آن روزها ستاره های ایران در جام جهانی 98 فرانسه (به جز آنهایی که راهی اروپا شده بودند) مهره های کلیدی هر دو تیم پایتخت بودند؛ استقلال با کاپیتان جواد زرینچه و پشت سرش سید هادی طباطبایی، رضا حسن زاده، سهراب بختیاری زاده، محمد نوازی، ستار همدانی، بهزاد داداش زاده، علی لطیفی، علیرضا واحدی نیکبخت، فرهاد مجیدی و احمد مومن زاده به میدان رفت و در ترکیب پیروزی نیز پشت سر افشین پیروانی، داود فنائی، نادر محمدخانی، حمید استیلی، بهروز رهبری فرد، سید مهدی هاشمی نسب، علیرضا امامی فر، هادی مهدوی کیا، اسماعیل حلالی، ادموند بزیک و پایان رأفت زمین آمدند.
بازی با سوت عمر المهنا از عربستان آغاز شد و در همان دقایق ابتدای گردش توپ در زمین مسابقه به یکصد هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه آزادی نشان داد که استقلال تیم برتر این میدان است. هرچند پرسپولیس با یک گل مردود در دقایق اولیه نشان داد خود را از پیش بازنده نمی داند اما هر چه از دقایق بازی می گذشت، استقلالی ها بیشتر قدرت خود را به رخ حریف می کشیدند.
در چنین شرایطی خشونت در دستور کار پرسپولیسی ها بود.
خطای خطرناک روی هادی طباطبایی در نخستین لحظه های بازی مقدمه این بازی خشن بود و فرهاد مجیدی، ستار همدانی و بهزاد داداش زاده هدف اصلی بازیکنان حریف استقلال بودند و مجیدی جوان که آن سال هم بهترین بازیکن لیگ بود، تا پایان بازی هدف اصلی تکل های خشن سرخپوشان بود. او اولین موقعیت را روی پاس نوازی به دست آورد اما با خوش شانسی داود فنایی تنها بدن او به طور اتفاقی در برابر توپ قرار گرفت و دروازه پرسپولیس باز نشد.
داور سعودی بعد از آنکه چندین تکل خشن روی استقلالی ها را نادیده گرفت بالاخره به حلالی کارت زرد نشان داد اما هافبک ها و مدافعان پرسپولیس بعد از آن اخطار هم به کار خود ادامه می دادند. افشین پیروانی با یک تکل خشن روی پای نوازی ثابت کرد پرسپولیس در این مسابقه به دنبال طرح و تاکتیک نیست. اما خشونت به عنوان تاکتیک اصلی پرسپولیس در آن بازی در دقیقه 18 تلفات داد.
نادر محمد خانی نیکبخت را بدون توپ هدف ضربه عمدی خود قرار داد تا با اخراجش قلب دفاع پرسپولیس شکافته شود اما پرسپولیسی ها این اخراج را به منزله سوپاپ اطمینان خود در نظر گرفتند و خشونت ادامه یافت. طبیعی بود که در این شرایط هم المهنا مماشات می کرد. استقلال همچنان سعی می کرد با دستورات تاکتیکی سرمربی روس خود مرحوم سکوموروخوف ابتکار عمل را بدست گیرد و بازی ناجوانمردانه حریف تاثیری بر تمرکزش نگذارد اما ضد فوتبال تمامی نداشت. تا اینکه المهنا کارت زرد دوم حلالی را هم نشان دهد و این تیم از حدود دقیقه 30 بازی 10 نفره شود.
در این لحظه به ناگهان کادر فنی پرسپولیس تیمش را بیرون کشید! آنها قصد ادامه بازی را نداشتند. المهنا مانده بود که این چه کاری است؟ یکی از کنار زمین برایش توضیح داد که هیچ کس در یک نیمه دربی 2 بازیکن از یک تیم را اخراج نمی کند؛ داور مانده بود که حالا باید چه کند! وساطت ها شروع شد تا پرسپولیسی ها را از تصمیمشان منصرف کنند. مسئول و غیر مسئول سعی در راضی کردنشان داشتند. یکی آن وسط قول داد که نتیجه بازی از 3 – هیچ بدتر نخواهد بود و بازیکنان به سبک کارتون فوتبالیست ها که آن سال ها پخش می شد کنار زمین جلسه گرفته بودند. بالاخره راضی شدند بازی کنند و به میانه میدان آمدند. یک ربع باقی مانده فقط توپ های استقلالی ها بود که قطع می شد و به اوت می رفت.
سوت آخر 45 دقیقه اول بیش از آن که علامت پایان نیمه اول باشد، زنگ پایان راند اول یک مسابقه رزمی بود.
دو تیم راه تونل آزادی را در پیش گرفتند. بازیکنان وارد تونل شدند و من که یک خبرنگار جوان بودم پشت سر بازیکنان با فاصله ای چند ثانیه وارد شدم. آن زمان نه تعداد خبرنگارها آن قدر زیاد بود و نه قوانین آن قدر سفت و سخت که کسی نتواند به تونل آزادی برود.
