جباری که قهرمانیهای بسیاری با استقلال و تیم ملی به دست آورده، سالهاست بهعنوان یک طرفدار، مسائل فوتبال را دنبال میکند؛ مردی که از اسطورههای باشگاه استقلال بهحساب میآید اما بهدلیل خانهنشینی از یاد خیلیها رفته است. تصویر علیجباری با جام قهرمانی استقلال در جام باشگاههای آسیای سال1349 یکی از عکسهای ماندگارش است؛ کسی که هیچگاه حاضر نشد مربی شود و انزوا را به بودن در فوتبال(به هر شکلی) ترجیح داده و از زندگی رضایت دارد.
بعد از اینکه اسمتان بین سه نخبه فوتبال ایران در آسیا قرار گرفت، انتقادی هم از علی پروین داشتید که چرا تنها ایشان به مراسم تجلیل از نخبگان فوتبال آسیا دعوت شدهاند؟
نه، من انتقادی به پروین نداشتم؛ حتما اشتباهی شده. انتقاد من به آقایانی بود که وقتی سه نفر به مراسم AFC دعوت شدهاند، تنها نام یک نفر را اعلام میکنند! حرف من این بود که چرا اسم من و بهزادی مطرح نشد؟ حرف من با فدراسیون فوتبال است که چرا در سایت نام یک نفر را میآورد؟
به نظر شما چرا فدراسیون تنها نام پروین را بهعنوان کسی که باید به مراسم اهدای جوایز برود، عنوان کرده است؟
ببینید پروین هم از خود ماست و هیچ فرقی نمیکند. حالا اگر اسم دو نفر دیگر را هم اعلام میکردند، آیا مشکلی پیش میآمد؟
با همه اینها، اسم علی جباری هم جزو بهترینهای فوتبال آسیا قرار گرفته و بعد از مدتها بیخبری از شما حالا بازهم خبرساز شدهاید؟
چیز خاصی نیست. من بهدلیل هیاهوی موجود در فوتبال ایران و همچنین مشکلاتی که بوده و هست و میبینیم، صلاح میدانم که گوشهنشین باشم. بهتر است که کنار باشم و به این هیاهو ورود نکنم. حالا گلایه من به دوستانی است که امثال من را جزو فراموششدههای این فوتبال میدانند.
البته همین گوشهنشینی یکـی از عواملی است که شما را جزو فراموششدهها عنوان میکنند؛ فکر نمیکنید که خودتان هم مقصر هستید؟
من البته 15-10 سال پیش بهعنوان سرپرست مدتی در استقلال بودم و انجام وظیفه کردم. الان هم به دعوت فتحاللهزاده قرارشد که در استقلال کمیته پیشکسوتان تشکیل دهیم و تنها مشکل در این راه نداشتن بودجه است. حالا دلیل آن را نمیدانم ولی برای من سؤال است که چرا تیم مقابل با مشکل بودجهای مواجه نیست و استقلال از این مشکلات دارد؟ چرا آنها به راحتی پول خرج میکنند و ما نمیتوانیم؟ چرا به راحتی پول در اختیار پرسپولیس میگذارند و ما چنین وضعیتی نداریم؟ رویانیان در پرسپولیس دستش برای هزینه کردن باز است و حق و حقوق پیشکسوتان خود را میدهد ولی در رابطه با استقلال پولی در کار نیست. واقعا متوجه نمیشوم که بین این دو باشگاه مردمی چرا این همه تفاوت وجود دارد. به هر حال، ما هم منتظر بودجه هستیم تا کمیته پیشکسوتان را تشکیل بدهیم.
قرار است در این کمیته چه پستی داشته باشید؟
هنوز چیزی مشخص نشده. حالا باید برنامهریزی شود و چند نفری هم بهعنوان اعضای اصلی کمیته معرفی میشوند و بعد کار شروع میشود. البته همه اینها، منوط به بودجه تعیین شده به کمیته است که از مشکلات آن گفتم. حالا اگر این مشکلات برطرف شد، در استقلال مشغول بهکار میشوم ولی اگر این اتفاق نیفتد، مثل سالهای گذشته به خانه میروم و خانهنشین میشوم.
یعنی تا حالا پیشنهادی از سوی باشگاههای فوتبال نداشتهاید یا اینکه خودتان خواستهاید که دور از میادین فوتبال باشید؟
من هیچوقت در کار مربیگری نبودهام؛ چون علاقهای به مربیگری نداشتم و دلم نمیخواست وارد این عرصه شوم البته مشکلات خانوادگی هم مزید برعلت بود. همسر من بهدلیل بیماری نیاز به کمک داشت و نمیتوانستم خودم را درگیر مسائل مربیگری کنم. به این دلیل بیرون از فوتبال بودم. البته من میتوانستم کارهای دیگری کنم ولی پیشنهادی نداشتم.
