*از اینجا شروع کنیم که چه شد ایران را انتخاب کردی؟
از خیلی وقت پیش من و بامداد همدیگر را میشناختیم. از طریق یکی از دوستان مشترکی که داشتم، فهمیدم از ایران پیشنهاد دارم. در واقع دوست من به بامداد گفته بود ساموئل بازیکن آزاد است. او هم توضیح داده بود شرایطی برای همکاری در ایران وجود دارد. من به صورت تلفنی با بامداد درباره پیشنهاد استقلال حرف زدم. قرار شد به تهران بیایم. آمدم و یک هفتهای هم ماندم و شرایط را دیدم و دوباره برگشتم انگلیس، تا تصمیم بگیرم. البته دقیقاً در همان روزها، اتفاقاتی افتاد. بحث بین ایران و انگلیس بر سر سفارتخانه آنها بالا گرفت...
زمانی که من آمدم سفارتخانه انگلیس بسته شده بود ولی من آمدم ماندم و اینجا را دیدم. فراموش نکنید من فوتبالیست هستم نه سیاستمدار. منتها خانواده من یک خانواده عادی هستند و چیزی را میدیدند که تلویزیون پخش میکرد. به خاطر همین باید برمیگشتم و به آنها میگفتم اینجا همهچیز آرام است.
* خوب میدانیم در آن روزها رسانههای انگلیس از ایران تصویر بدی ساخته بودند و میگفتند کشور ما جای خطرناکی است و همیشه در ان جنگ وجود دارد.
برای من حضور در ایران یک فرصت بود. 30 سالم است. مدت کمی میتوانم به صورت حرفهای فوتبال بازی کنم و این برای من یک تجربه بود، حضور در یک محیط جدید. وقتی من آمدم، همهچیز دقیقاً برخلاف چیزهایی بود که درباره ایران شنیده بودم. همهچیز آنطوری نبود که برایم تعریف کرده بودند.
*چه چیزی در ایران تو را ترغیب کرد تا این قرارداد را امضا کنی؟ با توجه به اینکه، همه احساس میکردند دیگر این قرارداد امضا نخواهد شد.
برای من چیزی که مهم بود، دیدن فضا بود. برای ما همیشه یک تصویر بدی برای ایران ساخته بودند، به همین دلیل نیاز بود بیایم و بفهمم آیا چیزهایی که در رسانهها میگویند، درست است؟ برای من پیشنهاد ایران متفاوت بود. به آن احساس خوبی داشتم. وقتی آمدم متوجه شدم، همهچیز را برعکس به ما گفتهاند. اینجا زندگی وجود دارد. مردم خیلی راحت با هم معاشرت میکنند. در خیلی از کشورهای عربی شما این چیزها را نمیبینید. واقعاً همهچیز را متفاوت دیدم. اگر هم رفتم، فقط به خاطر مشاوره گرفتن بود. بههرحال باید آنها را قانع میکردم.
*از نظر فنی چطور؟ اینجا خیلی چیزها متفاوت است با آن چیزی که قبلاً در لیگبرتر تجربه کرده بود.
اول اینکه فوتبال آنجا سرعت بالاتری دارد و قابل قیاس نیست ولی بازیکنان ایران توانایی فردی بالایی دارند. تفاوت خیلی بزرگ دیگر امکانات اینجا با انگلیس است. تفاوت در کیفیت زمینهای فوتبال است... اینجا به صورت خیلی محترمانهتر، کلنگیتر است! ذهنیت و طرز تفکر بازیکنان اینجا با اروپا هم تفاوت دارد. حتی قدرت بدنی بازیکنان متفاوت است. یعنی میخواهم بگویم تفاوت زیادی وجود دارد. در اینجا، داوری هم با اروپا خیلی فرق دارد. وقتی به بازیکن دست میزنی، الکی خودش را زمین میاندازد و حتی داور به بازیکن کارت زرد نشان میدهد. داور اصلاً به شرایط آن بازی خاص و به اینکه هشدار بدهد به تو، توجه نمیکند. مثلاً اگر یک بازیکن در انگلیس فحش بدی در زمین بازی بدهد، داور به او کارت نشان نمیدهد. ابتدا به او تذکر میدهد، اگر مراعات نکردی کارت میگیری. برای من 3 بازی طول کشید که بفهمم اصلاً جریان چیست و باید چطور رفتار کنم که در همان سه بازی، 3 اخطار گرفتم!
