جواد نکونام از جمله بازیکنانی با تجربه فوتبال ایران است که امسال پس از جدایی 5 سالهاش از اوساسونا به ایران برگشت تا برای استقلال بازی کند.
نحوه جدایی او از باشگاه اسپانیایی و حضورش در میانه میدان استقلال و بازی هایش تیم ملی همواره مورد توجه رسانه ها و افکار بوده است.
در کمتر مصاحبهای در خصوص کودکیهایت و اینکه چگونه فوتبالیست شدی صحبت کردی.
من در شهرری به دنیا آمدم و تا 7 سالگی در آنجا بودم و سپس راهی فردیس کرج شدیم. تا سال 79 فردیس کرج بودیم و در زمینهای خاکی آنجا بازی میکردم. در 2-3 سال ابتدایی با تیم نوجوانان تمرین میکردم و کم کم در کنار بزرگان فوتبال بازی کردم. سال 1371 روز چهارم فروردین در یک تیم به صورت حرفهای تست دادم. در تیم نوجوانان نفت تهران تست دادم و مربی از من خواست که برای آنها بازی کنم و در نهایت انتخاب شدم. تا سال 71 در نفت بودم و سپس به سایپا رفتم. در سالهای 74 و 75 در تیم ملی نوجوانان بازی کردم و در همین سالها بود که به تیم راه آهن پیوستم. فکر میکنم زندگیام از همین راه آهن کلید خورد.
چه طور؟
یک بازی دوستانه با تیم ملی نوجوانان داشتیم که پرویز ابوطالب مربی آن تیم بود. او با مربی ما صحبت کرد و گفت که این بازیکن را میخواهم. همان سالی که در تیم ملی نوجوانان حضور داشتم توسط محمد مایلی کهن به تیم ملی جوانان هم دعوت شدم. سپس باشگاه پاس به دنبالم آمد و من با آنها قرارداد بستم و همان سال اول به تیم ملی بزرگسالان ایران دعوت شدم. اتفاقا بعد از بازی پاس و استقلال بود که به تیم ملی دعوت شدم.
: اولین بازی ملیات مقابل چه تیمی بود؟
مقابل اکوادور در آمریکا بازی کردم. البته در همه اردوها حضور داشتم و تنها در یک دوره خط خوردم. ایران در یک مسابقات چهار جانبه با حضور تیم ملی کویت، راپیدوین اتریش و یک تیم دیگر شرکت کرده بود که من به دلیل فوت پسر عمویم در آن مسابقات حضور نداشتم. در جام ملتهای آسیای لبنان با وجود اینکه به اعتقاد خودم باید به این مسابقات میرفتم در آخرین لحظات خط خوردم. حتی باید میرفتم لباس رسمی تیم را هم میپوشیدم اما به یکباره خط خوردم.
پس شما هم مثل فوتبالیستهای زمان خودتان وارد فوتبال شدید؟
دقیقا. البته نه مثل فوتبالیستهای امروزی.
چرا؟
چون امروز زمین خاکی نداریم. ما با سختی بزرگ شدیم و وقتی چیزی را با سختی به دست بیاوریم راحت آن را از دست نمیدهی.
بیشتر توضیح میدهی؟ چرا امروز نمیتوانیم مثل آن نسل بازیکن سازی کنیم؟
وقتی سختی نکشی قدر چیزی را نمیدانی. امروز همه چیز فوتبال فرق کرده است. این رفاهی که الان در ردههای پایه وجود دارد در اروپا هم وجود دارد اما در آنجا تفکر حرفهای وجود دارد. در زمان ما میگفتند هر بچهای که پدرش پولدار است، فوتبالیست نمیشود. اما حالا رفاه طوری شده است که هر شخصی پدرش پولدار است، فوتبالیست میشود. پدر و مادر فرزندان خود را به محل تمرین میبرند اما در زمان ما اینگونه نبود. روزهایی بود که به محل تمرین میرفتم و واقعا دوست داشتم در بین راه چیزی بخورم اما این شرایط را نداشتم. از آن سوی فردیس کرج میرفتم به سمت پالایشگاه نفت تهران. ساعت 2 بعداز ظهر از خانه بیرون میرفتم و 10 شب میآمدم خانه. میدانید چقدر مسیر را پیاده میرفتم؟ یا از فردیس کرج سه سال برای تمرین به میدان راه آهن تهران میرفتم. اینها همه سختی است ولی فکر نمیکنم الان هیچ کس چنین سختیهایی را بکشد. من اعتقاد دارم هر نسل یک دورهای دارد و نسل جدید هم برای خودش روش جدیدی در پرورش بازیکنان دارد. زمانی برمه قدرت فوتبال آسیا بود اما حالا فکر نمیکنم اصلا تیم داشته باشد. اینها همه تغییر است.
