1.سه روز قبل از بازی
یکی از آشناهایمان که تعمیرکار کشتی است را ملاقات کردم. بسیار بیربط به موضوع اذعان کرد که میخواهد با هواپیما برود کره، کشتی شرکتشان را تعمیر کند. ما هم که سرمان درد میکرد برای اطلاعات، از سیر تا پیاز سفرهای قبلی ایشان به کره را در آوردیم. حرفهایمان که به ته رسید احساس کردم بیچاره کیروش! امکانات شهری آنها را با امکانات فوتبالمان و اینترنت پولی کیروش در هتل مقایسه کردم و افسوسی عمیق برای کیروش خوردم. امکاناتمان را با انتقادهای عجیب دوستان بعد از بازی هم که مقایسه کردم دیدم عجیب آدمی است! چطور اعتبارش را خرج این فدراسیون کرده است؟
2.روز بازی
گاهی برای خبرهای فوتبالی باید سراغ سایتهای غیرفوتبالی هم برویم! چشمم به جمال تیتر ابراهیمزاده و اظهار نظر منطقیاش درباره تیم ملی روشن نشده تیتر قیمت روز دلار را دیدم! نکته جالب نرخ ارز مرجع همان روز بازی ما با کره بالا رفته بود. اینکه ربطی به بازی نداشت درست اما اینکه بیخیالش بشویم که نمیشود! بیخیال نشدیم و مثل همه از سر ذوق خبرهای فوتبالی گذشتیم. آنقدر که یادمان رفت بیچاره ابراهیمزاده حرف حق زده که اگر کره را بردیم هم خبری نیست. ریشهها خرابند.
3-عصر روز بازی
چند بازیکن از تیمهای پایه سراغم آمدهاند. سوالشان این است که امروز کجا بودهام اما نکته مهم چیز دیگری است. میگویند آقا رکورد پاسهای متوالی را امروز شکستیم. 55 تا! بعد هم از بازی کره و پیشبینی بنده میپرسند. جوابم میخشکد و به این فکر میکنم که اینها بدون ریالی پول این همه پاس دادهاند اما فردا کدامشان میمانند؟ در این فوتبال چقدر رویش بوده و چه اندازه ریزش؟ چون میبینند از موضوع پرتام میروند و من نتیجه را غیر قابل پیشبینی میدانم. تکراری و تکراری.
4- یک ساعت قبل بازی
خیابانها خلوتاند و من هم کمکم رو به تلویزیون میآورم. فکر نوشتن از این فوتبال بیمنطق هم سخت است. اما ماییم و دوستی که عزیز است! هر قدر با خودم کلنجار بروم هم نمیشود از این فوتبال نوشت. نه از بردهایش و نه از باختهایش. در همین حال و هوا کارگر زحمتکشی را میبینم که بیخبر از همه جا رو به سوی خانه است. بعد از سلام برای اینکه خودم هم کمی هیجان بگیرم و اتفاقات قبل را فراموش کنم میپرسم ایران- کره رو که میبینی؟ با لبخندی تلخ میگوید که نه و حوصلهاش نیست! بد جور توی ذوقم میخورد. اما هر چه باشد من با او فرق دارم. ماییم و یک فوتبال.
5- شروع بازی
تلویزیون را که روشن میکنم چهره خندان خیابانی هم تغییرم نمیدهد. اینکه 4 سالهها را جوان میداند هم ذوقی را عوض نمیکند. به انتظار برد هستم اما فقط همین. سرود ملی پخش میشود و صدابرداری فوقالعاده است. بین هویت فرهنگیمان کسی داد میزند داوود!!! مردم برای کشورهای بیگانه هم سکوت میکنند. بیخیال حاشیه. به متن هم که میرسیم جز قوچاننژاد و اشکان کسی چشمم را نمیگیرد. موقعیتی هم نیست. دو بار توپ به تیرک و خدایی که آن بالا ما را دوست دارد. همه زیر توپ میزنیم. میشود فهمید کره هم از نوع بازی راضی به نظر میرسد. با دیدن کفشهای صورتی آندرانیک کمی به نیمه دوم امیدوار میشوم! چرایش را نمیدانم!
6- بین دو نیمه تا اخراج شجاعی
بحث کارشناسی خاصی نیست اما همین کمش هم چیزی عاید کسی نمیکند. تنها جای سوال اینجاست که اگر فیزیک منتظری و نکونام و پولادی برای سر زدن خوب نیست چطور فیزیک آندرانیک خوب است؟ کارشناس گفت خوب نیست ما هم کل تاکتیک کره را دیدم و این سوال کل دریافت من از حرفهای کارشناسانه بود. نیمه دوم هم مثل نیمه اولیم. همه منتظرند علی کریمی بیاید و با حرکتی جانانه تمام مدافعان کره را نابود کند. منتظر انتقام از خوزه هستیم که شعار میدهیم علیههه کریمی. اما شجاعی همان ته رویاهایمان را نیز پرپر میکند.
حالا دیگر واقعا تساوی برابر کره افتخار است.
7- شروع دوباره
اشکهای شجاعی شروع تازه این فوتبال است. اصلا خود پشتک واروی عابدزاده در استرالیاست. آندرانیک دستی به نوازش میکشد و شجاعی میرود که برای همیشه جام جهانیمان را خراب کند. اما یادمان رفته ما ایرانیها عجیبیم! تازه فوتبال شروع میشود. کیروش تحت فشار کنارهها را میبندد و اما در آوردن نوری تعلل میکند. انگار به تساوی راضی نیست. جرأت همیشه در کنار ایرانیجماعت و شور و غیرتش جواب داده است.
تعویض خلعتبری یعنی با منطق گل هم میخواهیم. بیشتر حمله میکنیم و بیشتر میجنگیم. یادمان آمده ملتی پشت سرمان دست به دعایند. همه عوض میشوند. دویدنها و جنگها هم عوض میشوند. نکونام سوخته بالاتر از جرارد آسیا با ضربهای دقیق آزادی را منفجر میکند. جلال حسینی تنها نیست. منتظری هم سر میزند. پولادی و آندرانیک تازه گرگ شدهاند. این همان تیم برابر لبنان است؟ نمیدانیم. رحمتی خروج میکند و ماهینی همان جوانیست که میتوانستیم بیشترش را هم داشته باشیم. کیروش منچستری و غیرت ناب ایرانی کره بزرگ را نابود میکند. ما هم مانند شما بلند میشویم و دست میزنیم. عرق ملی دوباره زنده شده است. علی کریمی کنار زمین هم علی کریمیست. اشکهای مکانی در آغوش رحمتی از جنس اشکهایش در استیلآذین نیست. همدلی نتیجه میدهد.
حرف آخر
ممنون کیروش و ممنون بچهها که فراموشی این نعمت بزرگ خدا را نصیبمان کردید. این نتیجهها به هیچ شکلی از ساختههایمان نبوده است. نه شکل جامعه است و نه شکل فدراسیون مصرفگرا. فقط نمایشی از غیرت ایرانی و جرات بزرگ بود. این هم امروز هست و فردا شاید نباشد. امروز همه خوشحالیم. اما با کدام تضمین فردا هم این فوتبال شکل کره جنوبی میشود؟ فراموشی نعمت است. اما کفران نکنید که زیادش خوب نیست./ش