وقتی آخرین بازیکن استقلال از پیچ جنوبی گذشت، من از پله ها پایین آمدم، ناگهان فریاد های جواد زرینچه را شنیدم اما او را پشت پیچ تونل نمی دیدم، با سرعت فاصله 50، 60 متری را دویدم و دیدم ناشناسی به سرعت از زرینچه دور می شود. خودم را به کاپیتان استقلال رساندم و پرسیدم چه شده؟
- مرتیکه میگه اگه این بازی رو ببرین امشب پیش زن و بچه ات نیستی. این کیه که تا اینجا اومده و اینطوری می گه؟
با فریاد های زرینچه مسئولان انتظامی و مدیران استقلال هم جلوی رختکن استقلال به جواد رسیدند اما اثری از فرد تهدید کننده نبود.
او را به داخل رختکن مشایعت کردم اما کاپیتان به شدت برافروخته بود. محمود فکری تا حرف های زرینچه را شنید در مسیر فرد ناشناس دوید تا پیدایش کند اما تلاش او هم بی فایده بود.
گاسپادین (لقب سکوموروخوف و به روسی به معنای آقا) نمی دانست چه شده، با همان صورت یخی اش که هیچ احساسی را بروز نمی داد پرسید چه شده، جواد پاسخی نداد تا مربی نفهمد موضوع چیست. سکو پیش بینی کرد که پرسپولیس در نیمه دوم دیگر جلو نخواهد آمد و این وظیفه هافبک هاست که از کناره ها نفوذ کنند و با کارهای ترکیبی دفاع این تیم را باز کنند. او تاکید کرد توپ های بلند خواسته پرسپولیسی هاست تا زمان بازی از دست برود.
استقلال برای یک برد و با خیال راحت از تونل بالا آمد، روی سکوها همه فکر می کردند این بار بردی یک جانبه از آن استقلالی ها می شود و بازیکنان هم به خیال بردن بازی وارد زمین چمن شدند.
از پله ها که بالا می آمدیم مهندس فائقی داشت با خوردبین سرپرست پرسپولیس و ناصر ابراهیمی کمک علی پروین صحبت می کرد. اینکه بین آنها چه حرفهایی رد و بدل شد را در آن هیاهو نشنیدم.
اما با شروع نیمه دوم ورق برگشت؛ شیوه داوری المهنا 180 درجه تغییر کرد. خیلی ها نمی دانستند چه شد که داور ناگهان آن قاطعیت را فراموش کرد و با پرسپولیسی ها مهربان شد. بعدها شنیدم به او گفته بودند "اگر این بازی یک طرفه به سود استقلال شود، ماشین دنبالت نخواهد آمد و مجبوری خودت از میان جمعیت به فرودگاه بروی"!! (راست یا دروغش گردن راوی)
در نیمه دوم پرسپولیسی ها به وضوح از خط نیمه جلو نمی آمدند و تنها کارشان زدن زیر توپ بود. تا استقلال می آمد سر و شکلی به بازی اش بدهد، بازیکنان پا به توپ این تیم سرنگون می شدند یا توپ های ارسالی شان به اوت هدایت می شد. داور سعودی به وضوح خطاهای پرسپولیسی ها را نادیده می گرفت. ناکام شدن در اجرای تاکتیک ها لحظه به لحظه استقلالی ها را عصبی تر می کرد و تمرکزشان را از بین می برد. علی لطیفی توپ های خوبی را از دست داد. نوازی و مهدوی هم کارت زرد گرفتند که این نشان از همان از بین رفتن تمرکز بود. استقلالی ها دیگر برای رسیدن به گل حرف های مربشان را هم فراموش کردند و به توپ های بلند و بی هدف روی آوردند. چیزی که خوشایند پرسپولیسی ها بود. وقت تلف کردن، زمین خوردن های وقت و بی وقت و آرام آرام خارج شدن بعد از تعویض همه در جهت حفظ تساوی و فرار از شکست سنگین بود. شیوه ای که بالاخره جواب داد و در نهایت بازی با تساوی بدون گل خاتمه یافت.
خاطرم هست که دو روز بعد از آن مسابقه امیر عابدینی در بلوار کشاورز کنفرانس خبری ترتیب داد در آن دانسته های فنی اش را به رخ همه کشید. او دستور داد برایش وایت بردی آوردند و روی آن لوزی هایی کشید و گفت: «استقلال نتوانست این زنجیره به هم پیوسته از لوزی های بازیکنان ما را از هم باز کند و ما به خاطر بازی منظم تاکتیکی مان توانستیم استقلال را ببریم! چون آنها 11 نفر بودند و ما 9 نفر ...»
او حتی خودش را جای سکوموروخوف گذاشت و راه کار ارائه کرد و گفت: «اگر جای مربی خارجی استقلال بودم این کار را می کردم و چنین و چنان و بازی را می بردم...»
غافل اینکه در تونل و کنار زمین آن بازی چه اتفاقاتی افتاد تا دربی یک طرفه هفتاد و چهارم، بدون گل به پایان برسد./ش