پرسپولیسیها نسبت به استقلالیها جاهطلبتر بهنظر میرسند؛ دلیل آن چیست؟
همهشان خوب هستند و قابلاحترام. منتها ما از قدیم هم این مسئله را داشتیم و بچههای ما یک مقدار گوشهگیر بودند. زیاد در مسائل باشگاه خودشان را دخالت نمیدهند. ما بازیکنان بزرگی مثل عبداللهی، حجازی، غلامحسین مظلومی، کارو حقوردیان، حسن روشن و... داشتیم و داریم ولی آنها هم دخالت زیادی در امور باشگاه استقلال نمیکنند. حالا چیزهایی هم هست که نمیتوان آن را رسانهای کرد؛ یعنی خود ما گاهی رویمان نمیشود که در برخی مسائل ورود کنیم. در واقع در شأن ما نیست و به همین دلیل گوشهنشینی را ترجیح میدهیم. چون نمیخواهیم بجنگیم.
چرا؟
ببینید من در فوتبال به آخر خط رسیدم؛ نه اینکه تمامشده باشم؛ یعنی در دورانی که بازی میکردم، به جایی در فوتبال ایران رسیدم که بالاتر از آن نبود. به قول رایکوف از بتن که دیگر کسی نمیتواند رد شود، انسان را میگفت. من هم به سقف فوتبال رسیدم و خیلی چیزها را دیدم. من هم سالهای سال مقام آوردم و برای این فوتبال زحمت کشیدم. همین که برخی دوستان و هواداران ما را به یاد میآورند کافی است و بیشتر از این نمیخواهم. اینکه بروم مصاحبه کنم، جنجال کنم و بگویم که آقا جایگاه ما در فوتبال ایران اینجا و آنجا بوده، کار من نیست. در واقع در شأن من نیست که چنین رفتاری داشته باشم. من میروم و یک گوشهای مینشینم و با خاطرات گذشته خودم زندگی میکنم. هیچوقت هم دنبال پول فوتبال نبودم و محال است که بهخاطر پول شخصیت خودم را زیر سؤال ببرم ولی اگر حرمت ما را نگه دارند، هر کاری از دستم بربیاید برای فوتبال انجام میدهم.
اسم رایکوف را به زبان آوردید؛ مربیای که همیشه از او بهعنوان یکی از مربیان تأثیرگذار در فوتبال ایران یاد میشود...
هر چه از رایکوف بگوییم کم گفتهایم. او یکی از بزرگترین مربیانی بود که در دوران فوتبال خودم دیدم. من با خیلی از مربیان کار کردم ولی رایکوف را بهدلیل اینکه در کارش کارشناس بود، روانشناسی میدانست و همه را میشناخت ترجیح میدادم. او برای هر بازیکن جایگاهی را درنظر میگرفت. یکی از کارهای بزرگ رایکوف این بود که بازیکنان بزرگی را از شهرستانها استعدادیابی کرد؛ بازیکنانی که در پاس و استقلال و پرسپولیس بازی کردند. بهطور کلی فوتبال ایران را متحول کرد و سیستم 4-2-4 را که فراموش شده بود در استقلال و تیم ملی اجرا کرد. با اینکه بزرگانی در تیم ملی به این سیستم اعتراض کردند ولی این کار را انجام داد. او در استقلال تأثیر خود را گذاشت و ما توانستیم با استقلال قهرمان آسیا شویم. یکبار هم سوم آسیا شدیم و قهرمانیهایی که در لیگ آوردیم، بهخاطر تأثیرگذاری رایکوف بود. او امثال حجازی و روشن را به فوتبال ایران معرفی کرد و آنها بازیکنان بزرگی شدند. بعد از هر بازی که انجام میشد، از او میپرسیدم که نظرش درباره من چیست. یکبار عصبانی شد و با اینکه فارسی بد صحبت میکرد، گفت که من با تو هیچ مشکلی ندارم و همینطور بهکار خودت ادامه بده.
در دهه 50هواداران استقلال به شما لقب سلطان داده بودند؟
خدا رحمت کند یدالله بوقی و دیگر هواداران استقلال را که در آن دوران این لقب را به من دادند. ما هم خوشحال بودیم که طرفداران به امثال من توجه دارند.
البته این لقب خیلی زود فراموش شد و الان سالهاست که این لقب اهالی فوتبال را بهیاد علی پروین میاندازد...
مبارک ایشان باشد. او هم جایگاه خوبی در پرسپولیس داشته و طرفداران پرسپولیس هم او را دوست دارند. پروین دوست صمیمی بنده است و ارادت خاصی نسبت به ایشان دارم.
