کد خبر : ۱۹,۹۶۸
جعفر که 21 سال دارد و بازیکن سابق تیم‌ملی فوتبال نوجوانان بوده و زمانی بر سکوی نایب قهرمانی آسیا ایستاده، هم‌اکنون برای شناسایی، روبروی طعمه‌های دزدی‌اش ایستاده است.
2 جوان موتورسوار در خیابان‌های شهر تهران گشت می‌زدند و تنها چیزی که نظرشان را جلب می‌کرد، برق گردنبندهای زنان و دختران و گردن آویز جوانان بود.
جوانی که برای شناسایی دزدان گردنبند 3 میلیون تومانی خود به اداره 18 پلیس آگاهی رفته بود، دزد خود را شناخت. وی در جریان تحقیق به کارآگاهان گفت: «ساعت 10 صبح بود که از خیابان باب همایون به سمت ایستگاه مترو می‌رفتم که یکدفعه احساس کردم به چیزی برخوردم. چشمانم سیاهی رفت و بشدت زمین خوردم، این اتفاق در کمتر از چند ثانیه رخ داد. وقتی حواسم را جمع کردم دیدم یکی از همین دزدها که روی موتور نشسته بود به عقب برگشت و نگاهی به من کرد و هنگامی که پاهایش را به عقب برده و شماره پلاک را پوشانده بود به همدستش می‌گفت بگاز!
زن جوانی هم که در اداره 18 آگاهی حضور داشت هر 2 جوان موتورسوار را شناخت و به افسر تحقیق گفت: «به همراه دخترم از خرید برمی‌گشتیم که سرکوچه دخترم از من جدا شد تا به خانه نامزدش برود. وقتی به در خانه رسیدم و کلید را به قفل در انداختم، دیدم موتورسواری چند قدم جلوتر از خانه‌ام ایستاده و یک جوان قد بلند از ترک موتور پیاده شد و آدرس کسی را پرسید که من اصلاً وی را نمی‌شناختم، در حال صحبت دیدم بسرعت دست دراز کرد و یکباره زنجیرم را کشید و سوار ترک همدستش شد و هر دو فرار کردند. خیلی ترسیده بودم تنها کاری که توانستم انجام بدهم این بود که به پلیس خبر بدهم.»
کارآگاهان اداره مبارزه با کیف‌قاپی پلیس آگاهی گفتند: «راننده 20 ساله موتوسیکلت که وظیفه شناسایی طعمه‌ها را داشت تاکنون چندین ‌بار به دلیل کیف‌قاپی توسط مأموران ما بازداشت و روانه زندان شده بود و ترک‌نشین که نخستین سابقه‌اش است وظیفه قاپیدن گوشی‌های تلفن همراه و گردنبندهای طلا را برعهده داشت و برادر بزرگترش نیز یکی از سابقه‌داران حرفه‌ای در کیف‌قاپی است که با توجه به تعداد زیاد سرقت‌هایش هم‌اکنون در زندان به سر می‌برد. کارآگاهان درباره جزئیات دستگیری 2 دزد جوان گفتند: «یکی از این دو جوان به نام جعفر که سرقت‌ها را انجام می‌داد یکی از بازیکنان سابق فوتبال در تیم ملی نوجوانان بود. این جوان پس از شناسایی هنگامی که برای خرید یک خودرو با یک تلفن همراه مسروقه سرگرم گفت‌وگو بود در محل شناسایی شد و مأموران دستگیـــرش کردند. در عملیات دیگر نیز همدستش «حسین» در قهوه‌خانه‌ای واقع در خیابان پیروزی شناسایی شد که تاکنون بیش از20 مالباخته آنان را شناسایی کرده‌اند. به درخواست بازپرس رسیدگی‌کننده پرونده عکس‌های هر دو متهم در نشریات چاپ می‌شود تا کسانی که به دام آنها افتاده‌اند برای طرح شکایت به اداره 18 پلیس آگاهی مراجعه کنند.
جعفر که 21 سال دارد و بازیکن سابق تیم‌ملی فوتبال نوجوانان بوده و زمانی بر سکوی نایب قهرمانی آسیا ایستاده، هم‌اکنون برای شناسایی، روبروی طعمه‌های دزدی‌اش ایستاده است، از او می‌پرسیم:
* شنیدیم که در تیم‌ملی نوجوانان فوتبال بازی کرده‌ای.
- بله، چند سال پیش با تیم‌ملی نایب قهرمان آسیا شدیم.
