<font><b> شاید سؤال کلیشهای و تکراری باشد اما دوست داریم اول از همه از خودت بگویی.</b></font><br> <font>متولد 10 اردیبهشت 1364، روستای جوربند شهر چمستان از شهرستان نور هستم. فوتبال را از همان جا آغاز کردم. آقای موسوینسب فوتبال را به من آموخت. سپس به شاهین تهران آمدم. من خیلی زود به نتیجه رسیدم و فقط یک سال در لیگ جوانان بازی کردم و از سوی مجید جلالی به تیم ملی جوانان دعوت شدم.</font><br> <font>هنگامی که مجید جلالی به پاس رفت پس از جدایی مهدی هاشمینسب و رهبریفرد به پاس پیوستم و در زمان سردار آجورلو قرارداد بستم.</font><br> <font><b> با دنیزلی هم کار کردی؟</b></font><br> <font>فرصت نشد چون ایشان من را نخواست و گفت نمیخواهد بازیکن امید در تمرینات پاس زیاد حضور داشته باشد. پس از آن به ملوان رفتم و 90 درصد بازیها را در نیم فصل بازی کردم و دوباره به پاس تهران برگشتم. در آن زمان شاهرخی مربی پاس بود و من همه چیز را مدیون او هستم. او در حضور احمد کاظم و محمد نصرتی به من بازی میداد.</font><br> <font>سپس به تیم ملی المپیک دعوت شدم که بگوویچ مربیاش بود. با او به مشکل خوردیم و اتفاقی در تمرین تیم در دبی رخ داد که باعث بروز اختلافاتی شد و ایشان من را اخراج کرد. همان زمان بود که پاس به همدان رفت و طبق قراردادم به آنجا رفتم. یک روز در خانه اخبار گوش میدادم که اعلام کردند بگوویچ سرمربی پاس همدان شد. با خودم گفتم بیچاره شدم. او اوایل خیلی مخالفت میکرد من نباشم اما با وساطت اولیایی برگشتم و اتفاقا رابطه بسیار خوبی با بگوویچ پیدا کردم. سپس پیشنهاد استقلال آمد که با واعظ آشتیانی صحبت کردم و به استقلال آمدم و 4 سال است که در این تیم حضور دارم. از اینجا هم راضی هستم و همه چیز خوب است به جز مسائل مالی.</font><br> <font><b> به این بحث هم میرسیم اما ظاهرا در پاس خیلی پر شور و هیجان بودی؟</b></font><br> <font>اتفاقات تلخ و شیرین زیادی در پاس برایم اتفاق افتاد. در آنجا شناخته شدم و به تیم ملی رسیدم. مردم همدان من را خیلی دوست داشتند چون با غیرت بازی میکردم ولی سال آخری که میخواستم از این تیم جدا شوم آن برنامهها اتفاق افتاد.</font><br> <font><b> آن اتفاق که باعث محرومیتت شد، از کجا شروع شد؟</b></font><br> <font>مشخص بود که عدهای هماهنگ کرده بودند که مرا بدبخت کنند. آقایان با حکم اولیه من را 6 ماه محروم کردند. به فدراسیون رفتم و به علیپور و عزیز محمدی گفتم این حکم اولیه است و من حق تجدید نظر دارم. شما نباید با حکم اولیه من را محکوم کنید. شما اجازه بدهید حکم من تائید شود، بعد محکومم کنید اما آقایان کار خودشان را کردند و گفتند حکم دادگاه تو تائید میشود و خودشان در نقش قاضی عمل کردند. خدا را شکر و قربان خدا بروم بعد از 4 ماه حکم برائت من آمد و وقتی رفتم فدراسیون و حکم را به آنها نشان دادم تعجب کردند. گفتم دیدید که گناهی نداشتم پس چرا من را محروم کردید؟/ش-ا</font>