این در حالی است که خطوط حمله تیمهای امیر قلعهنویی همیشه از نقاط قوت آن و شعلهای از آتش بودهاند و به ندرت اتفاق افتاده که تیمهای وی (استقلال، سپاهان و تراکتورسازی) صاحب عنوان برترین خط حمله فصل نشوند و حتی آقای گل را هم از میان نفرات خود معرفی نکنند. بنابراین باید پرسید چه بلایی بر سر ایدههای تهاجمی او آمده که استقلال به معدل یک گل و حتی 0.9 گل زده در هر بازی نرسیده است؟ برخی بلافاصله این نظریه را مطرح میکنند که عدم بازگشت فرهاد مجیدی به استقلال دلیل اصلی این فرآیند بوده و چون ژنرال خودش با لطایفالحیل راه بازگشت او را مسدود کرد وی را مقصر اول این عارضه میدانند و در جریان هر مسابقه با سر دادن شعارهایی روی سکوها از خجالت وی درمیآیند!
با اینحال از یاد نبردهایم که در واپسین فصلی هم که قلعهنویی و مجیدی وجود یکدیگر را در استقلال تحمل و با یکدیگر همکاری کردند، فرهاد بیشتر روی نیمکت مینشست و این تیم باز هم بهترین خط حمله را داشت و آرش برهانی باز آقای گل شد. بنابراین دلایل این عدم کارآیی را باید در جاها و آدمهای دیگری جست.
قبل از شروع فصل وقتی از دلایل عدم تمایل ژنرال برای بازگرداندن مجیدی پرسیدند به هواداران گفت بیهوده نگران نباشند زیرا امسال خط حمله جوان و کارآمدی را تدارک دیده که نیازی به مهرههای مسن ندارند. شاید اشاره و امید او به امین منوچهری، رودریگو توزی و تبدیل شدن دایمی میثم بائو به یک مهاجم در زمان حملات استقلال بود اما از یکسو در این فصل به دلایل تاکتیکی، بازیهای زیادی به مهاجمان سابق سایپا و تراکتورسازی (منوچهری و توزی) و هافبک پیشین ابومسلم و شهرداری تبریز و البته خود استقلال (بائو) نرسیده و از جانب دیگر ژنرال طرح تهاجمی مشخصی هم در بازیهایش ندارد و بهتر بگوییم طرحهایی دارد و دایما هم در آنها تغییر و تبدیلهایی را اجرا میکند اما این طرحها یکدهم کارآیی برنامههای تهاجمی پیشین وی را ندارد.
آخرین تغییر اعمال شده توسط وی قرار دادن توزی یکی از شاگردان محبوب فصل پیش او در تراکتورسازی در پست نوک حمله کاذب در یک سیستم لوزیشکل است. پیروزی صفر-2 بر راهآهن در هفته هشتم لیگ در روزی که شانس از در و دیوار برای استقلال بارید ظاهرا قلعهنویی را به این باور رساند که این روش کارآمد است و جواب داده اما تساوی صفر - صفر جمعه شب 31 شهریور برابر تیم منظم و سختکوش فجر سپاسی آنهم در تهران نشان داد باورهای او غلط بوده و وی باید این سیستم لوزی را هم عوض یا تغییراتی را در آن هم اعمال کند. این بازی یک سند تمامنما از ضعفهای استقلال و شخص قلعهنویی در زمینههایی که پیشتر در آن استاد نشان میدادند، جلوه کرد. رسیدن نامنظم توپها به عمق خط دفاعی فجر و حضور قوی شفیعی و آفند و جلیلی در این منطقه سبب میشد اکبرپور، برهانی و توزی تنها بیهوده بدوند و یارگیری شدید فجریها امید استقلال را برای گلزنی بر پایه شوتهای از پشت 18 قدم جانواریو، نکونام و ساموئل نیز کاهش داده بود. وقتی ژنرال در 7، 8 دقیقه آخر حنیف عمرانزاده را به میدان فرستاد و در پیشانی خط حمله قرار داد، ثابت شد که او از هیچیک از طرحهای به اصطلاح مدرنش طرفی برنبسته و به سنتیترین و قدیمیترین راه موجود دل بسته است؛ اینکه حیدری از سمت راست و نخستین بازیکن پا به توپ از سمت چپ توپها را بلند روی دروازه بریزند و عمرانزاده سر بزند و دری به تختهای بخورد و راهی باز شود و شوت و ضربهای روی ریباندها نواخته و دروازه فجریها باز شود. طرحی که معلوم بود به سبب دوندگی زیاد تیم میهمان و قلت وقت باقیمانده ثمری نخواهد داشت و آب در هاون کوبیدن است.
حرفهای بعد از مسابقه قلعهنویی پیرامون دلایل ضعفهای فوق که قسمتی از آن حقیقت و بخشی هم نشانگر ضعف فعلی او در حل مشکل و امید و رویکردش بر نیروهایی بود که پیشتر نفیشان میکرد، آنقدرها هم امید را در دل آبیها زنده نکرد. او به درستی گفت که دلیل ضعف تهاجمی آبیها خارج شدن هافبکهای استقلال از چرخه بازی آنان در اکثر دقایق است اما نگفت چرا شخصا از برخی بازیکنان که تقویتکننده این ضعف در خط میانی هستند، پیوسته در ترکیب فیکس تیمش استفاده میکند. اضافه بر این اعلام اینکه وقتی جباری برگردد این مشکلات حل میشود، وابسته دانستن آبیها به یک فرد و بی اثر تلقی کردن کارهای گروهی آنان در غیاب آن فرد بود. با توجه به روابط نهچندان ایدهآل ژنرال با جباری در گذشته بیان این فرضیه هم عجیب است و هم بهانهای برای توجیه ضعفهای فنی تیم به نظر میرسد زیرا در سیستم فعلی بازی آنان و با احتساب توانمندی اکثر تیمهای لیگ در امر دوندگی و حفظ نتیجه بعید است جباری به تنهایی راهگشا باشد و آسیبپذیری و حاشیهنشینی او در اکثر اوقات فصل این گمانهزنی را تشدید و وعدههای ژنرال را غیرحقیقی جلوه دهد.
سر آخر شنیدن این وعده از زبان فتحا...زاده که؛ در نیمفصل مجیدی را برمیگردانیم همانند ریختن زهر هلاهل در گلوی ژنرال است زیرا فرضیه ابتدای فصل او را باطل میکند و به مثابه اعتراف مستقیم به این حقیقت است که بدون کاپیتان سابق آبیها (که 37 ساله شده است) نمیتوان امیدی به گلزنی داشت. این به معنای اذعان به ضعف تمام جوانها و میانسالانی است که استقلال در نقل و انتقالهای تابستانی ابتیاع کرد و آنها را سرنوشتساز خواند.
اینها را بیفزایید به شایعه بازگرداندن رضا عنایتی 39 ساله در نیمفصل تا مشخص شود ژنرال شاید برای نخستین بار در عمرش از تامین یک خط آتش قوی و «به روز» عاجز مانده باشد و سراسیمه به کهنه سلاحهایش روی آورده است. سلاحهایی که شاید این بار کارگشا نباشند و آتشی از آنها برنخیزد و تنها دود کنند./ش