یک قاعده اقتصادی میگوید
کشوری که تولیدش بیش از نیازش است، برای وارد کردن ارز به صادرات روی
میآورد تا از این طریق سطح رفاه خود را افزایش دهد و کاستیها دیگر خود را
بپوشاند اما بعضی از کشورها طرحی نو در میاندازند؛ چنان که کالاهایی را
هم که خود به آن نیاز مبرم دارند به دیگران میفروشند تا در عوض آن
کالاهایی را که هیچ نیازی به آن ندارند، وارد کنند، صرفا به خاطر این که
چنین کالاهایی چشمنواز هستند و نگاهها را به خود جلب میکنند. به عنوان
مثال شما گندمی را که به آن نیاز دارید، میفروشید تا با پول آن خودروهای
مدل بالا بخرید، هر چند جاده و پارکینگ مناسبی را در اختیار نداشته باشید.
بارسلونا تیمی که با بازیهای زیبا همه نگاهها را به خود جلب کرده است، در
این یکی، دو سال اخیر رویهای را که در بالا درباره آن سخن گفتیم، در
دستور کار خود قرار داده است؛ چنانکه بازیکنانی را که به شدت به آنها نیاز
دارد، به راحتی میفروشد تا با پول آنها ستارههای پر سروصدای فصل
جابهجایی را به خدمت بگیرد؛ ستارههایی که نمیتوانند با محیط جدید سازگار
شوند و انتظارات را برآورده کنند.
از زمانی که ساندرو روسل ریاست آبی-اناریها را بر عهده گرفت، بسیاری از
استعدادهای جوان این تیم فدای خریدهای پر سروصدا میشوند؛ خریدهای که نشان
دادهاند کارآیی لازم را ندارند اما روسل صرفا به خاطر هیاهوی رسانهای تن
به آنها میدهد. بعد از انتخاب ویلانووا به عنوان جانشین گوآردیولا این
روند شدت گرفت. گویی روسل به دنبال گزینهای بود تا راحتتر بتواند اهداف
خود را عملی کند.
با انتخاب ویلانووا سیاست قربانی کردن استعدادهای جوان در بارسلونا شدت
گرفت. بویان کرکیچ که بسیاری او را جواهر بالقوه آبی-اناریها میدانستند،
نخستین قربانی این پروسه است که هنوز هم در سرگردانی به سر میبرد و به این
و آن باشگاه پاس داده میشود.
بارسلونا در فصل نقلوانتقالات جاری آتش به ذخیره جوان خود زده است. تیاگو
آلکانترا، رافینیا آلکانترا، جرارد دلوفو و مارک مونیسا فروخته شدهاند تا
نیمار از سانتوس با 57 میلیون یورو جذب شود.
در حالی که بارسلونا به جانشینی برای ژاوی در خط میانی احتیاج دارد به
راحتی تیاگو آلکانترا را به بایرنمونیخ میفروشد؛ در حالی که به جانشینی
برای پویول پا به سن گذاشته و پیکه افت کرده نیاز دارد، بارترا را در لیست
فروش قرار میدهد و به دنبال جذب مدافعان گرانقیمت دیگر تیمهاست.
بارسا رویهای را در دستور کار خود قرار داده است که پیش از این رسانههای
ایالت کاتالونیا آن را عیب میشمردند و دستاویزی برای تاختن به رئالمادرید
قرار میدادند و آن جذب ستارههای نامی جهان است. آبی-اناریها در حالیکه
در خط حمله آتشین هستند و گزینههای زیادی را در اختیار دارند، با نیمار
قرارداد امضا کردند؛ گویی آنها میخواهند گوی سبقت را از رئالمادرید که
لقب کهکشانیها را یدک میکشد، بربایند. این یک حقیقت است که بارسلونا
رویهای را که پیش از این رئالمادرید را به خاطر آن سرزنش میکرد، در
دستور کار خود قرار داده است. رئالمادرید پیش از این ستارههای آکادمی خود
چون موتا و سیلوا را به راحتی به دیگر تیمها داد تا به جای آنها به
اسمهای مطرح روی آورد. الان بارسلونا این رویه را دنبال میکند.
بعضی بر این باورند که استعدادهای مدرسه لاماسیا تنها در این تیم میتوانند
بدرخشند. آنها برای توجیه سخن خود مثال بویان کرکیچ را میآورند که در
بارسلونا خیرهکننده بود اما در دیگر تیمهایی که در آنها بازی کرده، حرفی
برای گفتن نداشته و مدام در حال تغییر تیم است.
این یک حقیقت است که گاهی اوقات بعضی از ستارهها وقتی از تیمی سرشناس و
کلاس بالا به تیمی پائینتر میروند دچار یاس و ناامیدی میشوند و خیلی زود
دوران طلایی آنها تمام میشود؛ این در حالی است که آنها در تیم قبلی خود
میتوانستند سالهای دیگر بدرخشند و افتخار کسب کنند اما باشگاههایشان به
راحتی برای جذب ستارهای جدید حاضر شدند، آنها را بفروشند تا از این طریق
ستارههای پر سروصدای فصل جابهجایی را جذب کنند. بارسلونا در دوران روسل
به این باشگاهها اضافه شده است. این ویروسی است که در دوران ساندرو روسل
از رئالمادرید به بارسلونا رخنه کرده است. اگر روسل و دیگر همکارانش اندکی
فکر کنند، درخواهند یافت که خریدهای نجومی در دوران فلورنتینو پرس به جای
سود بخشی، زیانده بود و این تیم بیش از یک دهه است که حسرت قهرمانی در لیگ
قهرمانان اروپا را میخورد. آیا بارسلونا هم به این روز خواهد افتاد؟
نشانهها حاکی از آن است.