هر که ناموخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
شوربختی اینکه
حتی آنان که گمان میبرند از «گذشت روزگار» بسیار آموختهاند و قوانین بازی را به
نیکی میدانند، باز هم در مقابله با بعضی نابسامانیها و ناهنجاریها دست بسته و
اسیر مینمایند.چرا کس یا کسانی یافت نمیشوند تا دلایل فرهنگ نابسامان حاکم بر
ورزشگاهها (و البته قبل از آن جامعه) را بررسی کرده و راهکاری درست و درمان پیش
پای بگذارند؟به یاد دارم در دوران نوجوانی و جوانی که علاوه بر فوتبال به تماشای
کشتی و والیبال هم میرفتم تنها و تنها در استادیومهای فوتبال بود که از حرفهای
زشت و زننده خیس عرق میشدم. حرفهایی که آن روزگار به گمانم رکیک و مشمئزکننده
میآمدند، شعارهایی از این دست بود:
«تاج نامرد»... «لنگ حموم»... «داور پول
گرفته» و...!
امروز میپندارم چه «جنتلمنهایی» در استادیوم حضور داشتند و
ما قدرشان را نمیدانستهایم! اما تمام آنچه که در گذشتههای دور فوتبال رخ داد و
برایم سخت عذابآور بود از انگشتان یک دست تجاوز نمیکند.یکی آن روزی بود که همایون
بهزادی فوروارد تیم پرسپولیس با مهدی لواسانی مدافع استقلال دست به یقه شدند و در
مقابل خیل جمعیت، یک دعوای «چاله میدونی» راه انداختند. دیگری روزی بود که محمود
خوردبین گل تساوی پرسپولیس مقابل استقلال را به ثمر رساند و زندهیاد حاج ابوالحسن
رای به مردودی گل داد، عزیز اصلی، دروازهبان پرسپولیس از آن سوی میدان یک دوی صد
متر تر و تمیز رفت و سیلی وحشتناکی به گوش داور نواخت و مسابقه نیمهتمام ماند.
سومین صحنهیی که در خاطرم باقی است این روزها بسیار عادی مینماید و جزو مسابقه
محسوب میشود! علی جباری در مقابل یک تیم خارجی مورد توهین و دشنام تماشاگران
روبهروی جایگاه قرار گرفت و آسیمهسر در حالی که به سختی میگریست میدان مسابقه را
ترک کرد و...
حالا چه بر سر این فوتبال آمده که کمترین و کوچکترین حادثهاش
به کار بردن فحشهای «چارواداری» و توهین به داور و بازیکن و تماشاگر مقابل و...
است؟شوربختی اینکه سردمداران باشگاههایی که معلوم نیست به چه دلیل واژه «فرهنگی»
را یدک میکشند آتشبیاران معرکه هستند. این یکی رییس دپارتمان داوری را «رییس
تبانیگرها» لقب میدهد و آن دیگری وعده میکند که اتاق فلان کمیته در اسرع وقت بر
سر اعضایش فرو ریزد و...!به واقع در فوتبال به اصطلاح حرفهیی ما جز پولهای هنگفتی
که آن هم بیحساب و کتاب این سو آنسو میشود، هیچگونه «حرفهییگری» دیده نمیشود.
یکی از غیرحرفهییترین بخشهای این فوتبال، تماشاگرانی هستند که هنوز هم خیال
میکنند بهترین تماشاگران دنیا به شمار میآیند!
آیا یک شیر پاک خورده پیدا نمیشود،
از این هواداران شوخطبع اصفهانی سپاهان بپرسد که مگر بنگر و رحمتی و حیدری ارثیه
پدری باشگاه بودهاند که حالا به خاطر ترک سپاهان باید با رکیکترین الفاظ رودررو
شوند؟
آیا یک آدم خوشغیرت پیدا نمیشود؛ از تماشاگران غیور تبریزی سوال کند که امیر
قلعهنویی به کدامین گناه باید مورد خشم و نفرت و فحاشی شما قرار گیرد. آیا او
بدکاری کرده که توانسته است برای اولینبار در طول تاریخ برای تراکتورسازی سهمیه
آسیایی بگیرد؟... و اما در این میان دوست خوب ما عادل فردوسیپور هم جایگاه ویژهیی
پیدا کرده است و تماشاگران فوتبال له یا علیه او شعارهایی در استادیومها سر
میدهند. مقصر این حکایت البته به گمان من خود عادل است که حاشیههای «خاله زنکی»
فوتبال را وارد برنامه پرمحتوای نود کرد و از ارزشهای انکارناشدنی این برنامه
کاست.دریغ و افسوس که آنچه این روزها در استادیومهای فوتبال رخ میدهد، آرام آرام
به کشتی، بسکتبال و والیبال هم کشیده میشود ... تا فرصتی دیگر./ش