بازی بد دو تیم در نیمه دوم، که تا حد زیادی محصول سنگ پرانی تماشاگران بود، در کنار نتیجه تساوی بدون گل، موجب نارضایتی برخی از مردم فوتبالدوست شده و از آنجایی که در ایران هر گاه که مردم ناراضی شوند، همه کاسه کوزه ها را بر سر حکومت می شکنند، در این مورد خاص نیز فوتبالدوستان ناراضی، تساوی پرسپولیس و استقلال را زیر سر حکومت می دانند ( لفظ حکومت را در این جا مسامحتاً به کار می بریم؛ و گر نه مراد اصلی دولت به معنای State یعنی مجموعه قوای حکومتی است نه فقط قوه مجریه).
برخی از کسانی که دم از تبانی در دربی اخیر می زنند، به درستی نمی دانند چرا این مدعا را مطرح می کنند. آنها فقط ناراضی اند و باید خشمشان را بر سر "مسئولین" خالی کنند. اما برخی دیگر، توطئه اندیشی شان کمی حساب و کتاب بیشتری دارد و بر پایه محکمتری استوار است.
این گروه دوم معتقدند حکومت به دلیل در پیش بودن اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد، ترجیح می داد که دربی تهران به آشوب نکشد؛ چرا که آشوب سرکوب را در پی دارد و سرکوب هم در چنین شرایط سیاسی حساسی، که دبیر کل سازمان ملل و روسای کشورهای گوناگون جهان در راه تهرانند، هزینه سنگینی بر روی دست حکومت باقی می گذاشت.
این دلیل توطئه اندیشانه، ظاهر خوش و آب و رنگی دارد ولی اگر نیک در آن بنگریم، مبنای استواری ندارد.
اگر بازیکنان دو تیم استقلال و پرسپولیس، این قدر ماشین کوکی اند که مقامات سیاسی می توانند از بالا به آنها دستور تبانی و تساوی دهند، پس چرا به آنها دستور داده نشد که به جای تساوی بدون گل، تساوی 2 بر 2 و یا حتی تساوی 3 بر 3 را با تبانی در زمین پیاده کنند تا تماشاگران، شاد و سرخوش از دیدن شش گل به خانه هایشان برگردند و احساس کنند فوتبالی تمام عیار دیده اند؟
شاید توطئه اندیشان محترم بگویند تساوی عامدانه 2 بر 2 یا 3 بر 3 کار دشواری است و تساوی بدون گل، سهل تر بدست می آید. ولی اگر ضربه سر علی کریمی در همان دقایق آغازین بازی، به جای تیر دروازه به تور دروازه استقلال بوسه می زد، چه می شد؟ آیا باز هم تساوی بدون گل رقم می خورد؟
اصلاً اگر قرار بود بازی با تساوی بدون گل تمام شود، پس چرا پرسپولسی ها در نیمه اول آن همه تلاش کردند تا به گل برسند؟ آیا آن دریبل های جاندار علی کریمی، که محمد قاضی را در بهترین موقعیت گلزنی قرار داد، بوی تبانی می داد. اگر ضربه قاضی کمی دقیق تر زده می شد و پرسپولیس به گل می رسید، چه؟
از این ها که بگذریم، این سوال هم جای طرح دارد که آیا بازیکنانی چون مهدوی کیا، علی کریمی و جواد نکونام، که در تابستان 1388 در بازی ایران و کره جنوبی رفتاری بر خلاف میل حکومت در پیش گرفتند، با اشاره ای از بالا، حاضر به اجرای نقشه تبانی می شوند؟
تماشاگرانی که از تبانی دم می زنند، ظاهراً طرفدار این بازیکنان هستند ولی عملاً آنها را موجوداتی حقیر و گوش به فرمان معرفی می کنند که هیچ استقلال و شخصیتی از خودشان ندارند و فوتبال را فدای سیاست و هراس های بیهوده می کنند.