*بین حرفهایت اشاره کردی به زمین. پس خیلی زود مجبور کردی ما را که درباره حافظیه شیراز از تو بپرسیم! در بازی فجرسپاسی که به تو دقت کردیم، در صحنهای توپ آمد زیرپایت، استپ که کردی رفتی روی زمین خاکی و خوردی زمین. در آن زمین چه احساسی داشتی وقتی بازی میکردی؟
تفاوتی که هست، در چمنهای اینجا تو اول نگاه نمیکنی که میخواهی به کی پاس بدهی. میدانی در انگلیس شما باید روی یارتان تمرکز کنید، نه استپتان ولی من اینجا یاد گرفتم اول باید روی توپ تمرکز کنی و بعد ببینی کی کجاست. واقعیت این است من در عمرم در چنین زمینی بازی نکردم. حتی وقتی کوچک بودم و طفلی بیش نبودم! چمن بدی بود... واقعاً سخت میشود در آن بازی کرد. کیفیت زمینهای ایران، برای لیگی که حرفهای است، اصلاً خوب نیست.
*از تو مصاحبهای خوانده بودیم که گفته بودی آمدهام تا به فوتبال ایران کمک کنم... احساس ما این بود که نیامدهای چیزی یاد بگیری، آمدهای که یاد بدهی.
نه؛ من اصلاً این حرف را نزدم. مگر من سوپرمنم که این حرف را زده باشم؟ من گفتم آمدهام یاد بگیرم، دقیقاً برعکس این چیزی که شما میگویید. من نه دیوید بکام هستم، نه مسی. آمدهام که تفاوتها را یاد بگیرم. تفاوت فرهنگی و حتی تفاوت نوع حرف زدن فوتبالیستها در زمین فوتبال.
*البته از دید ما حرف درستی بود!
ولی من آمدهام یاد بگیرم. امیدوارم وجود من باعث شود بازیکنان دیگری که شاید مسائلی نمیگذارد اینجا بیایند، بتوانند یک روز در ایران بازی کنند.
*با زمینهایی که ما داریم، چقدر کیفیت کار تو پایین میآید؟
برای شخص من، خیلی اثر دارد. چون عادت ندارم روی این چمنها بازی کنم، نیاز به زمان دارم. همیشه در شرایطی بازی کردهام که زمینها همواره بوده...
*تو در کشور ترینیداد چقدر رفتوآمد داری؟ بههرحال در تیمملی آنجا بازی میکنی. شاید ترینیداد از نظر زمینهای تمرینی شرایطی نزدیک به شرایط کشور ما داشته باشد.
شرایط چمن اصلی ما، مثل آزادی نیست ولی خیلی هم دور نیست. ما آنجا فقط بازی ملی انجام میدهیم، ولی در ایران باید هر 4 روز یکبار در آزادی یا چمنهای بیکیفیت بازی کرد. به همین دلیل تو نمیتوانی اصلاً کاری را که میخواهی در زمین انجام دهی و مجبوری معمولاً رو به توپهای بلند بیاوری.
*تو اولین بازیات را در رشت انجام دادی، 48 ساعت بعد از رسیدن. در این بازی روی چمن مصنوعی بازی کردی. سخت نبود؟
شرایط چمن مصنوعی برای بدن فوتبالیستها بد است. آن بازی شرایط خاصی داشت. بیشتر به خاطر این بازی کردم که 5، 6 ماه دور بودم. تمرین داشتم ولی بازی نه. بیشتر انگیزه بازی کردن بود که باعث شد در زمین بازی زیاد بدوم، وگرنه آمادگی کاملی برای آن مسابقه نداشتم.
*درباره بحثهای فنی حرف بزنیم. از روز اول گفتند ساموئل دفاع چپ است ولی ما میبینیم در دفاع میانی بازی میکند یا هافبک دفاعی. در بازی سایپا هم دیدیم که بیشتر در محوطه جریمه حریف بودی.
