در روزهای اخیر صحبت هایی شنیده شد تا مجبور شویم بار دیگر مروری داشته باشیم به آنچه حجازی در سالهای زندگی اش انجام داد تا در نهایت از سوی مردم ایران زمین ، لقب اسطوره ملی را دریافت کند . اسطوره ای که فقط متعلق به فوتبال نبود ، اسطوره ای بود متعلق به یک سرزمین در تمامی ابعاد ، آنجا که سر آلکس فرگوسن به نمایندگی از باشگاه منچستر یونایتد برای سلامتی حجازی نامه ارسال نمود ، عالیرتبه ترین مقامات سیاسی به احترام حجازی پیام تسلیت ارسال نمودند ، سپ بالاتر در مقر فیفا به احترام اسطوره ملی ایران یک دقیقه سکوت اعلام کرد ، چهره های علمی ، هنری و ... در داخل و خارج از کشور درگذشت حجازی را غم بزرگی برای سرزمین خود دانستند و از همه مهمتر و با ارزشتر ، مردم بودند که ساده و بی ریا برای سلامتی حجازی دعا کردند و برغم اطلاع رسانیهای نا درست ، حجازی را تا لحظه به خاکسپاری بدرقه نمودند و حتی امروز به مناسبتهای مختلف یاد و نام این چهره مردمی را گرامی می دارند . در این مدت بارها و به دفعات از حجازی صحبت شده است ، اینکه وی چگونه زندگی کرد تا اینچنین محبوب دل میلیونها نفر از مردم سرزمینش شد ، آنجا که با گذشت چند ماه از درگذشت حجازی ، بیش از نصف شرکت کنندگان ارسال پیامک به برنامه 90 درگذشت حجازی را مهمترین رخداد ورزشی سال 1390 اعلام کردند . بی تردید در محبوبیت چنین فردی عوامل و دلایل بسیاری دخیل بوده است اما بسیار کوتاه برخی از آن دلایل را بر اساس صحبت و رفتار های دیده شده در مدت اخیر و در جامعه فوتبال، بیان می کنیم تا شاید دیگران با الگوبرداری از حجازی ، سعی کنند تا به واقع و بدون نیروهای تحمیل شده به مردم در ورزشگاهها و اماکن مشابه ، در دل آنها جایی برای خود داشته باشند .
حجازی در دوران بازیگری و مربیگری خود بارها طعم پیروزی و شکست را چشید اما هرگز از پیروزیهایش سرمست نشد و از شکست هایش نا امید نگشت . حجازی در دفعاتی که شکست را پذیرفت و در معدود دفعاتی که مورد انتقاد هواداران تیمش قرار گرفت ، آنها را بی معرفت خطاب نکرد . حجازی ، انتقاد را حق مردمش می دانست ، همانطور که خود بعنوان فردی از دل مردم ، در برابر آنچه احساس میکرد که نا درست است ، لب به انتقاد می گشود . حجازی یاد گرفته بود و می دانست که مردم در ابراز عقاید خود در برابرعملکرد تیمش آزادند و می دانست که در برابر هر مسوول ورزشی که به ناحق از وی انتقاد نماید ، باید که بایستد اما در برابر مردمش وظیفه دارد که سکوت اختیار کند و اعتراض را حق طبیعی آنها بداند . حجازی می دانست که مردم ، وی را ناصر حجازی کرده اند و حتی در برنامه نود خود را مخلص تک تک مردم از ندار تا غنی دانست و قوت قلب گرفتن خود را از آنها می دید و از اینرو بجای استفاده از واژه " بی معرفت " در قبال مردم سرزمینش و با منت گذاشتن بر آنها ، حامیان و عاشقان واقعی استقلال را محق در بیان اعتراض می دانست .
