اظهارات فرهاد مجیدی پس از آنکه امیر قلعهنویی در رسانهها اعلام کرد او را نمیخواهم چندان غیر قابل پیش بینی نبود. او دیر یا زود جواب حرفهای امیر را میداد. فرهاد برای اینکه جایگاه امیر قلعهنویی را در میان توده هواداران استقلال بیش از گذشته سست و متزلزل کند او را برابر ناصر حجازی قرار داد؛ تاکتیکی که در نخستین نگاه میتوانست مجیدی را پیروز این بازی لقب بدهد.
مجیدی، امیر قلعهنویی را مقابل ناصر حجازی قرار داد تا او را خرد کند و رفتارش را به نقد بکشد اما آیا فرهاد مجیدی موفق شد با استفاده ابزاری از نام حجازی در تازهترین اظهارنظرش به مقصود خود برسد؟ یک سوال ذهن را به گذشته میبرد؛ آیا مجیدی با این مصاحبه به دنبال باز کردن روزنههایی است تا شاید جایگاه از دست رفته خودش را باز یابد؟ قدری که تامل میکنیم به این نتیجه میرسیم که پاسخ همین است.
هدف اصلی فرهاد از انتشار این مصاحبه در درجه اول پس گرفتن جایگاهی است که به واسطه رهایی استقلال در میانههای فصل یازدهم از کف داد. بله، فرهاد مجیدی نیز مانند امیر قلعهنویی جایگاه خود را میان هواداران استقلال به واسطه رفتارها و مشاورههای نسنجیده دوستان از دست داده است. او حالا میکوشد به گذشته رویایی خود بازگردد؛ گذشتهای که از او بازیکنی متفاوت میان هواداران ساخته بود. شاید فرهاد اندکی به توفیق رسیده باشد اما این مصاحبه حاوی نقدهای فراوانی است.
نخستین نقد این است؛ چرا مجیدی از نام ناصر حجازی استفاده ابزاری میکند؟ آیا نام حجازی بازیچه است؟ و دومین سوال شاید مانند پتکی باشد بر سر فرهاد! تو که خودت را شاگرد مکتب ناصر حجازی میدانی چگونه استقلال را در میانههای راه رها میکنی و میروی؟ آن روز که هواداران با چشمهای اشکبار فریاد نرو نرو سر داده بودند، آن روز که پرویز مظلومی و همکارانش (یکی از آنها آتیلا حجازی بود فرزند همین ناصرمرحوم) ملتسمانه نگاهت میکردند، آن روز که علی فتحا...زاده در خفا کوشید تو را بر گرداند، آن روز را به خاطر داری؟ ناصر حجازی به تو یاد داده بود با استقلال اینگونه رفتار کنی؟ می خواهیم تو را به به مصاحبهای به سال 1379 ببریم؛ مصاحبهای که اختصاص داشت به زندگی نامه ناصر حجازی. آن روز ناصر وقتی با این سوال روبرو شد که چرا از ایران رفتی؟ گفت «اگرحتی دستمزد یک کارگر ساده را هم در ایران به من میدادند هرگز کشورم را ترک نمیکردم.»
ناصر حجازی و مکتبی که تو از آن یاد میکنی این است! فرهاد مجیدی برای له کردن امیر قلعهنویی کمی عجله کرد، اندکی شتابزده و تحت تاثیر مشاورههای غلط. راه تاختن به امیر قلعهنویی این نبود. اینکه از نام ناصر حجازی و مکتب او استفاده یا بهتر است بگوییم سوء استفاده کنی. فرهاد مجیدی باز هم دچار اشتباه بزرگی شد؛ مثل جدایی ناگهانی اش. مانند رفتنش که به مثابه تصمیمی کودکانه و برخاسته از احساس بود. او بار دیگر ذهن منتقدانش را قلقلک داد!
فرهادی که امروز حجازی، حجازی میکند چگونه به خود اجازه داد که ناگهان استقلال را که آن روزها به شدت نیازمندش بود رها کند. آموزگار این رفتار ناصر حجازی بود؟ نه! هیچ کس چنین رفتاری را ناشی از آموزشهای مکتب ناصری نمیداند. مکتب حجازی چه بود آقای مجیدی؟ ایستادگی نخستین رکن آن نبود؟! ناصر حجازی تا دم مرگ ایستاد، او به معنای واقعی مرد بود و در برابر کوهی از مشکلات و سختیها کمر خم نکرد. حرفهای ناصر حجازی و مردانگیاش را در روزهای پایانی حیات به یاد بیاور. آیا ناصر حجازی پا پس کشید و فرار کرد؟
وقتی از ناصر حجازی حرف میزنیم یعنی مردی که تمام داراییاش یک ساختمان چهار طبقه است نه املاک آنچنانی و نه شماره حسابی که تعداد صفرهایش سر به فلک میزند... در پس این مصاحبه میتوان دلایل دیگری را هم یافت. شاید فرهاد مجیدی میکوشد اذهان عمومی را برای بازگشت خود به لیگ برتر آماده کند اما او به محض آنکه با مس کرمان قرارداد ببندد با این پرسش یا بهتر است بگوییم طعنه روبرو خواهد شد: «آقای مجیدی مگر نمیگفتی به خاطر دخترم نمیتوانم در ایران به فوتبال ادامه بدهم؟» و اکنون مجیدی را با افکار و عقایدش تنها میگذاریم. این سیاهه به هیچ وجه در حمایت از امیر قلعهنویی نیست. این چند خط در نقد فرهاد بود و جملاتی که در مصاحبهاش به کار برده بود؛ شاید کارگر واقع بشود؟!