1- هنگامیکه بازی را میبینی، آنقدر استرس داری که تنها به نتیجه فکر میکنی و سوتی که این بار بر خلاف بازی با لبنان، انتظارش را میکشی. صدای سوت، یعنی پایان تمام استرسها و شروعی برای به یادآوردن هر آنچه که میتواند درسی در این بازی باشد. اینجاست که تازه چشمهایت باز میشود و میتوانی مسائل را بهتر تحلیل کنی. کروش را مقابلت به هوا میاندازند و در همین لحظه است که یادت میافتد دقایقی قبل این مرد چه کرد تا حالا او پرچم به دست، تشویق 100 هزار تماشاگر را بشنود و ما هم بادی به غبغب بیاندازیم که 10 نفره کره را بردهایم.
پیش از هر تصویری، چهره کروش هنگام اخراجش به یاد میآید. هیچ تعجبی از دیدن دستهای داور سنگاپوری که او را به سمت سکو هدایت میکند، در چهرهاش نیست. انگار تمام فریادها را کشیده تا به همین جا برسد. بر سر زمین و زمان فریاد میزند. از کرهایها گرفته تا داور و آندرانیک و بقیه بازیکنان. در یک لحظه بازیکنان هم نگرانش میشوند. این نگرانی را میشود در چهره اشکان یا حتی آندو دید. انگار با چشمهایشان میگویند " برو روی سکو، خیالت راحت... " اما کروش دست بردار نیست. از اخراج مسعود شجاعی همین وضعیت را دارد. میداند که برای سکوت ورزشگاه و شوک بازیکنان که زیر فشارند، باید راه حلی پیدا کند. همین میشود که تمام نگاهها را به سمت خودش میکشاند. بهترین روش را انتخاب میکند تا هم تمرکز داور را بر هم بریزد و هم «کرهای»ها را. سر و صدا و اعتراض به داوری، بهترین راه حل کروش است تا بازیکنان را از شوک دربیاورد.
انگار در این لحظهها تنها کاری که از دستش بر میآید همین است. وقتی داور او را به سوی سکو هدایت میکند، هنوز به هدفش نرسیده. زمان بیشتری لازم است تا فشار کرهایها در دقایق پایانی را بگیرد. کنار زمین را ترک نمیکند. تنها کمی عقبتر میرود. داور باز تذکر میرود. او همچنان ایستاده. داور سوت میزند. خودش را بیگانه با آزادی نشان میدهد. حالا نوبت گاسپار است تا سر و صدا کند. یک اشاره کروش کافیست تا دستیار وفادار کروش، شروع کند. هر طور شده میخواهند این بازی را به نفع ایران در بیاورند. اعضای کادر فنی هماهنگ اعتراض میکنند و کمی آن طرفتر علی کریمی و دوستانش وظیفه هدایت سکوها را بر عهده دارند. در این لحظات است که بهترین اتفاق برای تیم ملی میافتد. مرد حرفهای روی سکوها میرود و تمام دقایقی که میتوانست تهدیدی برای ایران باشد، به فرصت تبدیل میشود؛ فرصتی برای رسیدن به لحظه شنیدن سوت داور. کروش در این لحظهها تصویر تازهای از یک مربی حرفهای را به نمایش میگذارد اما این تمام نقشی که در این بازی ایفا کرد نیست.
2- مدتهاست که تیم ملی را اینطور ندیدهایم. نه اعتراضی، نه دلخوری. علی کریمی بیرون میماند اما پرانرژیتر از همیشه میآید. محمد رضا خلعتبری بیرون مانده اما خندههایش هنگام گرم کردن تمامی ندارد. کریم انصاری فرد با تمام حقی که برای خود قایل است، جایش را به دورگههای تازه وارد میدهد اما آنقدر روی نیمکت سر و صدا میکند که داور چهارم به او تذکر میدهد اخراجش میکند. بعد از اخراج مسعود شجاعی و گلی که جواد میزند، هم که مشخص است. همه دست به دست هم میدهند تا این بازی به نام ایران تمام شود؛ و این همان چیزی است که سالها جایش خالی بود. نه در زمان دایی و نه در روزهایی که قطبی سرمربی تیم ملی بود، ندیده بودیم که تیم ملی، تیم باشد اما تصویری که از تیم ملی در شب خاطره انگیز آزادی بجا میماند، تصویر واقعی یک تیم است. مربی، بازیکن، مسوول، مردم و خبرنگاران، همه کنار هم قرار میگیرند تا ایران برنده بازی با کره باشد و نکته جالب این است که یک غریبه واسطهای برای این همدلی میشود. کریم انصاری فرد میگوید برای این همدلی باید از کروش تشکر کرد و وقتی ریزتر اتفاقهای تیم ملی در چند ماه اخیر را مرور میکنیم، میبینیم که این، حرف درستی است. در روزهایی که بازیکنان رو در روی رسانهها قرار گرفتند، کروش با مصاحبههای مفصل به بازیکنانش نشان داد که قهر، راهش نیست و در روزهایی هم که فدراسیون فوتبال مورد بی توجهی مسوولان بود، مرد پرتغالی مصاحبه کرد و حرفهایی را زد که در نهایت به حمایت منجر شد و ... تمام این اتفاقها نشان میدهد که مرد پرتغالی برای فوتبال ایران با تمام کم و کاستیهایش سنگ تمام گذاشته، پس بهتر است کمی بیشتر با او مهربان باشیم و به نفر اول تیم ملی فرصت بدهیم.