این سایت ورزشی با چاپ تصاویری از ناصر حجازی در زمان بازیگری و حضور در جام جهانی 1978 اسکاتلند و همچنین حضورش در تمرینات تیم منچستریونایتد نوشت: «شاید ایرانیها لازم داشتند که با این گلر بتوانند جامهای بیشتری را ببرند. شاید نیاز داشتند که به این دروازهبان بیشتر بازی بدهند تا به موفقیت برسند. اگر این کار در سایر جاها هم انجام نمیشد شاید هیچ وقت فرگوسن نمیتوانست برای مدت طولانی در اولدترافورد بماند و تا حالا به لندن یا لیورپول رفته بود. از سوی دیگر حجازی شاید هرگز نتوانست در خانه چهره یک مربی موفق را داشته باشد اما پیش از مرگش در سال 2011 و در سن 61 سالگی چهرهای دوست داشتنی از خود بر جای گذاشت و جای هیچ شگفتی نیست که هواداران او را اسطوره بدانند. بیش از 25 هزار نفر از هواداران در مراسم تشییع جنازه او در ورزشگاه آزادی حضور پیدا کردند و البته عدهی بسیار بیشتری قصد داشتند در این مراسم شرکت کنند. زمانی که او به دلیل بیماری سرطان ریه خود در بیمارستان کسرای تهران بستری شده بود، مردم زیادی بیرون در بیمارستان زیر پوستر بزرگی که مقابل در اصلی ورودی بیمارستان آویزان شده بود جمع شده بودند. تنها کسانی که اجازه ورود به اتاق او را داشتند میدانستند که آیا او میتواند به قول الکس فرگوسن "زود خوب شود" یا خیر.
سفر بینظیر عقاب آسیا به شمال لندن از مدتها پیش و در جریان جام جهانی 1978 آرژانتین آغاز شد. حجازی در دیدار تیمهای ایران و اسکاتلند که با تساوی یک بر یک به پایان رسید، عملکرد فوقالعادهای داشت. هرچند در صحنهای که ایران گل را دریافت کرد، با مدافع خودی دچار عدم هماهنگی شد اما این صحنه کاملا از خاطرهها پاک شده است. فقط مهار فوقالعادهی او در کنار تیرک دروازه نبود که جو جردن را از گلزنی بازداشت بلکه هرچه اسکاتلندیها زدند، به در بسته خورد و او اجازه نداد توپها به گل تبدیل شود.
حجازی برای اینکه نشان دهد سپ مایر دروازهبان آلمانی چرا الگوی او بوده است، در دوران بازیگریاش نشان داد که فقط یک شوتگیر خوب نیست بلکه یک رهبر فوقالعاده و نابغه است. به سرعت از دروازه خارج میشود، توپپخشکنی خوبی دارد و پرتاب دستهایش با پیتر اشمایکل برابری میکند. حجازی تمام فاکتورهای لازم را داشت. منچستریونایتد به دنبال جانشین مطمئنی برای الکس استپنی دروازهبان وقت باشگاه بود. پدی روچ نتوانست نظر آنها را جلب کند اما ناصر حجازی در تمرین مهارتهایش را خیلی زود نشان داد و در کنار بازیکنانی مانند جو جردن و لو مککاری که اندکی پیش در جام جهانی ناکامشان گذاشته بود، تمرین کرد.
حجازی بعدها درباره سفرش به انگلیس گفت: به این کشور سفر کردم چرا که باشگاه منچستریونایتد من را انتخاب کرده بود. سه ماه در منچستر حضور داشتم و در 5 بازی به طور ذخیره حضور داشتم. دیو سکستون سرمربی وقت باشگاه منچستریونایتد اعلام کرده بود که میخواهد با من قرارداد دائمی ببندد.
اما همه چیز به این سادگی نبود. اتفاقاتی در ایران افتاد و فدراسیون فوتبال اعلام کرد که هیچ بازیکن بالای 27 سالی حق بازی کردن در خارج از کشور را ندارد. حجازی در آن زمان 30 ساله بود اما دیگر با این اتفاق منچستریونایتد یک دروازهبان آفریقایی را به خدمت گرفت. حجازی پس از اینکه نتوانست به انگلیس سفر کند، عنوان کرد که "فدراسیون فوتبال ایران به من اجازه خروج نداده است. این بدشانسی من بود". اگر کسی بتواند در تیمی مانند منچستریونایتد بازی کند فرصت فوقالعادهای دارد که بتواند بازیکن بزرگی در جهان فوتبال شود. حجازی میتوانست ایران را ترک کند اما بارها گفت "اینجا ایران است، وطنم."
حجازی پس از شکست تیم ملی فوتبال ایران در بازیهای آسیایی 1980 مقابل کویت در مرحله نیمه نهایی از تیم ملی کنار گذاشته شد و این پایان ناامید کنندهای از یک بازیکن مستعد در دنیای فوتبال بود که سه مدال طلای بازیهای آسیایی را بر گردن داشت.
حجازی با باشگاهش استقلال به کار ادامه داد و توانست با این تیم بزرگ ایرانی که فوتبالش را در سال 1967 در آن آغاز کرده بود، مربیگری کند. وی در زمان نوجوانی بسکتبالیست بود اما بعدها از اینکه به فوتبال تغییر رشته داد، هرگز پشیمان نشد. خصوصا بعد از اینکه توانست استقلال را به مقام قهرمانی آسیا در سال 1970 برساند.
حجازی در سال 1986 ایران را به مقصد بنگلادش ترک کرد و دستکشهایش را آویخت. او در جنوب شرق آسیا کارش را به عنوان مربی آغاز کرد و سپس به تیم ملی آن کشور راه یافت و به زودی به خانه بازگشت. در بازگشت به ایران هدایت چند تیم بزرگ باشگاهی در ایران را بر عهده گرفت اما همانند دوران بازیگری بهترین حضور او در عرصه مربیگری هم به نخستین تجربههایش بازمیگردد؛ زمانی که در سال 1998 تیم استقلال را به فینال جام باشگاههای آسیا رساند. او تا سال 2007 به مربیگری ادامه داد.
حجازی در سال 2005 کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در ایران شد. وی در پاسخ به این سوال که چرا قصد دارد به عرصه سیاست ورود کند، اظهار نظر جالبی مطرح کرد و گفت: چطور سیاسیها به ورزشگاه میآیند و بازیهای ما را نگاه میکنند و بیانیههای سیاسی منتشر کنند اما اهالی ورزش نتوانند وارد دنیای سیاست شوند؟
حجازی هیچ گاه علاقهاش به فوتبال را از دست نداد. دوران مربیگری او در سال 2007 به پایان رسید و وی زمانی که مشغول تماشای دیدار تیم استقلال از طریق تلویزیون بود، از حال رفت و این آغاز دوران بیماری او بود. بیماری او ادامه پیدا کرد تا روزی که تابوت حامل پیکر وی به ورزشگاه آزادی که یکی از بزرگترین استادیومهای آسیاست برده شد و نزدیک به 3 هزار زن در میان تشییع کنندگان و حاضران در ورزشگاه حضور داشتند (دختر ناصر حجازی، کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان ایران بود). پیکر حجازی درون محوطه شش قدم قرار گرفت.
ناصر حجازی عقاب آسیا سرانجام در خاک آرام گرفت اما یاد و خاطرهاش همیشه بین ایرانیها جاودان است. حجازی هیچ وقت نتوانست به باشگاه منچستریونایتد برود اما توانست تاثیر شگرفی بر فوتبال ایران و آسیا داشته باشد./ش