حجازی هرگز بر مردمش منت نمی گذاشت که بخاطر آنها ، قید قراردادهای آنچنانی را زده است تا به استقلال بیاید و با این ادعا ، بگوید که حق اعتراض ندارید .حجازی بر عکس ، در بسیاری از مواقع قیمت خود را بالا می دانست و می گفت که فوتبال حرفه من است و من بایستی قراردادی ببندم که در ازای آن زحمت می کشم و از این رو منتی بر استقلال ندارم. هر چند که بعد ها و به ادعای علی فتح اله زاده مدیر عامل استقلال ، معلوم شد که حجازی بخاطر تیم محبوبش ، همواره کمترین قراردادهای سالهای اخیر را بسته است اما هیچ کس بیاد ندارد که حجازی ، از پایین بودن قرار داد خود منتی بر سر مردم و دوستداران استقلال گذاشته باشد . ضمن آنکه حجازی ، ساده و بی ریا در کلام خود ، نشان میداد که همیشه از مربیگری در استقلال و کار برای جوانان کشورش لذت می برده است و آرزوی قهرمانی با استقلال در آسیا و حتی مربیگری تیم ملی را داشته است اما اجازه ندادند. فرصت ، حمایت و اجازه ای که همه در استقلال با هر نتیجه ای از بودن در بالای جدول گرفته تا رتبه هفدهم در اختیار داشتند اما برای حجازی کمتر از چند هفته بود و در تیم ملی این فرصت برابر با صفر .
حجازی با مردم بود و هرگز با مسوولین و دست اندرکاران ارتباط نداشت تا تیمی که مربی دارد را از زمانی جلوتر برای خود بداند و در راستای تضعیف آن تیم گام بردارد تا با رسیدن به هدفش ، ادعا کند که تیم ضعیف را تحویل گرفته است و ... . حجازی اگر به استقلال می آمد، به خواست واقعی مردم بود نه رفاقت با مسوولین و سکوها . سکوهایی که همه بخوبی می دانند در اختیار چه کسانی است و مردم از آنچه بر سکوها می گذرد ، چگونه در انزجارند .
حجازی ضمن کسب مقامهای شخصی و کسب جام های متعدد با تیم ملی، با استقلال نیز افتخارات بسیاری بدست آورده است ( افتخاراتی واقعی که مورد تائید کارشناسان است و نه افتخاراتی تخیلی که بر زبان جاری باشد و بر روی قلم و کاغذ مورد تمسخر ) که کمتر کسی در فوتبال ایران با وی برابری کند اما بیاد نداریم که یک بار از آنچه بدست آورده ، در جهت منت گذاشتن بر سر مردم کشورش استفاده کرده باشد . بیاد نداریم که حجازی گفته باشد : مردم ! من با دست یا کتف در رفته ، در مقابل اسرائیل یا پرو برای شما بازی کرده ام ، پس اعتراض نکنید ... نه ، حجازی هرگز چنین سخن نگفت . شاید حجازی ، از افتخار نایب قهرمانی آسیا یا حضور در منچستر و یا ... صحبتی کرده باشد اما هرگر مخاطب وی مردم نبوده است بلکه مسوولین ورزشی بود که اجازه نمی دادند تا وی کار کند و از اینرو به آنها یادآوری می کرد که نایب قهرمانی آسیا برای تیمهای ایرانی تا ده سال زمان بر است .
... و حجازی اهل ریا نبود و حتی امور انسان دوستانه اش را در خفا انجام می داد و همانطور که خود گفته بود ، اجازه نمی داد تا خانواده اش در منزل شخصی وی خیرات و نذری دهند . زیرا با توجه به اسم و رسمش و شناخته شده بودنش، دوست نداشت تا دیگران تصور کنند که وی بدنبال خودنمایی اخلاقی است. حجازی عقایدش را برای خود می دانست و ... وتمام زندگی خود را خواسته پروردگاری می دانست سرنوشت انسانها را رقم می زند .
حجازی به این دلایل و دلایل بسیار دیگر محبوب میلیونها ایرانی شد . زیرا وی آنقدر بزرگ بود که برای بزرگ نشان داده شدن ، احتیاجی به منت گذاشتن بر سر مردم کشورش نداشته باشد و حتی در مواقع بسیار ، زبان آنها باشد تا همه وی را مردی که صراحت کلام دارد ، بدانند.
این چند خط یادآوری ای بود برای جامعه فوتبال تا شاید در خلوت خود ، بفهمند که برای محبوب شدن در نزد مردم ، چطور و چگونه بایستی زندگی کنند. هر چند که رفتار در جهت خواسته قلبی مردم ، ذاتی است و اگر با نمایش همراه باشد ، با گذشت زمان ، نقاب از چهره واقعی فرد در نزد مردم برداشته می شود ./ش