*بازی با سایپا را دیدی؟
بله، خوشحالم از این بابت که هواداران مرا دوست دارند. اینکه هواداران مرا تشویق کنند برایم خیلی ارزشمند است اما از یک طرف هم میترسم.
*ترس؟ برای چه؟
میترسم اسمم بشود چماق! نمیخواهم نامم برای بازیکنان استقلال سنگین شود. من دست تکتک هواداران استقلال را میبوسم. آنها مرا فرهاد مجیدی کردند. من هم به عشق آنها دوست داشتم فوتبالم را در استقلال تمام کنم. خیلی دوست داشتم برگردم اما نشد. میخواستم برای آخرین فصل هم برای استقلال بازی کنم. حالا که نشد نمیخواهم نامم تمرکز بازیکنان را به هم بزند. به عنوان کوچک هواداران استقلال از آنها تقاضا میکنم فقط استقلال را تشویق کنند. این بازیکنان را تشویق کنند. این بچهها خیلی غیرت دارند که برای استقلال بازی میکنند. آنها بدون پول و برای عشق به استقلال کار میکنند و این خیلی ارزشمند است. باید هوای آنها را داشته باشیم.
*به هر حال هواداران میبینند تیم مشکل گلزنی دارد.
هواداران لطف دارند. امیدوارم این مشکل هم برطرف شود. من فقط یک نکته میگویم. فرهاد مجیدی مهم نیست. من انگشت کوچک بازیکنان بزرگ تاریخ استقلال هم نیستم. آنها آمدند و رفتند. چه چیز ماند؟ فقط استقلال و این هوادارانش. از هواداران میخواهم تیم را تشویق کنند.
*حالا به سپاهان میروی؟
نه.
*چرا؟ گفته میشد پیشنهادشان خیلی خوب بود و همه چیز تمام شده.
من بینهایت از آقای رحیمی مدیر باشگاه سپاهان و کادر فنی این تیم تشکر میکنم. علاوه بر این باشگاه بزرگ باید از باشگاههای ملوان، راهآهن و ذوبآهن هم تشکر کنم. برخی از مربیان و مدیران شخصاً به من خیلی لطف داشتند. آقایان دایی، هدایتی، درودگر و کربکندی خیلی به من محبت کردند و پیشنهادهای بسیاری داده شد؛ اما من فکر میکنم هواداران استقلال دوست نداشته باشند مرا در ایران با پیراهن تیم دیگری ببینند. نمیخواهم آنها را دلشکسته کنم. پیشنهاد برخی تیمها از نظر مالی واقعاً خوب بود اما همه چیز پول نیست. این هواداران در خیلی از بازیها مرا مدیون خود کردند. من به آنها بدهکارم و باید کاری کنم که آنها دوست دارند. واقعیت این است که پیراهنی جز پیراهن استقلال به تن من نمیرود. تماشاگران ما همیشه معرفت داشتهاند. انصاف نیست آنها را دلشکسته کنیم.
*وقتی این همه استقلال را دوست داری کاش به این تیم میرفتی.
یکی، دو جا خواندم که من برای استقلال شرط گذاشتم. همین جا میگویم هیچ وقت برای استقلال شرط نگذاشتهام. من فقط میگویم باشگاه من استقلال است. در آن به من یاد دادهاند که به بزرگتر احترام بگذارم. امیرحسین صادقی با آن سابقه وقتی آمد بازوبند را به من داد، شعور و تربیت خودش را به رخ کشید وگرنه سابقهاش در استقلال خیلی بیشتر از من است. آقای قلعهنویی خودش خیلی به بزرگتر و کوچکتر اهمیت میدهد. من فقط گفتم در استقلال باید حرمتها حفظ شود. این معنایش شرط گذاشتن نیست. برای من فرقی نمیکند که سرمربی تیم امیر قلعهنویی باشد یا پرویز مظلومی و صمد مرفاوی، برای من فرقی نمیکند مدیر استقلال واعظیآشتیانی باشد یا علی فتحا...زاده. همه ما میآییم و میرویم. فقط استقلال و هوادارانش میمانند که باید قدرشان را دانست. برای من استقلال مهم است. با بردهایش خوشحال میشوم و با شکستهایش ناراحت که البته امیدوارم دیگر شکست این تیم را نبینم./ش