برای من مهمترین چیز تیم است. برای اینکه به تیم کمک کنم، هرجا مربی بخواهد بازی میکنم، حتی اگر اثرش این باشد که کیفیت من پایین بیاید. ولی وقتی تیم نتیجه بگیرد، اصلاً مهم نیست کیفیتم پایین باشد. در چند بازی اول به خاطر این تغییر پست، واقعاً کیفیتم پایین آمد، در عین حال دیدم برخی علیه من حرفهایی میزنند و میگویند او ضعیف است؛ در صورتی که سعی کردم همیشه در اختیار تیم باشم. تیم مهم است، نه شخص. الان هم میگویم، حاضرم مربی هرجا بگوید بازی کنم.
*البته ما در فوتبال حرفهای چنین چیزی را نمیبینیم، مثلاً کم دیدهایم در لیگبرتر دفاع چپ برود هافبک دفاعی بشود یا دفاع میانی.
اگر تمام آمار من را ببینید، 90 درصد بازیهایم را در پست دفاع چپ بازی کردهام. شاید پیش آمده باشد در پستهای دیگر مثل دفاع میانی یا هافبک دفاعی بازی کنم. یکی از دلایل افت من نیز همین غیبت در تمرینات استقلال بود. عادیترین حالت این است که تو 6 هفته قبل از شروع فصل با تیم تمرین کنی، حتی در تعطیلات نیز به صورت فشرده با تیم تمرین داشته باشی، ولی من اصلاً این فرصت را نداشتم. به خاطر همین نیاز به زمان دارم تا در استقلال بیشتر جا بیفتم.
*البته خود تو قبلاً گفته بودی آمدهام یک فرهنگ جدید، یک زبان جدید و یک پست جدید را یاد بگیرم. بیشک اگر در انگلیسی بودی قبول نمیکردی، درست است؟
در انگلیس همه من را میشناسند، بیش از 250 بازی در لیگبرتر دارم. وقتی باشگاهی من را میخواهد، برای همان پست دنبالم میآید.
*بیشک یکی از دلایلی که میتوانی اینجا هافبک دفاعی بازی کنی، فیزیک بدنیات است.
در ایران برای من یک شرایط جدید پیش آمده، یک بازی جدید... خب من الان کاملاً آماده نشدهام و هنوز میتوانم خیلی چیزها از خودم نشان بدهم.
*الان تو در پستی بازی میکنی که تنها دوست ایرانیات در آن بازی میکرد و مصدوم شد. حالا تو داری جور آندو را میکشی، در حالی که خود آندو بعید میدانست تو به ایران بیایی.
این هم جزو عجایب فوتبال است. همیشه یک در بسته میشود و یک در باز میشود. خوشحال بودم که کنار آندو بازی کنم و با او حرف بزنم ولی الان فقط ما با هم حرف میزنیم! این بدشانسی او بود که مصدوم شد و من الان به جایش بازی میکنم.
*قبل از اینکه بیایی میدانستی آندو در استقلال بازی میکند؟
این را از طریق مدیر برنامههایم فهمیدم. او به من گفت که تیموریان، همبازی سابق تو در استقلال است.
*چقدر توانستهای با بازیکنان استقلال ارتباط برقرار کنی؟
کلاً رابطه خوبی با آنها دارم. سعی میکنیم با همدیگر ارتباط برقرار کنیم. بههرحال من 5 هفته است که اینجا هستم و خیلی روی هم شناخت نداریم. هر روز میروم سر تمرین، به همه سلام میدهم و بعد هم خداحافظ! یک وقتهایی شوخی میکنیم و میخندیم.
*اغلب بازیکنان استقلال انگلیسی بلد نیستند. تو چطور با آنها ارتباط برقرار میکنی؟
من بعضی از واژههای فوتبال را خوب یاد گرفتهام. تمام تلاشم را کردهام تا هر روز کلمات جدیدی یاد بگیرم. هر روز موقع رفتن به تمرین یا وقت برگشتن، چون زیاد در ترافیک هستیم، کلمات را یادداشت میکنم. از رانندهام زیاد میپرسم. اگر بخواهید الان چند کلمه فارسی به شما میگویم (به فارسی میگوید)؛ سلام، خوبی، چطوری، راست، چپ، بالا، برو، پایین، خیلی، گروه، دست، پا، یخ، برف و...
