برای اینکه حجازی خواسته و آرزوهای بلند و بزرگی داشت و با قهرمانی در آسیا به حضور در جام باشگاههای جهان فکر میکرد. به ایرانی بودن خود افتخار میکرد و معتقد بود که اگر امکانات در اختیار مربیان ایرانی قرار بگیرد ، تواناییهای بسیاری در امر مربیگری دارند.از طرفی حجازی جسارت داشت و با مردم روراست بود و از تواناییهای خود و فوتبالیستهای ایرانی با مردم صادقانه صحبت میکرد که البته همین رفتارها باعث شده بود تا توقع از حجازی بالا برود و همیشه از حجازی انتظار بهترین نتایج را داشته باشند ، انتظاری که از دیگران نمی رفت و این نیز نشان میداد که حجازی تا چه اندازه بزرگ است.
- سال 86 و بازگشت دوباره شما بهمراه ناصر حجازی.
هدف ما تنها قهرمانی در ایران نبود که با یک برنامه ریزی اصولی تصمیم داشتیم در 2 تا 3 سال ، کار نا تمام دوره قبل که قهرمانی آسیا و کسب جام بود را به هواداران هدیه کنیم اما هیات مدیره تجربه لازم را نداشت و با مصاحبه های گوناگون آرامش استقلال را بهم زده بود و باعث گردید تا از آرزوهایمان هر لحظه دورتر شویم و من نگران بودم که اتفاقی که در پرسپولیس برای پروین بوجود آمد ، برای حجازی نیز اتفاق بیافتد اما حجازی با تصمیم خودش در اوج و در میان تشویق و حمایت هواداران کناره گیری نمود.
- بهتر نبود تا حجازی ابتدا بعنوان مدیر فنی در استقلال مشغول بکار شود.
اتفاقا خودم نیز این پیشنهاد را دادم .معتقد بودم برای رسیدن به اهدافمان حجازی بعنوان مدیر فنی با اختیار تام به استقلال برگردد تا هم بدلیل دوری از فضای حاکم بر فوتبال و حتی استقلال با شرایط جدید آشنا شود و هم براحتی 2 فصل را در اختیار داشته باشد.اگر سرمربی وقت نتیجه نمی گرفت ، حجازی در ادامه ،هم آن فصل و هم فصل بعد را در اختیار داشت اما حجازی عاشق فوتبال بود و اگر به وی ریاست کل باشگاه را هم می دادید ، نمی پذیرفت.دوست داشت در زمین کار کند.
- حجازی هفته سوم یا چهارم استعفا داد اما شما قبول نکردید.
حجازی فهمیده بود که شرایط با توجه به رفتارهای هیات مدیره برایش سخت است و تصمیم داشت همان اوایل فصل کناره گیری کند یا شخص دیگری جهت همراهی وی به کادر اضافه شود اما من نیز فکر میکردم با گذشت زمان شرایط بهتر شود اما این اتفاق نیفتاد. عدم حمایت هیات مدیره از یک طرف و فشار های خارج از هیات مدیره برای برکناری حجازی از سوی دیگر ، شرایط کار را سخت کرده بود.من برای کاهش این فشارها ، تصمیم داشتم قلعه نویی را در کنار حجازی قرار دهم که حجازی قبول نکرد و فیروز کریمی را پیشنهاد داد.پیشنهادی که می دانستم سرانجامی نخواهد داشت اما بخاطر حجازی قبول کردم. درارتباط با حضور فیروز کریمی ، بهتر است تا خانواده حجازی صحبت کنند.
- بدون تعارف انتظاری که هواداران حجازی از شما داشتند این بود که بعد از کناره گیری ناصر حجازی ، شما نیز از استقلال کناره گیری میکردید.
