در همان ساعاتی که اینجا در ایران و استادیوم آزادی تیم استقلال در مقابل تیم شهرداری تبریز با بی دقتی مهاجمان خود در نواختن ضربات آخر از عطش رویش یک گل سه امتیازی و باقی ماندن در کورس قهرمانی لیگ برتر می سوخت، فرسنگ ها آنطرف تر در قطر فرهاد مجیدی با پیراهن تیم الغرافه در مقابل تیم العربی و یاران هادی عقیلی قرارگرفته بود.
اینجا تشویق هواداران پس از نامیدی از رسیدن به گل، تبدیل به یاس و شعار های حاشیه ای شد اما آنجا فرهاد مجیدی یک پاس گل داد و یک گل را به زیبایی هرچه تمام تر با دریبل گلر حریف به ثمر رساند. اما بعد از گلزنی او خبری از بوسیدن مچ بند آبی یا زیر پیراهنی به رنگ آبی نبود! اصلا شاید او نمی دانست که در همین دقایق استقلال چقدر به همین یک گل او نیاز داشت...
در هر صورت جدایی او در نیم فصل از استقلال تاثیر فراوانی بر افول این تیم پرطرفدار از کورس قهرمانی داشت. وقتی او رفت، استقلال 8 امتیازی از بقیه رقبا سر بود. ترانسفر او در این موقعیت استقلال به واقع ضرر سنگینی به این تیم وارد آورد. آیا او با این کارش به استقلال و هوادارانش پشت نکرد؟! آیا اگر فرهاد آن بهانه های کذایی را به میان نمی آورد و در خانه می ماند، قهرمانی استقلال در لیگ این چنین به خطر می افتاد؟! ضربات مهلکی که استقلال این فصل از خودی ها و البته برخی مربیان استقلالی نما(و در واقع عوام فریب) خورد، بسیار بیشتر از ضربات غیرخودی ها بود.