*کدام بازیکن به تو فارسی یاد میدهد؟
من خیلی تمرین میکنم. بیشتر در ماشین تمرین فارسی میکنم. یک راننده به اسم مجید دارم که خیلی با هم دوست هستیم و او کلمات را به من میگوید. روزی 10 تا کلمه یاد میگیرم.
*از آندو چطور؟
بله؛ او هم خیلی وقتها معنی کلمات را به من میگوید.
* ما فکر میکنیم در بازی مس کرمان تو خیلی دوست داشتی گل بزنی. مخصوصاً وقتی ژرکوویچ روی یک صحنه به تو پاس نداد...
من صدایش کردم اما او صدای من را نشنید. ژرکوویچ یک مهاجم است و میتوانست در آن صحنه گل بزند. اگر من را میدید و صدایم را میشنید، میتوانست به من پاس بدهد و گل بزنم. بههرحال فوتبال است. متأسفانه این فرصت از دست رفت. من سعی میکنم برای استقلال گل بزنم و اتفاقات خوبی برای تیم بیفتد. من باید بدوم و بدوم. در بازی آخر میتوانستم با سر گل بزنم که نشد.
*احساس کردیم میخواهی گل بزنی و یک سورپرایز برای طرفداران استقلال داشته باشی.
هدفی که برایش فوتبال بازی میکنم، بردن بازیهاست. دنبال گل زدن برای خودم نیست، دوست دارم اگر هم گل بزنم، با برد تیم همراه باشد.
*در ایران و تیمهای اماراتی از بازیکن خارجی انتظار دارند، یعنی برای طرفداران فرقی نمیکند این بازیکنان در چه پستی هستند، مهم برایشان این است که بازیکن در حمله باشد و گل بزند. در واقع اینطور عملکرد بازیکن خارجی را میسنجند.
اصلاً برای من مهم نیست کی گل بزند، حالا من گل بزنم، گل نزنم... مهم موفقیت تیم است.
*در بازی سایپا تو 6 برابر توان یک بازیکن دویدی. این تمام توان تو بود یا انرژیات هدر میرود؟
فکر میکنم بیشتر از این هم میتوانم بدوم. یکی از مزایای پست جدید این است که بیشتر میتوانی در همه جهتها بدوی. من دوست دارم همهجای زمین باشم.
*شاید اگر تو از فوتبال ایران شناخت داشتی، میتوانستی نقشی را بازی کنی که زاید بازی کرد. البته نه اینکه سه گل بزنی...
الان راجع به اینکه چه شده و چه اتفاقی باید میافتاد، نباید حرف زد. آن بازی به تاریخ پیوسته. بعد، چه تضمینی وجود داشت که بگوییم اگر من بودم حتماً گل میزدم و میتوانستم روی بازی اثر داشته باشم. بههرحال آن بازی برای من تمام شده است.
*کمی درباره تماشاگران حرف بزنیم. تو از جایی آمدی که هولیگان دارد یا آدمهایی که شدیدا عاشق فوتبال هستند. این چیزی که در ایران دیدی، چقدر شبیه به آنجاست؟
اولاً هولیگان که دیگر در انگلیس وجود ندارد. حتی نژادپرستی هم از بین رفته. اگر هم پیشبیاید، مردم و مسئولان برخورد میکنند. اینجا فضا کاملاً متفاوت است. با اینکه همهچیز خوب است ولی گاهی شما میبینید که سنگ پرتاب میکنند یا برف. در تبریز خیلی به سمت ما برف پرتاب کردند که حتی خورد به سر بعضیها.
*درباره نژادپرستی گفتی یاد حرکت سوارز روی اورا افتادیم در بازی منچستریونایتد و لیورپورل. برداشت تو از این ماجرا چیست؟
این یک پدیده جهانی است که همیشه بوده و خواهد بود. خیلی سعی میکنند آن را کم کنند ولی همیشه وجود خواهد داشت. به عنوان یک بازیکن دوست دارم این پدیده از بین ببرد، ولی بههرحال هست. بیشتر از این کاری هم که میکنند، نمیشود کرد. ما به عنوان یک مدل در جامعه باید خودمان را کنترل کنیم چون جوانها ما را زیر نظر میگیرند.