با حجازی تماس گرفتم و گفتم که قبل از آمدن به استقلال قرار گذاشتیم که با هم بیاییم و با هم برویم و حالا با کناره گیری شما من نیز از استقلال جدا شوم ولی در نظر بگیرید که یک میلیارد و دویست میلیون تومان از خودم چک داده ام.حجازی نیز گفت که بمانم تا وضعیت مالی را مشخص کنم .البته این خواسته قلبی حجازی نبود و انتظار داشت من نیز کنار بکشم ولی اگر این اتفاق می افتاد ، شرایط برای من سخت می گردید. من خودم نیز می دانستم جنس هیات مدیره و دیگران با من هم جور نیست و دیدید که من را نیز برکنار کردند و حتی سیصد میلیون تومان از آن مبلغ بیش از 3 سال زمان برد تا تحویل بگیرم حال اگر در آن شرایط با یک میلیارد و دویست میلیون تومان چک شخصی که در اختیار بازیکنان بود ، از استقلال جدا میشدم ...شرایط سختی بود .البته این را بگویم که جدایی مدیر عامل با جدایی سرمربی منطقی نیست و یک تصمیم کاملا احساسی است اما من آنقدر حجازی را دوست داشتم که اگر چک شخصی در اختیار بازیکنان نداشتم ، از استقلال جدا می شدم. متاسفانه هر زمان که با ناصر حجازی به استقلال آمدیم ، استقلال در بدترین شرایط مالی قرار داشت و آن سال نه تنها شرایط مالی بدی داشتیم که بیش از 10 بازیکن رضایت نامه در دست داشتند و در آستانه جدایی از استقلال بودند که اکثریت جدا شدند و هیات مدیره درک نمی کرد که هماهنگی بازیکنان جدید نیاز به گذشت زمان دارد.
- بعد از جدایی حجازی و فیروز کریمی از استقلال و حضور قلعه نویی ، وی اوایل فصل نتایج ضعیفی گرفت و حتی استقلال تا رتبه 17 آمد که در آن مقطع بین شما و حجازی اختلاف بود و رفیعی از طرف حجازی با شما تماس گرفت تا به قلعه نویی بگویید که هر چه سریعتر از جان واریو در ترکیب استقلال استفاده کند تا تیم از آن شرایط خارج شود.
ابتدا بگویم که از کلمه اختلاف استفاده نکنید. ما با یکدیگر اختلاف نداشتیم بلکه بین ما قهر و آشتی بود.اختلاف برای کسانی است که به هم علاقه چندانی ندارند اما قهر و آشتی طبیعی است.ما همدیگر را دوست داشتیم و قهر و آشتی نیز طبیعی بود حتی شاید در این قهر و آشتی ها از عصبانیت پشت سر هم حرف می زدیم . مگر پدر یا مادر با فرزند مشکل پیدا نمی کنند ؟ مگر از روی عصبانیت حرف غیر معقول نمی زنند؟ اما با گذشت زمان به دلیل عشق و علاقه ، دوباره مثل قبل در کنار هم دوران خوشی را سپری می کنند. من و حجازی هیچگاه اختلاف نداشتیم بلکه قهر و آشتی میکردیم و بعضی ها به این مسایل بیشتر دامن می زدند .
- پاسخ به سوال قبل را فراموش کردید .
بله ، این اتفاق را بیاد دارم .حجازی عاشق کشورش و استقلال بود و هر گاه که انتقاد می نمود یه دلیل همین حس علاقه بوده است.حجازی کاری نداشت که چه کسی سرمربی استقلال است ، برای وی مهم آن بود که استقلال به موفقیت برسد نه مانند دیگران که وقتی در تیم های خود نیستند ، از هر فرصتی برای ضربه زدن به تیم استفاده می کنند. حتی در دوره اخیر در حالی که خارج از کشور بودم ، حجازی تماس میگرفت و مشکلات فنی را بیان میکرد یا در بازیهایی که بدلیل سرما نمی توانست به ورزشگاه بیاید در حین بازی با رفیعی تماس می گرفت و مواردی که به ذهنش میرسید را میگفت تا به من منتقل کند و این فقط به دلیل تعصب و عشق زیادش به استقلال بود و برای همین هرگز برای سرمربی های وقت استقلال نمی زد.من نیز هر بار که از استقلال رفتم ، از صحبت راجع به نفرات جدید یا تماس با بازیکنان دوری کرده ام حتی بسیاری از آنها که جهت مصاحبه به دفتر روزنامه استقلال جوان می آمدند و قصد دیدار با من را داشتند ، سفارش می کردم تا به آنها بگویند فتح اله زاده نیست. من نیز مانند حجازی، استقلال را برای استقلال دوست دارم و این یکی از دلایلی است که با حجازی برای کار کردن راحت تر بودم.