ظاهرا برای هم خیلی کریخوانی میکردهاید؟
آن موقع شرایط فرق میکرد و البته با ایشان کری نداشتم. چون در پرسپولیس بزرگان دیگری مثل بهزادی، کلانی، جعفر کاشانی، حمید شیرزادگان و... بودند و پروین در سطح آنها نبود. ایشان وقتی از کیان به پرسپولیس رفت، بازیکنی نبود که بخواهد تأثیر زیادی در این تیم داشته باشد. چون بزرگان دیگری در پرسپولیس بودند و برای طرفداران امثال کلانی و بهزادی مورد توجه بودند. زمانی که لقبهای سر طلایی و پاطلایی در پرسپولیس میدادند، پروین نبود و بعدها به مهره کلیدی در این تیم تبدیل شد.
البته خود شما هم در همان دوران (دهههای 40و50) بازیکن بزرگی در استقلال بودید...
به هر حال، من آن موقع با بزرگان پرسپولیس کری داشتم و همیشه دوست داشتم استقلال مقابل این تیم پیروز شود اما بیرون از زمین با هم دوست بودیم. الان هم با کلانی، کاشانی و بهزادی دوست هستم و یکوقتهایی آنها را میبینم.
با اینکه در پست هافبک بازی میکردید، تا همین سال گذشته با 89گل بهترین گلزن استقلال بهحساب میآمدید.
من اشتیاق زیادی به گلزنی داشتم. یعنی هم دوست داشتم بازیسازی کنم و هم گل بزنم. البته طبق وظیفهای که رایکوف به من محول کرده بود، یک هافبک آزاد بودم. برای همین هم در کار دفاع حضور داشتم و هم حمله. همیشه هم طوری زندگی میکردم که بتوانم خوب بازی کنم و گل بزنم.
البته سال قبل آرش برهانی بهعنوان یک مهاجم رکورد شما را شکست...
برهانی بازیکن خوبی است و امیدوارم چهار برابر من گل بزند. نه او، که دوست دارم مهاجمان استقلال همگی در گلزنی موفق باشند چون گلزدن یک هنر است و هر کسی این هنر را ندارد. خوشبختانه آرش این هنر را دارد و گلهای زیادی میزند.
شما در تیم ملی هم گلزن بودید، بهخصوص در جامملتهای آسیای 1972تایلند. از آن دوران بگویید.
بهنظر من، پرافتخارترین تیم تاریخ فوتبال ایران همان تیم جامملتهای 1972بود. آن تیم افتخارات زیادی کسب کرد و همه بازیکنان با هم دوست بودند. در بازی با تایلند هم یکی از پاسهای گل را حسین کلانی به من داد.
در بازی با تایلند سه گل زدید و در فینال هم توانستید یکی از دو گل ایران مقابل کرهجنوبی را به ثمر برسانید.
بله، گل اول را من زدم. واقعا روزهای خوبی بود و من تلاش بسیاری برای موفقیت در این رقابتها کردم.
با استقلال هم افتخارات زیادی بهدست آوردید که بزرگترین آن قهرمانی در جام باشگاههای آسیا بود.
همانطور که گفتم موفقیت استقلال ثمره تلاش رایکوف بود. در دورانی که من بازی میکردم، ما یکبار قهرمان آسیا شدیم و یکبار هم مقام سوم را بهدست آوردیم. البته میتوانستیم به جای سومی قهرمان شویم ولی اتفاقاتی افتاد که نشد.
چه اتفاقاتی؟
ما تیمی داشتیم که هشت نفر آن بازیکن تیم ملی بودند و بهطور ثابت برای تیم ملی بازی میکردند. پنج، شش بازیکن بزرگسال هم داشتیم که روی نیمکت مینشستند. هر مربی هم به تیم ملی میآمد، میگفت استخوانبندی تیم ملی را از ملیپوشان استقلال تشکیل میدهم. اوفارل هم همین کار را کرد و گفت میخواهم استخوانبندی تیم ملی را از تیمی انتخاب کنم که بازیکنان بیشتری در اردو دارد. آن موقع کارو حقوردیان، بیوک جدی کار، ناصر حجازی، مسعود رشیدی، غلامحسین مظلومی، عادلخانی، مسعود مژدهی و خیلیهای دیگر در استقلال بازی میکردند. بعد از قهرمانی در جام باشگاههای آسیا زدوبندهایی صورت گرفت که ما از قهرمانی دور شدیم، بهخصوص در بازی با تیم عراقی این بلا از طرف برخی دوستان مانع موفقیت تیم شد.
کدام دوستان؟
برخی بازیکنان بودند که با باشگاه اختلاف داشتند و نخواستند که تیم قهرمان شود. حالا دیگر نپرسید که چه کسانی بودند./ش