*بیشک اینها خارج از زمین فوتبال ممکن است با هم ارتباط دوستانه هم داشته باشند، مثلاً سر قضیه جان تری. واقعاً چه اتفاقی میافتد که در زمین از این کارها میکنند؟
من نظر خاصی ندارم و نمیدانم چرا این اتفاق میافتد. ولی آدرنالین خون در بازی خیلی بالا میرود. فکر میکنم، به همین خاطر بعضی بازیکنان در زمین کارهایی میکنند که با کارهای خارج از زمینشان تفاوت دارد.
*سر ماجرای بازوبند کاپیتانی تری اتحادیه فوتبال انگلیس اعلام کرد بازوبند را به جان تری نمیدهیم ولی کاپلو گفت نه و رفت. ولی اینکه پای مبارزه با نژادپرستی ایستادند، جالب بود.
من نمیتوانم در این باره حرف بزنم، مدیر تیمملی فرد دیگری است و من الان در ایران هستم.
*به عنوان یک هوادار از تو میپرسیم.
این جزو مسائل فوتبال است. کاپلو تا دیروز سرمربی بود و امروز دیگر نیست!
*انگلیس همیشه بازیکنان خوبی داشته، با این لیگ معتبرش. ولی وقتی این بازیکنان در قالب تیمملی قرار میگیرند موفق نمیشوند. شاید تو هم یادت نباشد آخرین قهرمانیتان چه بود!
یکی از مسائل دیگر فوتبال است که قابل توضیح نیست. شاید در ذهن هوادارها انگلیس باید همیشه قهرمان شود. این تیم به خاطر ستارههایش، توقعات زیادی را بهجا گذاشته. الان در ایران از استقلال همین توقع است، در حالی که ما یک زمین فوتبال داریم و ممکن است در آن هر اتفاقی بیفتد.
*آمدنت به ایران پایان قصه فوتبالت در اروپاست یا راهی برای برگشت دوباره به فوتبال اروپا.
قطعاً این شروع یک پایان نیست و من هنوز خیلی انگیزه دارم. حضور در ایران یک چالش جدید است و راجع به آینده همهچیز را نمیدانم. ولی قطعاً تلاشم را میکنم تا چند سال دیگر فوتبال بازی کنم.
*تو در دوره فوتبالت، کاپ قهرمانی گرفتهای؟
اینترتوتو با آستونویلا.
*الان در استقلال تو دو جام دم دست داری. تیمی که در آن بازی میکنی، معروف بود به کهکشانیها. فتحا...زاده میگفت ساموئل را آوردهایم تا تیم تکمیل شود. الان اسم این تیم را میشود کهکشانی گذاشت؟
نیمفصل اول و دوم متفاوت است. بعضی از تیمها شاید مثل منچستر باشند. آنها خیلی بد شروع کردند ولی الان اوضاع خوبی دارند. استقلال هم اول فصل خیلی خوب شروع کرد ولی الان کمی شرایط سختتر شده است چون بازیکنان زیادی مصدوم شدهاند، کاپیتان تیم که خیلی تأثیرگذار بود، رفته. بههرحال اینها کار را خیلی سخت میکند ولی قطعاً نمیشود الان اسم تیم ما را گذاشت کهکشانی.
*درباره مربیانی که در انگلیس کار میکنند، آنها که مربیات بودهاند یا بهطور کلی، فلسفه کدام را میپسندی؟
جان گریگوری مربیام در استونویلا بود که اجازه داد در لیگبرتر بازی کنم. درباره بهترین مربی هم که مثل خیلیها قطعاً فرگوسن را انتخاب میکنم. بهخاطر نتایجی که گرفته و بهخاطر کارهایی که داشته است.
* هیچوقت به او نزدیک شدهای؟
نه، پیشنهادی از سوی او نداشتم.
*اگر داشتی هم که قطعاً قبول میکردی.
بله، در هیچ جا چنین آدمی را پیدا نمیکنید.
*الان معادلات در صدر جدول لیگبرتر کمی پیچیده است. تیمها فاصله نزدیکی با هم دارند. جنگ اصلی بین منچستر سیتی و منچستریونایتد است. تاتنهام هم نزدیک آنهاست ولی فاصله چلسی و لیورپول زیاد شده و عقب ماندهاند.