چه طور شد که به استقلال و پرسپولیس نیامده بودی؟
سالی که از جوانان آمدم هم استقلال با من مذاکره کرد و هم پرسپولیس. ولی قطعا اگر به یکی از این دو تیم میرفتم فوتبالم نابود میشد. چون فرصت بازی کردن در این تیمها نبود. انتخاب تیم در موفقیت یک بازیکن خیلی مهم است. من میتوانستم در تیم سایپا بمانم ولی ممکن بود با همه شرایط خوب بازی نکنم. خیلیها به خاطر پول ماندند و فوتبالشان خراب شد. این تیمی که از آن صحبت میکنم (سایپا) یک تیم رویایی بود. همین علی کریمی در آن تیم بود. ولی من به راه آهن رفتم. بازی کردم و مسیر زندگیام تغییر کرد.
واقعا پدرت استقلالی است؟
ایشان از زمان تاج تا به امروز عاشق این تیم بوده، نه مثل خیلیها که تازه استقلالی شدهاند. به همه بازیکنان علاقه داشتند و عکسهای آنها را جمع میکرد. برایش مهم نبود که چه کسی مربی استقلال میشود. فقط استقلال و باشگاه را دوست داشت.
آیا با تو صحبت نکرد که استقلال را انتخاب کنی و در همان دوران جوانی به این تیم بروی؟
اصلا. او میگفت سعی کن انتخاب خوبی داشته باشی و چون میدانست مشاوران خوبی دارم توصیه میکرد که به خاطر پول تیم انتخاب نکن و شخصیتت را تغییر نده. همه میدانند اگر پدر من نبود، فوتبالیست نمیشدم. یک بار با یکی از مربیانم بحثم شد و شاید باورتان نشود حتی کوچکترین صحبتی با مربی انجام نداد و آدمی نیست که چیزی را توصیه کند و در کارم اصلا دخالت نمیکرد. بعد از آن اتفاق سه روز رویم نمیشد به خانه بروم و به خانه یکی از دوستانم رفته بودم. نظم و انضباط و احترام چیزی بود که همیشه از من میخواست. اگر شخصیت نکونام این گونه است چون پدرم هم به همین شکل رفتار میکند و تمامی اعضای خانواده همین گونه هستیم.
خانواده چند نفری دارید؟
سه برادر دارم و یک خانواده 6 نفری هستیم.
برادرانت فوتبالیست نشدند؟
برادر بزرگم در تیم بانک ملی بازی میکرد اما او هم سراغ درس رفت. فوتبالی که او بازی میکرد تفریحی بود.
اولین پولی که از فوتبال گرفتی چقدر بود؟
1500تومان از نوجوانان نفت گرفتم. سالی که به جوانان آمدم 75 هزار تومان گرفتم. همدورهایهای من به تیمهای دیگر رفته بودند و 150 هزار تومان گرفته بودند. هنگامی که جوانان، امید و بزرگسالان راه آهن بازی میکردند در مجموع 450 هزار تومان پول گرفتم. میدانید آن پول را چه کار کردم؟ یک خط تلفن برای خانه خریدم که قیمتش 450 هزار تومان بود. میدانید هر روز چقدر کرایه ماشین میدادم؟ هر روز باید از فردیس کرج به راه آهن میآمدم.
بگذریم. امسال پدرت چقدر برای انتقالت به استقلال تاثیر داشت؟
او میگفت اصلا به ایران نیا و در همان اسپانیا فوتبال بازی کن.
اما اینجا میگفتند پدر و مادرت از تو خواستهاند که آرزوی آنها را برای پوشیدن لباس استقلال برآورده کنی.
میگفتند را فراموش کنید؛ اصلا چنین مسئلهای نیست. پدر من یکی از آرزوهایش این بود که پیراهن استقلال را بپوشم اما مخالف این بود که امسال به ایران بیایم. او میگفت در این جو فوتبال ایران به اینجا نیایی، بهتر است. او میگفت اگر میتوانی همان جا بمان. البته پدرم میدانست که من خسته شده بودم و شرایط برایم سخت شده بود و دوری خانواده خیلی اذیتم میکرد. اما اصلا پدر و مادرم به من نگفتند که به اینجا بیایم. فقط یکی از برادرانم میگفت به اینجا بیایم و بقیه مخالف بودند.
بیشتر توضیح بده؟ ظاهرا از قطر هم پیشنهاد داشتی و در نهایت به ایران برگشتی.