* پس اینجا چه کار می‌کنی؟
- اشتباه کردم.
* تا کی بازی کردی؟
- تا پارسال.
* فوتبال را رها کرده‌ای؟
- بله.
* چرا؟
- من تا سال گذشته در تیم دسته یک راه‌آهن بازی می‌کردم، ولی چون باید به خدمت سربازی می‌رفتم آنها من را به یک تیم نظامی معرفی‌ کردند که 2 سال خدمت را آنجا بازی کنم، ولی چون نمی‌خواستم به شهرستان بروم، به همین دلیل برای مدتی بی‌خیال فوتبال شدم و در مغازه پدرم مشغول به کار شدم.
* زمانی که نایب قهرمان آسیا شدی چقدر پاداش گرفتی؟
- 3 میلیون پول نقد و 15 سکه طلا.
* در باشگاه راه‌آهن چقدر حقوق می‌گرفتی؟
- 2 میلیون پیش و ماهی 200 هزار تومان
* پدرت چه شغلی دارد؟
- فروشگاه مواد غذایی دارد.
* چقدر درآمد دارد؟
- روزانه 400 تا 500 هزار تومان.
* پس وضعیت مالی خوبی دارید؟
- بله.
* پدرت به تو پول توجیبی می‌داد؟
- هر چقدر که می‌خواستم.
* پس چرا گردنبندقاپی می‌کردی؟
- وسوسه شدم.
* وسوسه چه چیزی؟
- اول به خاطر حسین که می‌خواست رضایت شاکی‌هایش را بگیرد و بعد به خاطر خودم که می‌خواستم خودروی مزدا 3 بخرم برای همین سرقت می‌کردیم.
* مگر نمی‌‌گویی وضع مالی پدرت خوب است چرا از پدرت پول نگرفتی؟
- نمی‌خواستم به پدرم رو بزنم، می‌خواستم خودم ماشین بخرم.
* با پول دزدی؟
- (سکوت می‌کند
* دزدی را از چه کسی یاد گرفتی؟
- از کسی یاد نگرفتم، خودم یاد گرفتم.
* آیا برادرت به تو دزدی را یاد نداده بود؟
- نه، ‌به هیچ وجه، برادرم به من گفت که فوتبال را ادامه بدهم و دنبال خلاف نروم.
* موقعی که دزدی می‌کردی از چیزی نمی‌ترسیدی؟
- چرا، ولی وقتی طلاها را می‌فروختیم و پول دستمان می‌آمد حریص‌تر می‌شدیم.
* اگر دستگیر نمی‌شدی تا چه زمانی می‌خواستی به دزدی ادامه بدهی؟
- قصد داشتم تا آخر امسال دزدی کنم!
* این موضوع باورکردنی نیست که دست از دزدی برداری خودت هم قبول داری که نمی‌شود باور کرد؟
- چه بگویم.
* چند تا سرقت کرده‌ای؟
- فکر کنم از 20 تا بیشتر.
* چقدر پول جمع کردی؟
- حدود 8 یا 9 میلیون.
* پس چطور می‌خواستی مزدا3 بخری؟
- می‌خواستم یک سوم پول را بدهم و بقیه را قسط‌بندی کنم و قسط‌ها را با پول گردنبندقاپی بپردازم.
* می‌دانی عکست بدون پوشش در روزنامه‌ها چاپ می‌شود؟ دستور بازپرس است؟
- نه، نمی‌دانستم، (بغض می‌کند و سرش را به زیر می‌اندازد و تکان می‌دهد)
* اگر خانواده‌ات عکست را در روزنامه ببینند چه احساسی نسبت به تو پیدا می‌کنند؟
- فکر کنم سکته کنند. پدرم می‌شکند.
* آیا این کارهای تو ارزشش را داشت؟
- نه، به خدا نه، اشتباه کردم.
* اگر فوتبال‌بازی می‌کردی بهتر بود یا گردنبندقاپی؟
- فوتبال‌بازی می‌کردم، به خدا نمی‌دانم چطور به روی خانواده و فامیل و کسانی که مرا می‌شناسند نگاه کنم.
۱۸ آبان ۱۳۹۰ ۲۲:۲۹

فتو فرهادی - طرح بلایند - 1200-800   تبلیغات رادکام

اظهار نظر خوانندگان

  • خواهشمند است نظر خود را تا حد ممکن به زبان فارسی بنویسید .
  • نظرات توهین آمیز ، تکراری و غیر مرتبط منتشر نخواهد شد .
  • نظرات ارسالی بعد از تایید منتشر خواهد شد.
  • مسئولیت محتوای نظرات به عهده اظهار نظر کننده و قابل تعقیب می باشد . 

تعداد کاراکتر باقیمانده: 2000
نظر خود را وارد کنید