استقلال بزرگ کم کم دارد وارد حاشیه مى شود. حاشیه هایى که هر روز بر تعدادشان افزوده مى شود. یکروز حنیف ، روز بعد حسین فرزامى، روز دگر میداودى، فردایش حسن روشن و ...
انگار در استقلال هیچ چیز سرجایش نیست و حضور اعضاى هیات مدیره هم جز بیشتر کردن حواشى تیم نتیجه دیگرى نداشته است. مشکلات مالى که پا برجاست و وعده ها همچنان محقق نمى شود، مصاحبه هاى حاشیه اى بازیکنان هم روز به روز فزونى مى یابد.
صداى اعتراض ها کم کم بلندتر و مهیب تر مى شود، کم کم پیروزى هاى مهمى مثل برد در دربى و هت تریک مظلومى از ذهن ها پاک مى شود و در نهایت استقلال ضعیف و ضعیف تر مى شود.
شاید استارت حاشیه سازى در جمع آبى ها را حسن روشن با مصاحبه هاى تند و گهگاه بى منطق خود زد و گمان کرد چون ریاست کمیته فنى - جایى که قبل از روشن مرحوم ناصر حجازى هدایتش مى کرد - را بر عهده گرفته مى تواند با مصاحبه کردن و روى جلد بودن خودى نشان دهد و شاید هم مى پنداشت که به استقلال کمک مى کند اما به عقیده نگارنده اولین خنجر را حسن روشن از پشت به استقلال وارد کرد و به نوعى راه حاشیه سازى را براى سایرین هموار کرد. او بود که با انتقادهاى گاهى درست و گاهى غلط خود کارى کرد که در بین هوادارانش هم چند تایى به دشمنانش مبدل گردند. روشن و امثالهم نه تنها کمکى به استقلال نکردند که ضربه بدى به تیم خود وارد کردند و حالا نتیجه اش مشخص شده است. روشن؛ که اصلى ترین مخاطب مظلومى است - کارى به درست یا غلط بودنش ندارم - فکر مى کرد با روشن کردن مردم و تکرار مکررات مى تواند به تعداد هوادارانش بیفزاید و البته به تیمى که سال ها در آن بازى کرده مدد رساند اما نمى دانست که با این مصاحبه صبر هواداران پر شور استقلال هم لبریز مى شود و فردى مى توانست به اسطوره آبى ها تبدیل شود حالا طرفداران اندکى را کنار خود ببیند.
***
قدیمى ها گفته اند و سخن جایى و هر نکته مکانى دارد. وقتى این همه حاشیه را اطراف تیم دیدم و درک کردم که تمام این حاشیه ها را خودى ها درست کرده اند یاد مرحوم ناصر حجازى افتادم. ناصرخان منتقد همیشگى استقلال بود، چه زمانى که سمت داشت و چه موقعى که از بیرون گود به مسائل مى نگریست اما تفاوتش با حسن روشن این است که او انتقاد مى کرد و محبوب تر مى شد اما روشن انتقاد مى کند و منفورتر مى شود. به راستى علتش چیست؟
آیا غیر از این بود که ناصرخان حرف دل مردم را مى زد و پیشکسوتان مطرح کنونى چون روشن بى محابا به افراد حمله مى کنند و شخصیت هاى محبوب آبى را مى کوبند.
حجازى مردمانش را مى شناخت، خوب هم مى شناخت، مى دانست دردشان چیست؟ خوب مى فهمید دغدغه شان کجاست و دلخوشى شان کجا.
حجازى رفت و اسطوره ماند اما آنها پتانسیل اسطوره شدن را دارند. خودشان قدرشناس نیستند و...
کاش روزى برسد که استقلالى ها حجازى گونه رفتار کنند چون این نوع رفتار است که جاودانه مى ماند.
یادت بخیر و روحت شاد ناصرخان حجازى...