- رفیعی در مصاحبه ای گفته بود که بعد از استعفای واعظ و هیات مدیره وقت ، در جلسه ای بین حجازی و سعید لو به رغم آنکه با هم بقول شما قهر بودید اما حجازی شما را بعنوان مدیر عامل به سعید لو معرفی کرده و این مساله از طریق رفیعی به شما منتقل شده بود و حتی قرار بر سرمربیگری استقلال توسط حجازی بود .
حجازی بارها گفته بود که بهترین مدیر برای استقلال ، فتح اله زاده است و این حرف را در آرشیو دارم.سعید لو با تعجب به من میگفت که شما قهر هستید اما حجازی شما را بعنوان مدیر پیشنهاد داده است و حتی تصمیم داشتم که حجازی را سرمربی کنم اما بیماری و پرونده پزشکی حجازی مانع اینکار شد و رفیعی کاملا در جریان بود و قرار بود که بجای سرمربی حکم ریاست سازمان فوتبال استقلال را به حجازی بدهم که بعد از دریافت حکم مدیر عاملی بلافاصله راهی باکو شدم و می بایست قبل از سفر با حجازی یا رفیعی تماس می گرفتم اما شرایط خاص استقلال باعث شد تا این اتفاق نیفتد و همین باعث یک سری سوء تفاهم ها شد.
- و سرانجام بعد از بر طرف شدن این سوء تفاهم ها و آشتی دوباره ، حجازی حکم رئیس کمیته فنی استقلال و مشاور عالی شما را دریافت کرد.
قرار بود که عنوان حجازی ریاست سازمان فوتبال استقلال باشد که بنا به دلایلی این اتفاق نیفتاد و وی با سمت رئیس کمیته فنی به استقلال بازگشت.حجازی قبل از آمدن و به دلیل دوری از فوتبال شرایط روحی مناسبی نداشت .مثل عقابی که اجازه پرواز نداشته باشد اما با آمدن به استقلال انرژی و شور و هیجان دوباره ای گرفت، هر چند در بعضی موارد بخصوص اوایل از یک سری برخوردها ناراحت میشد اما زود گذر بود و عشق به فوتبال و استقلال باعث شده بود تا با شور و هیجان خاصی مسایل را پیگیر باشد.به رغم بیماری طوری رفتار میکرد که من باورم شده بود حجازی سلامتی اش را بدست آورده و برای حضور پر رنگ تر وی در فصل جدید در تیم بزرگسال و حتی آکادمی برنامه ریزی می کردیم .حجازی در شرایط سخت بیماری نیز مسوولیت پذیر بود اما افسوس که رفت.
- و روابط صمیمانه ای بین شما حاکم شده بود ، حتی از پیگیری شما در ساخت کمپ ناصر حجازی بارها صحبت کرده بود .
تصمیم داشتیم با هم به بنگلادش برویم حتی به اتفاق هم و با ایرج نوذری به اطریش برویم . این اواخر یکبار نیز برای دیدن بازی چند بازیکن به اطریش و اسلواکی رفتیم. بیاد دارم اولین بار که کمپ آمده بود ، اشک در چشمانش حلقه زد و به من گفت که خوشحالم کار خودت را انجام دادید.
- در آخرین روزهای حیات ناصر حجازی ، کمپ باشگاه استقلال را بنام وی کردید اما نامی از ناصر حجازی در ابتدای ورود به کمپ نیست.
به احتمال بسیار تا 20 روز دیگر نام ناصر حجازی را خواهید دید.شیک و زیبا جهت نصب در ورودی کمپ در حال ساخته شدن است.
- و تندیس حجازی.
در برنامه کاری ام می باشد اما بدلیل مشکلات مالی و کاری ساخت آن کمی به تعویق افتاده است.بزودی باید با خانواده وی و تنی چند از دوستانش نشستی داشته باشم تا در ارتباط با ساخت تمام قد یا نیم تنه بودن به نتیجه برسیم . به احتمال بسیار از جنس برنز خواهد بود وفکر میکنم ساخت تندیس بعد از عید نوروز باشد.
