فتحالهزاده بیعیب نیست که تنها بیعیب مطلق خداست. او هم مثل همه انسانها دچار اشتباهاتی میشود اما این اشتباهات حالا پس از یک دهه مدیریت توسط او به کمترین حد خود رسیده.
روزی که فتحالهزاده استقلال را برای سومین بار به دست گرفت شاید هیچکس تصورش را هم نمیکرد که آن خرابه به جامانده با کوهی از بدهی و بدون ستاره ( ستارههایش را سپاهان و استیلآذین و ... برده بودند و عملا استقلال 6 بازیکن سالم و آسیب ندیده داشت که هنوز در این تیم مانده بودند) آباد کند.
آن روزها همه تصور میکردند تیم فتحالهزاده با مغز به زمین بخورد. آن روزها همه تصور میکردند که فتحالهزاده اشتباهات بسیار بزرگی کرده و آبرویش را حراج کرده است و خیلی زود جای خود را به کس دیگری خواهد داد. آن روزها همه تصور میکردند که استقلال کیسه بوکس حریفان خواهد شد چرا که نه بازیکن داشت نه حتی زمان کافی برای بدنسازی و هماهنگی.
کمتر از یک ماه و حدود سه هفته فرصت باقی مانده بود و هواداران استقلال به شدت نگران بودند.
فتحالهزاده در عرض همین سه هفته تیم را بست و زوج کهنه کار و هماهنگ پورحیدری، مظلومی را که بیش از این قدم به قدم جلو آمد.
سال اول پیروزی در دو داربی حاصل گامهای درست این مدیر بود و نایب قهرمانی با اختلاف قهرمانی با اختلاف یک امتیاز در لیگ برتر، محصول آخر فصل بود.
سال دوم دوباره دو داربی که هر کدام برای هواداران به اندازه یک قهرمانی میارزد این بار قاطعتر به سود استقلال رقم خورد، به گونهای که در سال گذشته هر داربی با اختلاف یک گل به پایان رسید اما این بار دو گل و سه گل به حریف دیکته شد و حالا استقلال در آستانه کسب هر دو جام در ایران و این دقیقا حرکتی است که اگر به ابتدای سال گذشته برگردیم باورش محال ممکن است.
برنامه سه ساله فتحالهزاده برای رسیدن به قله آسیا تنظیم شده بود و حالا روی خط در حال حرکت است.
اگر برنامه سه سال دیگران رسیدن به یک قهرمانی در لیگ بود اما فتحالهزاده در برنامه سه سالهاش حضور موفق در آسیا و در برنامه 5 سالهاش قهرمانی در آسیا را مدنظر دارد و به نظر میرسد حتی رفت و آمدهای مختلف هم در این مسیر نمیتواند خللی وارد کند چرا که استقلال هم هدف خود را میشناسد و هم جانشینان خوبی برای آنها که رفتند به چنگ آورده و البته حتما آن آمد و شدها سکتههایی به حرکت استقلال میدهد اما در نهایت انگار استقلال میتواند تا حدود زیادی به اهداف خود نزدیک شود.
در واقع فتحالهزاده در عرض یک سال و نیم خرابهای را آباد کرده که هیچکس فکرش را نمیکرد چنین تیمی از آن ساخته شود.
بهترینها حالا در استقلال هستند؛ از بهترین سرپرستها و مربیان بگیرید تا بهترین دروازهبان و بهترین مدافعان و بهترین هافبکها و بهترین مهاجمان.
فتحالهزاده اما حالا وسوسه شده است. او نیم نگاهی به فدراسیون فوتبال دارد؛ جایی که مشکلات مالی آن بسیار بسیار کمتر از استقلال است. استقلالی کاملا دولتی که به نظر میرسد به دلیل قوانین موجود سقف آرزوهای فتحالهزاده را جواب نمیدهد.
فتحالهزاده خودش میگوید: اینجا که آدم مدیریت نمیکند؛ بیشتر انرژی یک مدیر در استقلال صرف پول جور کردن میشود انگار که بازاریاب است! انگار مدیر بخش اقتصادی شده است!
از سوی دیگر فتحالهزاده عاشق استقلال است و جدا شدن از آن برایش سخت است.
با این وجود یک مشکل اساسی هم وجود دارد و آن این است که: در کشور ما متاسفانه از کار بلدها استفاده نمیشود بلکه از خودمانیها استفاده میشود.
باید حمایتهای خاصی داشته باشی وگرنه...
ندیدهاید که چقدر مدیران از بخشهای سیاسی، صنعتی، اجتماعی، امنیتی و ... سر از فوتبال درآوردهاند و در راس ننشستهاند؟
کاش به تخصص اهمیت میدادیم، کاش به تجربه و علم فوتبال اهمیت میدادیم.
با این شرایط موجود که نامهایی عجیب و غریب برای جانشینی احتمالی کفاشیان میشنویم شاید همان بهتر باشد که فتحالهزاده سرجای خودش بماند و استقلال را حفظ کند.
او این باشگاه را مثل کف دست میشناسد؛ تحرکات اپوزسیونها را میشناسد و با هواداران ارتباط عجیبی دارد. شاید او تنها مدیر تاریخ فوتبال ایران باشد که به اندازه یک ستاره بزرگ تیمش نزد مردم محبوبیت پیدا کرده و از آنجا که در کشورمان تخصص عجیبی در خراب کردن آدمهای بزرگ ورزشی داریم شاید بهتر باشد که حاجی آبیها همین جایی بماند که هست و آن را میشناسد.
فتحالهزاده شاید تنها مدیری است که حتی هواداران رقیب هم برایش احترام قائل هستند و او را دوست دارند. پس کجا بهتر از اینجا؟ شاید این دست نبشته نظر فتحالهزاده را عوض کند: شاید او ماندگار شود. اما این را میدانیم که از مشکلات مالی به ستوه آمده و دیگر خودش نیست؛ او خسته، عصبی و افسرده شده است. کاش قدر امثال او را در کشورمان و در تمامی حوزهها اعم از اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... بدانیم.