من فکر میکنم مثل سالهای قبل، منچستریونایتد بیشترین شانس را داشته باشد.
*خودت طرفدار کدام تیم هستی؟
از 10 سالگی تا حالا، طرفدار هیچ تیمی نبودهام ولی قبل از آن خانوادگی طرفدار لیورپول بودیم.
*و طرفدار پل اینس دیگر؟
نه، طرفدار جان بانز بودم.
* کمی شبیه اینس هستی.
نه، نه من شبیه خودم هستم.
*در کدام ورزشگاه انگلیس بازی کردن سختتر است؟
قطعاً در اولدترافورد. تیمهای کمی هستند که میروند آنجا امتیاز بگیرند و میروند که دست خالی برگردند!
*سختترین بازیات مقابل چه کسی بوده؟
رونالدو. چون چپ بازی میکردم و او راست بود.
*پا عوض کردنهای او وحشتناک است، نه؟
آنجا اولاً چون قدرت بازیکنان زیاد است، به تو اجازه میدهند سفت بازیکنان را بزنی! آنجا روی بازیکنی مثل رونالدو فقط میتوانی تکل خشن بزنی.
*انگار تکلهایی که آنجا میزدی بسیار سفتتر است تکلی بود که روی آشوبی زدی!
بله.
*قطعاً آن تکلی هم که روی رونالدو زدی، محکمتر بود.
بله، خیلی محکمتر!
*درباره رونالدو و مسی همیشه بحث زیاد است. یکسری میگویند رونالدو کاملتر است، یکسری هم میگویند مسی مؤثرتر است.
اصلاً نمیتوانم مقایسه کنم چون من مقابل رونالدو زیاد بازی کردهام ولی جلوی مسی نه. از طرف دیگر بازی کردن در لیگبرتر سختتر است چون آنجا بازیکنان فیزیکی کار میکنند و مهم است که بتوانند قابلیتهایش را نشان دهند.
*تصور کن اینها اگر در ایران بازی میکردند، چه میشد؟
قطعاً آن بازیکنانی که الان میبینید، نخواهند بود. وقتی به برنابئو میروید، مثل فرش میماند. توپ با سرعت میرود و مثل اینجا مدام پله نمیشود. من این شانس را داشتم که در این سالها مقابل بازیکنان بزرگ مثل بکام و رونالدو بازی کنم...
*بزرگترین افسوس فوتبالی تو چه بود؟
موقعی که به تیمملی انگلیس، چندبار دعوت شدم ولی نتوانستم بازی کنم.
*اگر اریکسون نبود شاید بازی میکردی.
بههرحال او من را دعوت کرد.
*با حضور در ایران، ارتباط تو با فوتبال حرفهای قطع شده است. شاید خبر حضور او در ایران کار شده، ولی طبیعتاً شبکههای انگلیسی لیگ ایران را پوشش نمیدهند.
بهخاطر مسائلی که دوروبر ایران است، برای خیلیها جذابیت دارم که بدانند چهکار میکنم.
*اتفاقاً این موضوع جالب است. با زبانی که تو از ایران حرف میزنی، بیشک آنها میفهمند چیزهایی که درباره کشور ما پخش میشود، درست نیست.
وقتی از بیرون میبینی، همهاش درباره جنگ و خون و کشتار حرف میزنند ولی در اینجا اصلاً اینطور نیست. جامعه سالم است، جوانها بهروز لباس میپوشند. رستورانها و مکانهای عمومی شبیه اروپاست. ایران تفاوت زیادی با اروپا ندارد. واقعاً همه چیز خوب است، مردم با هم معاشرت دارند...
*برخورد همین مردم با تو چگونه است؟
من زیاد به خرید میروم، مردم واقعاً رفتار خوبی دارند. میایستند و عکس میگیریم. چون من بازیکن استقلال هستم، همه من را میشناسند. خیلی محترمانه برخورد میکنند. جوی که در استادیوم هم وجود دارد، فوقالعاده است.
*با این جوی که در ایران وجود دارد، ممکن است خانوادهات را به اینجا بیاوری؟
بله، حتماً.