به راستی اگر ضربه سر علی کریمی گل می شد و پرسپولیس تمام قد از گل زده اش دفاع می کرد و بازی 1 بر صفر به سود پرسپولیس به پایان می رسید، کسی تیم پرسپولیس و یا علی کریمی را مجازات می کرد؟ و اساساً اگر این طور می شد، آیا جامعه ایران منفجر می شد؟
مگر در بازی برگشت فصل قبل، که نتیجه عجیب 3 بر 2 به سود پرسپولیس ده نفره رقم خورد، اتفاق سیاسی – اجتماعی خاصی رخ داد؟
اصلاً اگر حکومت ایران این قدر از پیامدهای سیاسی اجتماعی بازی پرسپولیس و استقلال واهمه دارد، چرا پیشاپیش فکری برای برگزاری این بازی در روزهای پس از برگزاری اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد نکرده بود؟ حتما باید این بازی در آستانه این اجلاس برگزار می شد تا با آرامبخش تبانی، ناآرامی احتمالی جامعه ایران را چاره می کردند؟
اگر این دربی می تواند این همه پیامدهای سیاسی خطرناک داشته باشد، حکومت به جای اینکه نقشه دشوار و نه چندان تضمین شده " تبانی " را در پیش گیرد، آیا نمی توانست پیش از آغاز لیگ برتر به سازمان لیگ دستور دهد که بازی پرسپولیس و استقلال را از به هفته دهم بیندازد تا قال اجلاس سران غیرمتعهدها نیز کنده شده باشد؟ بدیهی است که می توانست! پس چرا باز عده ای دم از تبانی در دربی می زنند؟
در این باره دو دلیل متفاوت می توان اقامه کرد. نخست اینکه دلایل ساده ای که در رد فرضیه تبانی ذکر شد، به ذهن مبارک این دوستان توطئه اندیش نرسیده است. دوم اینکه، آنها بنا بر خوی توطئه اندیش اکثر ایرانیان در صد سال اخیر، در هر واقعه طبیعی، رد پایی از دستورات توطئه آلود حکومت را می بینند و به جای اینکه با تاملی مختصر به این نتیجه برسند که حکومت ایران خیلی راحت می توانست مانع مقارنت دربی 75 و اجلاس سران غیرمتعهدها شود، بی تامل دست در مخزن ذهن توطئه اندیش خود برده و فرضیه ای آلوده به توهم توطئه را بیرون کشیده و به خورد خود و دیگران داده اند.
علمای دانش اپیستمولوژی (معرفت شناسی) توجیه "چیزی است که ذهن با آن آرامش می یابد." طرفداران پرسپولیس و استقلال با امید فراوان به ورزشگاه آزادی رفته بودند تا با شکست رقیب در برابر تیم محبوبشان نیم فصلی را رجز بخوانند و خوش باشند. اگر منصف باشیم، باید بگوییم که بازی دو تیم در نیمه اول، چندان هم بد نبود. حتی در نیمه دوم نیز تا پیش از سنگ پرانی تماشاگران، اوضاع خیلی بد نبود و استقلال به مراتب بهتر از نیمه اول بازی می کرد. اما سنگ پرانی شد و گوجه اندازی، و بازی متوسط دو تیم به وادی افتضاح افتاد!
ولی از آنجایی که مسئولیت ناپذیری نیز یکی دیگر از خصوصیات اجتماعی ما ایرانیان است و در این دیار کمتر آدمی پیدا می شود که بگوید من در فلان ماجرا مقصر بودم و فلان اشتباه من به بهمان افتضاح منجر شد، تماشاگران از خود راضی و بی اخلاق دو تیم پرسپولیس و استقلال نیز فاقد شهامت اخلاقی لازم برای پذیرش خطای خود و نقش و مسئولیتشان در خراب شدن کیفیت دربی 75 هستند.
پس آنها چه کار باید بکنند؟ بهترین راه این است که توپ را به زمین حکومت بیندازند و از خود رفع مسئولیت کنند. با این روش می توانند ژست اپوزیسیون بودن هم بگیرند و بگویند ما معترض بی اخلاقی های پشت پرده هستیم. گیرم که شما واقعاً معترض بی اخلاقی های پشت پرده دیگران باشید؛ با بی اخلاقی های جلوی پرده خودتان چه می کنید؟! قرار و مدار و دستور تبانی ادعایی شما را کسی ندیده و نشنیده؛ اما سنگ اندازی و فحاشی شما را همه دیدند و شنیدند. پس بیش از این قصه مبافید و گناه کرده ی خودتان را به گردن ناکرده ی دیگران نیندازید!