دید من نسبت به فوتبال ایران چیز دیگری بود. دوری تقریبا 7 ساله از ایران باعث شده بود تا شناخت خوبی از فضای حاکم در فوتبال کشور نداشته باشم. همه چیز را پیگیری میکردم اما تصورم چیز دیگری بود. دلیل برگشتم به ایران این بود که ماندن در اسپانیا برایم سخت بود. دوری از خانواده و کشورم خیلی برایم سخت و طاقت فرسا شده بود. پیشنهاد از خیلی تیمها داشتم و یک پیشنهاد خوب از کشور ترکیه نصیبم شد که به آنجا هم نرفتم.
اسم تیم ترکیهای را نمیگویی؟
نه! شاید یک روز دوباره به آن تیم رفتم! البته از قطر و امارات هم پیشنهادهای فوقالعادهای داشتم. یک تیم قطری پیشنهاد داده بود قرارداد یک سال من را به صورت نقد آن هم با یورو پرداخت کند که با ارز فعلی معادل 7 تا 9 میلیارد تومان میشد. این مبلغ برای یک سال بود. آن هم به صورت نقد. ولی من باید فکر فوتبالم، تیم ملی و جام جهانی را هم میکردم. به همین خاطر قید قطر و امارات را زدم و تصمیم گرفتم به ایران برگردم. به آنجا نرفتم و به استقلال آمدم و با پول خیلی خیلی کمتر به این تیم پیوستم. میدانید که با توجه به شرایط استقلال، پول گرفتن سخت است ولی نه به خاطر پول به این تیم آمدم و نه به خاطر چیز دیگری. به هر چیزی که میخواستم رسیدم. پس من با عشق و علاقه آمدم و نمیخواستم چیزی را بدست بیاورم.
قبل از رفتن به اسپانیا، آیا انتخاب اشتباهت در امارات باعث نشده بود که نسبت به فوتبال آنجا ذهنیت پیدا کنی؟
اصلا. شاید باورتان نشود بعد از آنکه از آن تیم رفتم (الوحده) به یکسال نرسیده بود که میخواستند مرا از اسپانیا به آنجا برگردانند. بعد از یکی از بازیهای اوساسونا به پمپلونا آمدند و با من و والتر پاندیانی صحبت کردند و من به آنها گفتم اگر 10 میلیون دلار هم بدهید دیگر برنمیگردم. چون لیاقت نداشتند حتی زمانی که برانکو مربی آن تیم شد مرا میخواستند و میتوانستم به الوحده بروم. اما آب پاکی را روی دست آنها ریخته بودم که هر چقدر هم بدهید دیگر به آنجا برنخواهم گشت.
دوست داشتی در اسپانیا چه اتفاقی برایت رخ دهد و در کدام تیم به جز اوساسونا بازی کنی؟
فقط در بارسلونا. شاید اگر بازیکن اروپایی بودم و پاسپورت اروپایی داشتم میتوانستم به این تیم بروم. شرایط بازی در آنجا بسیار سخت است. به غیر از قاره اروپا از بقیه قارهها تنها سه بازیکن را میتوانی بازی بدهی. این همه بازیکن برزیلی، آرژانتینی و ... با این شرایط بارسلونا هیچ وقت نمیآید یک بازیکن آسیایی بگیرد. البته منچستر هم بازیکن کرهای میگیرد ولی آنها از راه تبلیغات دو برابر پول آن را به دست میآورند ولی شرایط ما در اسپانیا کاملا فرق میکرد.
واقعا نمی شد یک سال دیگر هم در اسپانیا بمانی و بعد به ایران برگردی چون باور این مسئله سخت است که تنها به خاطر دوری از خانواده به ایران برگشته باشی؟
همانطور که گفتم خودم دوست داشتم به اینجا بیایم. وقتی به ایران میآدم و میخواستم به اسپانیا برگردم واقعا شرایط برایم سخت بود. قبل از ازدواجم در سالهای ابتدایی در اسپانیا تنها بودم و سخت به من میگذشت. اصلا خانوادهام را نمیدیدم و وقتی به ایران میآمدم بلافاصله بعد از بازی تیم ملی به اسپانیا برمیگشتم. باید در آن شرایط قرار بگیرید تا متوجه حرف من شوید. من که به اسپانیا نرفته بودم تا تفریح کنم. صبح تا شب تمرین و بازی بود. شما فکر میکنید اگر من تفکر دیگری داشتم و بازیکن خوبی نبودم در اسپانیا بازی میکردم یا به من بازی میدادند؟
اینکه یک بازیکن ایرانی بازوبند کاپیتانی یک تیم اسپانیایی را ببیند، اتفاق کوچکی نیست. در این خصوص توضیح بده؟
من تنها بازیکن خارجی تاریخ باشگاه اوساسونا بودم که بازوبند کاپیتانی این تیم را بستم. اولین روزی که بازوبند کاپیتانی را بستم احساس فوقالعادهای داشتم. هم خوشحال بودم و هم دوست داشتم این روند ادامه داشته باشد.