*بچههایت درباره ایران از تو میپرسند؟
فقط پرسیدند که زندگی چطور است وگرنه آنها شناختی از ایران ندارند.
* درباره رسانههای انگلیس هم سؤال داریم. پاپاراتزیهای آنها برای بازیکنان فوتبال، مثل سوهان اعصابند، درست است؟
به دلیل اینکه فوتبال یک پدیده جهانی است، همه مردم دوست دارند بدانند در زندگی فوتبالیستها چه میگذرد. از آنجا که این خبرها و عکسها به روزنامهها اعتبار میدهد، پاپاراتزیها همیشه دنبال این هستند که عکس چیزی را بگیرند تا فروششان بالا برود.
*برای تو دردسری درست کردند؟
نه، واقعاً دردسری نبوده. من همیشه بین خودم و رسانهها یک دیوار گذاشتهام. یک روز درباره تو مینویسند و برایشان آن روز تمام میشود، ولی تو میمانی و هزار تا مشکل!
*نوع تمرینات در ایران و انگلیس هم بسیار متفاوت است.
بله، با قاطعیت بین مربیان ایرانی هم تفاوت زیاد است ولی قطعاً تمریناتی که ما در استقلال داریم با تمریناتی که قبلاً در انگلیس انجام دادم بسیار متفاوت است.
*درباره این تفاوتها حرف میزنی؟
من نمیتوانم در اینباره حرف بزنم چون شاید تاکتیک مربی است که ما اینطور تمرین کنیم. من نمیتوانم بگویم این نوع تمرینات درست است یا نه چون بههرحال مربی تصمیم میگیرد ولی فقط میتوانم توضیح بدهم که تمرینات ما متفاوت است؛ حالا حتماً لازم نیست بگویم بهتر بوده یا نه!
*شما بازی مهمی با الاتفاق دارید. شرایط تیم چطور است؟ خود تو هم که مقابل ذوبآهن دو پاس گل دادی و از نظر روحی باید در شرایط بهتری باشی.
من خوشحالم، هر بازی دارم بهتر میشوم ولی هنوز خیلی مانده تا بازیکنی که دوست دارم بشوم. بازی ذوبآهن را بردیم اما از نظر شخصی من نیاز به کار زیاد دارم. بازی الاتفاق هم که خیلی دشوار است. اگر مربی به من شانس بدهد، مثل همیشه نهایت تلاشم را میکنم.
*تو به حضور چند ماهه در استقلال فکر میکنی یا طولانیمدت؟
من آمدهام به ایران تا جام ببرم. از لحاظ شخصی این انگیزه من است. ضمن اینکه تیم پتانسیل خوبی دارد، ولی فوتبال یک کار گروهی است. اگر کل این گروه به هم ایمان داشته باشند، قطعاً این گروه میتواند موفق باشد.
اگر یک روز بازیکن بزرگی از تو درباره ایران بپرسد و پیشنهادی که دارد، به او چه میگویی؟
به او میگویم من مشکلی نداشتم حداقل تا امروز. من نمیتوانم آنها را بیاورم ولی میتوانم بگویم که مشکلی نداشتم. حالا انتخاب خودش است.
*به او توصیه میکنی در ایران کجا را ببیند؟
به او میگویم چیزهایی که در ذهنت داری کلاً پاک کن و بیا خودت ببین، حالا هر جا که شد.
*سرگرمیات در تهران چیست؟
بهخاطر فشردگی بازیها زیاد وقت تفریح ندارم. بیشتر در اردو هستم و اگر وقتی گیر بیاورم، میروم رستوران.
*از بین غذاهای ایرانی کدام غذا را میپسندی؟
اینجا هر چیزی دوست داشته باشی هست، چه غربی، چه شرقی. من خودم دوست دارم چیزهای جدید را تجربه کنم. غذاهای ایرانی را هم دوست دارم.
*آبگوشت هم خوردهای؟
(قبل از اینکه به انگلیسی برگردانده شود به فارسی میگوید گوشت؟) بله!
*اگر قرار باشد از ایران یک سوغاتی ببری چه میبری؟
برای همسرم روسری میبرم، البته روسریهای سنتی را میگویم./ش