اول: فرهاد مجیدی هم در آستانه عقد قرارداد با تیمهای آن سوی خلیج همیشه فارس است؛ اما این پایان قصه فوتبال ایران نیست. در همان ابتدای فصل برخی بازیکنان عطای رفتن را به لقای ماندن در فوتبال ایران ترجیح دادند و حساب خودشان را جدا کردند و به نظر می رسد روند رفتن از فوتبال ایران روند سریعتری شود و ستارهها حتی با قیمتهای پایین هم حاضر به مهاجرت شوند چرا که تقریبا کل باشگاههای ایران از پرداخت حقوق و دستمزدهایی که به زعم نگارنده حق فوتبالیستهای ایرانی است و نسبت به کشورهای جهان مبلغ بالایی درخواست نمیکنند، عاجز ماندهاند. همین حالا اگر نگاهی به مصاحبههای بازیکنان در تیمهای مختلف داشته باشید، متوجه میشوید که ناراضیها از فوتبال در شکست ایران تعدادشان هر روز بیشتر میشود.
البته همه فوتبالیستها نمیتوانند از ایران بروند و باید نخبه و نابغه باشند که بروند اما یک نکته بیشتر از رفتن فوتبالیستها از فوتبال، ایران را آزار میدهد و آن نکته این است که:
در پی رفتنها، آمدنی در کار نیست!
به مثال مجیدی دقت میکنیم؛ کاپیتان 35 ساله استقلال البته به دلیل مسائل مالی از استقلال جدا نشده (و هنوز هم رفتنش قطعی نیست) اما بحث ما ورودیهاست!
لیگ برتر ایران عاجز از ساختن مهاجمی چون فرهاد مجیدی است!
حتی جایگزینی که برخی از او نام میبرند برای استقلال رضا عنایتی است که او هم سن و سال بالایی دارد و البته هنوز هم چون فرهاد در لیگ برتر میدرخشد تا به آنها که لقب دندان پوسیده به وی دادند ثابت کند که اشتباه فنی وحشتناکی انجام دادهاند!
با این حال معنی و مفهوم این آمد و شدها این است که لیگ سازنده نیست.
از جوانترهایی که بتوانند مثل فرهاد و رضا بدوند و از فرصتهای گلزنی نهایت استفاده را ببرند خبری نیست. لیگ در واقع قفل شده است و جانشینسازی نمیکند.
به پرسپولیس نگاه کنید. جانشین دایی و باقری و عابدزاده کدام است؟
جانشین فرهاد دور استقلال چرا جوان نیست؛ چرا 25 سالههایی که باید در اوج پختگی باشند نمیتوانند جانشین 36 سالهها شوند؟
عیب کار کجاست؟
چرا از زمین سه گوش و گود شهرزاد و زمین یخچال و سازندههایی چون لارودیها و ابراهیمیها خبری نیست؟
دقیقا برای آنها چه کردهایم؟
آیا تجمع سرمایه روی خروجیها مانع از ساخت ورودیهای جدید نشده است؟
همه میکوشند همین بالا باشند؛ آن پایینها که قرار است سازندگی شود رسما تعطیل شده! شاید به همین دلیل هم هست که زیرآبزنی و مصاحبه علیه یکدیگر به اوج دوران خودش رسیده است، چرا که در آن پایینها که سازندگی مطرح است، پول نیست و پول و شهرت فقط همین بالاهاست!
اصلالتا یکی از دلایلی که باشگاهها با بازیکنان خارجی بعضا بیانضباط و اعصاب خراب قرارداد میبندند همین است!
چرا که جانشینی برای ابراهیم توره، ادینهو، عمادرضا، جاسم کرار، هوارمحمد و ... در ایران نداریم! اگر هم داریم تعدادشان آنقدر کم است که نصیب دو، سه تیم قویتر میشوند و بقیه برای جبران مافات باید با این بیانضباطهای خارجی قرارداد ببندند و هر روز هم گرفتار ناز و اداهای آنها شوند!
به نظر میرسد وقت آنها رسیده که به این مسئله بپردازیم و این معضل را از ریشه حل کنیم.
این میسر نمیشود جز با خصوصیسازی و استفاده از مدیران فوتبالی در راس فوتبال!
اینکه همه جای فوتبال را غیرفوتبالی کنیم فعلا با شرایط کنونی نه نظم و دیسیپلین را وارد فوتبال کرده و نه تخصص را چرا که وقتی جانشین برای بازیکنان نیست؛ آنها همچنان ساز خود را کوک میکنند و رقص خود را انجام میدهند. / ش