بهترین خاطرهات در اسپانیا چه بود؟
ماندنم در اسپانیا یک اتفاق فوقالعاده بود. بازی کردن مقابل تیمهای بزرگ و خوب لذت خوبی بود ولی لحظات شیرین زیادی داشتم. مخصوصا اولین گلی که به ویارئال زدم. گلی که در دقیقه 120 به بوردو زدم از یاد نخواهم برد، البته گل دقیقه 94 به اسپانیول یکی از حساسترین گلهای تاریخ باشگاه اوساسونا بود.
بازی کردن مقابل کدام بازیکن در لالیگا از همه سختتر بود.
انصافا مقابل بارسلونا بازی کردن خیلی سخت است. چون باید خیلی بدون توپ بازی کنی و مدام توپ در دست بازیکنان آنها است. اینکه میگویند بارسا بهترین تیم دنیا است، اغراق نیست و باید بلد باشی که چگونه مقابل بازیکنان آنها بدون توپ بازی کنی.
فارس: پس این یکی دو بار که رئال مادرید بارسا را شکست داده، کار بزرگی انجام داده است؟
اصلا. آنها کار بزرگی نکردهاند چون رئال مادرید 11 بازیکن از بهترینهای دنیا را در اختیار دارد. ولی بارسلونا 11 بازیکنش از منتخب باشگاههای دنیا نیستند. مثلا آدریانو و یا بوسکتس بازیکنان خوبی هستند اما بازیکن درجه یک دنیا محسوب نمیشوند اما رئال مادرید از دروازهبان تا مهاجم واقعا تیم قدرتمندی دارد. نیمکت رئال را ببینید. کاکا، خدیرا، اسین اینها همه بهترین بازیکنان تیمهای بزرگ دنیا هستند. دیدید که در این چند سال بارسلونا این همه جام قهرمانی آورد و فرق این دو تیم را در کل دنیا نشان میدهد.
فارس: کدام لیگ جذابترین لیگ دنیا است؟
به نظرم اسپانیا. چون من در آنجا بازی کردم. ولی واقعیت این است که بین اسپانیا و انگلیس باید یکی را انتخاب کرد. اما در اسپانیا همه تیمها خوب فوتبال بازی میکنند حتی تیمهای ضعیف. اما در انگلیس همه خوب بازی نمیکنند. ولی تیمهایشان قوی هستند و به قولی گردن کلفت.
حالا که این همه از لالیگا تعریف کردی سؤالی میپرسم که شاید به نظر خیلیها خندهدار باشد. در این روزهای آشفتگی فوتبال دوست داریم بدانیم فاصله و تفاوت فوتبال ما با اسپانیا به صورت عمده و به قولی از ریشه چقدر است؟
اصلا ریشه و ساقه و برگ و این حرفها ندارد. از چی باید صحبت کنم. اگر بخواهم در مورد همین مورد که سؤال کردید، صحبت کنم حداقل دو ساعت زمان میبرد. از نوجوانان، جوانان، امید، لباس، زمین، امکانات، مطبوعات، حواشی و حتی نحوه برخورد آنها در زندگی با ما متفاوت است.
چند سال باید کار کنیم تا به آنها برسیم؟
اگر امروز شروع کنیم 10 سال دیگر به امروز آنها میرسیم. شما باید اول یک سمی را بپاشی و ناخالصی ها را از بین ببری و از تیمهای پایه شروع کنی تا به بزرگسالان برسی. اینها 10 سال طول نمیکشد؟
قبول داریم. تفاوت باشگاهها هم به هنگام مصدومیت بازیکنانشان مشخص است.
آنجا نمیگویند پهلوان زنده را عشق است. با هر بازیکن یک برخورد میکنند. برایشان فرقی نمیکند من ستاره تیم باشم یا نه. من با آنها قرارداد دارم و هر کاری باید انجام بدهند تا انتها میروند. مثالی میزنم؛ اوساسونا بازیکنی داشت که به صورت قرضی به یک تیم دیگر رفت. آن بازیکن مصدوم شد و جالب است بدانید مسئولان اوساسونا به تیمی که بازیکن را به صورت قرضی داده بودند پول دادند تا این بازیکن را در آن تیم بازی کند. او را پرورش دهد و حتی به هنگام مصدومیتش این بازیکن در کلینیک اوساسونا درمان می شد. این حرفها را در اینجا به هیچ کس نمیتوانی بگویی. چون کسی متوجه نمیشود. سالها باید بگذرد تا این حرفها را متوجه شوند./ش