- بعد از درگذشت ناصر حجازی ، حضور چشمگیری در برگزاری مراسم وی داشتید ،ساده و راحت بگویم انگیزه شخصی باعث چنین حضوری بود یا ماموریت داشتید.
زمانی که حجازی درگذشت ، احساس کردم که باید برگزاری مراسم رسمی و معمول وی را به بهترین شکل انجام دهم. از زمان درگذشت وی تا روز خاکسپاری فرصت استراحت نداشتم در حالیکه اطرافیان برای ساعاتی کم این امکان برایشان بوجود آمد.بنا بدلایلی امکان آخرین دیدار خانواده حجازی با وی در منزل نبود و من از آنجایی که به حجازی و خانواده ارادت خاصی داشتم و احساس دین می کردم ، تمام مسوولیتها را به گردن گرفتم و حجازی در منزل ساعت 2.30 شب جهت آخرین دیدار خانواده با وی آورده شد و برای جلوگیری از ازدحام جمعیت و...ساعت 4 صبح در بهشت زهرا شستشوی وی انجام گردید. اولین بار در ایران برای یک نفر مارش نظامی زدند و طابوت با دژبان آورده شد و اگر جمعیت به زمین چمن تمی آمد ، مراسم دیگری چون شمشیر بازی دژبان و...داشتیم که اتفاق نیفتاد.در جلسه با استاندار وسردار ساجدی نیا تمام اختیارات و مسوولیتها را بر گردن گرفتم تا مراسم به بهترین شکل انجام شود.خوشحالم که مراسم شایسته نام حجازی برگزار گردید و اینها بدهی من به ناصر حجازی بود.من حجازی را بخاطر حجازی دوست داشتم و دارم و اگر غیر از این بود ، آتیلا را به استقلال نمی آوردم .هر چند که حضور آتیلا در استقلال فقط به دلیل علاقه من به حجازی نبوده است .آتیلا توان فنی بالایی دارد بخصوص که در کنار حجازی زندگی کرده است.حتی از آنجا که حجازی به حضور رفیعی و توانایی وی اعتقاد داشت ، با جدایی اش بعد از درگذشت حجازی مخالفت کردم. اخیرا نیز پیشنهاد حضور آتوسا جهت کمک به تیم فوتسال بانوان را داده ام که منتظر پاسخ وی هستم.
- آتیلا به خواست شما به کادر فنی اضافه شد.
تا روزی که زنده ام و در صحنه فوتبال حضور داشته باشم از آتیلا که دانش فنی بالایی دارد ، حمایت خواهم کرد و تا رسیدن به سرمربیگری استقلال و حتی تیم ملی وی را همراهی خواهم نمود . نیمکت تیم ملی که حجازی هیچگاه فرصت نشستن بر روی آن را پیدا نکرد و امیدوارم آتیلا به این مهم دست یابد.
- امروز تا چقدر جای خالی حجازی را احساس میکنید.
هر چه زمان به جلو میرود احساس میکنم که حجازی از من دورتر میشود و این احساس خوبی نیست. دلتنگ حجازی هستم هر چند که با دیدن آتیلا بر روی نیمکت ،حضور ناصر حجازی را کمی احساس میکنم.
- دلیل محبوبیت حجازی از دید شما چیست .
بنویسید صداقت.
- خاطره خاصی از حجازی دارید که بیان کنید.
خاطره بسیار است اما آنچه که از تمام خاطره ها برایم شیرین تر است ، زمانی که به کربلا رفته بودیم عده ای می گفتند که حجازی بسمت ضریح نمی رود و حتی وارد حرم نمی شود. ساعت 2.30 شب تصمیم گرفتم به داخل حرم بروم که دیدم حجازی در تنهایی خودش در کنار ضریح مشغول راز و نیاز است . از پشت دست بر شانه هایش گذاشتم و گریه ام گرفت.حجازی انتظار نداشت من را در آن ساعت آنجا ببیند.او نیز در حالیکه اشک در چشمانش جاری بود از جا بلند شد و با هم به کناری رفتیم و صحبت نمودیم.حجازی اهل ریا و تظاهر نبود و اعتقادات خودش را برای خودش و در خفا نگاه می داشت.
- و در پایان حجازی را در یک جمله بگویید.
حجازی را در یک کلمه می گویم " عشق "