فینال جام حذفی ورزشگاه حافظیه شیراز. اتفاق مهمی در راه است. مهدی رحمتی در رختکن همه را شگفتزده میکند. پیراهنی که قرار بود هنگام تحویل جام برتن کند را میپوشد تا فینال را با این پیراهن پشتسر بگذارد! حتی آتیلا هم که از بطن ماجرا باخبر است شوکه میشود. جلو میرود و دست روی شانههای مهدی میگذارد: «میخواهی پیراهن پدرم را بپوشی؟» اشک در چشمهای رحمتی حلقه میزند: «بله، میپوشمش. میخواهم با همین پیراهن بازی کنم. تصمیمم عوض شد!» قرار بود موقع اهدای جام مهدی این پیراهن را رو کند اما ناگهان تصمیم دیگری میگیرد. اتفاق مهم همین است؛ مهدی رحمتی دقایقی بعد از دالانی بیرون میآید و گام به زمین حافظیه میگذارد. پیراهن سبز رنگی تنش کرده که یادآور ناصر حجازی است. همان پیراهن سبزرنگ، یقه زرد که منقش به پرچم کشور کره شمالی است. دهه شصتیها خوب یادشان هست که این پیراهن را ناصر حجازی چقدر دوست داشت. سورپرایز فینال جام حذفی همین است؛ بله، سیدمهدی رحمتی با پیراهن ناصرخان. در مخیله هیچ کس نمیگنجید. در طول بازی وقتی نیم رخ میایستاد بیشتر به ناصرخان شباهت داشت. طرز موهایش هم بیشباهت با حجازی نیست. میگفتند ناصرخان استاد جاگیری است. انگار پوشیدن این پیراهن آن ویژگی را هم به وجود رحمتی تزریق کرده بود. چند موقعیت شاهین را با جاگیری و حرکات نرم میگیرد؛ آن هم بدون آنکه شیرجه آنچنان بلندی بزند. فکر میکنید چرا این پیراهن تا امروز سالم مانده است؟ به خاطر همین ویژگی خاص ناصرخان که سعی میکرد کمتر دایو بزند! آیا سیدمهدی میتواند وارث شایستهای برای پیراهن زیبای حجازی که یادگاری از گذشتهها است باشد؟! او با مهار یکی از پنالتیهای شاهین به اوج رسید و خاطرات ناصرخان را در ذهن تداعی کرد شاید رحمتی همان گمشدهای باشد که هواداران استقلال در پیاش میگردند؟!