونان میتواند آنجا باشد. امیدوارم یونان و
پرتغال بتوانند در این رقابتها حضور داشته باشند. حضور سه مربی پرتغالی در
جامجهانی الگویی خواهد بود و این فرصت را در اختیار مربیان دیگر نیز قرار
خواهد داد. بهترینها را برای این دو مربی دیگر آرزومندم. ما در حال حاضر
سه تفنگدار هستیم و امیدوارم همه چیز برای ما به خوبی پیش برود.
* شما تجربه حضور در جامجهانی را داشتهاید و همه چیز از سال 1989 کلید خورد.
آن قهرمانی در ریاض عربستان یک جنبه جالب داشت زیرا نه من و نه نلو
(وینگادا) فکر نمیکردیم آنقدر مهم باشد. در شب این قهرمانی در اتاقم به
صدا در آمد تا بگویند که کسی پایین منتظرم است و من پیش خودم گفتم چه کسی
است این وقت شب؟ یک خبرنگار پرتغالی بود که میخواست اطلاعات بیشتری درباره
بازی بداند. ده دقیقه بعد یک خبرنگار پرتغالی دیگر هم به او ملحق شد و از
همه جالبتر ...
* هنوز هم هست؟
وقتی به خانه برگشتیم، بازیکنان از هم جدا شدند و هر کس به شمال، جنوب یا
مرکز پرتغال رفت. سپس فدراسیون از ما خواست که همگی به لیسبون برویم و جشن
در آنجا برای ما آغاز شد.
* دو سال بعد...
بسیار متفاوت بود. وضعیت ما به عنوان قهرمان، پوشش تلویزیونی مسابقات به عنوان یکی از عوامل میزبانی و حمایت بیاندازه مردم.
* آیا برای ضربات پنالتی در فینال مقابل برزیل آماده بودید؟
بله، همه بازیکنان وظایفشان را میدانستند. در ورزشگاهی با 120 هزار
تماشاگر کار بسیار سختی داشتیم. حمایتها کمک میکند اما فشار مضاعفی هم
روی بازیکنان وارد میکند. در طول بازی وقتی برزیل شوت میزد، جمعیت در
سکوت فرو میرفت و احساس میکردیم این سکوت همه ما را فراگرفته است. این
نمیتوانست بازیکنان را تحت تأثیر قرار دهد و میدانید چرا؟
پیروزی و باز هم پیروزی؛ پیروزی در خون ما بود. با این تفکر که چگونه میخواهیم به پیروزی برسیم، در مسابقات شرکت میکردیم.
* درباره شکست 3 بر صفر مقابل استونی در رقابتهای مقدماتی جامجهانی 1994 چه طور؟
برخی چیزها اتفاقی رخ نمیدهد، ما در زمین بازی نمیکردیم. در ایتالیا
تنها با اختلاف یک گل حذف شدیم. حذف شدن ما از جامجهانی 1994 مثل راهیابی
به جامجهانی 2010 با یک گل اختلاف در بازی خارج از خانه بود.
* از پرتغال رفتی و در سال 2008 به آنجا برگشتی.
برای تیم ملی برگشتم. در رقابتهای مقدماتی ضعیف عمل کردیم اما در سال
2009 عالی کار کردیم (9 پیروزی و سه تساوی) و توانستیم به عنوان تیم سوم در
رنکینگ فیفا به رقابتهای جامجهانی برسیم. در این مسابقات مغلوب اسپانیا
شدیم که قهرمان جهان شد.
* پس از آن بازی چه اتفاقی افتاد؟
جالب است که تمام کسانی که تحت تأثیر قرار گرفتند، بازیکنان اسپانیا
بودند، هیرو و کاسیاس به اتوبوسمان آمدند و برای ما آرزوی موفقیت کردند.
* از کیروش درباره رونالدو سوال میپرسیم.
جدا از مسئولیت مستقیمم در حضور رونالدو در منچستر و حضور 6 سالهاش در
این تیم، داستان خروج رونالدو از منچستر و پیوستنش به رئال هم در خانه من
کلید خورد.
* منچستر؟
لیسبون. من الکس فرگوسن و رونالدو را دعوت کردم و به آنها اطمینان دادم که رونالدو تنها یک سال دیگر در این تیم میماند.
* از کار با فرگوسن بگو؟
(باز هم میخندد). یک بار در جلسه تمرین در اولدترافورد، آنها به من
گفتند با بچهها صحبت کنم. گفتم من؟ الکس از من خواست تا جلو بروم و اصرار
کرد که این کار را بکنم. من گفتم اما آنها چیزی از انگلیسی من نخواهند
فهمید. مأموریت ما این بود که مثل چکمهای که بطریهای آب را از کنار زمین
دور میکند، رسانههای را که قصد حاشیهسازی برای تیم داشتند، دور کنیم.
* سپس و رئال در فصل 04/2003؟
این تجربه بسیار شبیه به اسپورتینگ بود. آن بخشی که در سال اول بازیکنی جذب نمیکردند.
* و جدایی ماکلله؟
خب آن یک فاجعه بود.
* حتی بدون ماکلله فصل اول
فوقالعاده بودید. توانستید در نیوکمپ به پیروزی برسید که رئال 20 سال بود
این کار را نکرده بود و در سه جام لیگ، جام حذفی و لیگ قهرمانان بازی
میکردید.
ما پاونها و زیدانهایی داشتیم و این تا زمانی بود که سیاستی سالها در
باشگاه اجرا میشد اما رمز فوتبال این نیست زیدانها یا پینتوها را انتخاب
کنیم. خیلی خوب به یاد میآورم برای تماشای فوتبال جوانان پرتغال در ساعت
11 صبح میرفتم. گاهی بین مجلهها و روزنامهها به همسرم توجه می کردم و
به تدریج پی میبردم که جان پینتو یک نابغه است. مشکل انتخاب پاونها بود و
پاونها همگی انتخابهای ضعیفی بودند. حتی اگر یک کریستیانو با سن 18 ساله
وجود داشت از این پاونها بهتر بود.