اگر «مایلیکهن» دو تا بود...
اگرفوتبال ما یک و فقط یک محمد مایلیکهن دیگر داشت، مایلیکهن فعلی سالها پیش عطای ادامه حضور در فوتبال را به لقای آن میبخشید.
اگر مایلیکهن دیگری در فوتبال بود، شک نداشته باشید «رفتار» حاجی با بزرگان تیمملی را نقد میکرد. اگر حاجی دیگری تو این فوتبال حضور داشت از مایلیکهن میپرسید: تو که توان کنار گذشتن دایی را نداری، چرا او را مقابل سوریه روی نیمکت مینشانی و بعد تظاهر به قهر کردن میکنی؟
چرا بازیکنی با مشخصات تکنیکی خداداد عزیزی باید روی نیمکت بنشیند تا مدیر روستا به میدان برود؟ چگونه میتوان استاد اسدی را به پاشازده ترجیح داد؟ چرا شاهرودی را در تهران جا میگذاشتی؟چرا چرا چرا؟
آقای مایلیکهن! آدم خوششانسی هستی؛ به این خاطر که فقط و فقط یک مایلیکهن داریم. اگر مایلیکهن دیگری بود حتما آن موقع که از فنسهای شیرودی بالا رفتی تا تماشاگر حریف را ادب کنی به حسابت میرسید. اگر فوتبال ما دو تا مایلیکهن داشت، روحی بعد از برخورد فیزیکی با خبرنگار ورزشی رسوایت میکرد.
حاجیجان خدا تو را دوست دارد که نگذاشت افرادی با روحیه مایلیکهن در ورزش آفتابی شوند. اگر یکی بود که مثل تو – ببخشید شما – به همه چیز و همه کس گیر میداد، آن موقع که باعث سقوط و نابودی شهرداری تبریزشدی کاری میکرد تا قید مربیگری را بزنی.
آقای مایلیکهن عزیز! یادت رفته روزی که در تهران حریف کویت نشدیم، در رختکن چه کردی؟ چه گفتی؟ خاطرت نیست که بعدها دوباره به تو اعتماد کردند و بهترین تیم المپیک را تحویلت دادند و تو باز مردود شدی؟
حاجیجان با فولاد چه کردی؟
چرا سایپا با تو چیزی نشد؟
برای چی پیکانیها ترجیح دادند با مایلیکهن ادامه ندهند؟
علت اینکه مصطفوی مرحوم حجازی را انتخاب کرد، ولی حکم سرمربیگری تیمملی به نام تو خورد چی بود؟
آیا غیر این است که شما را از خارج فوتبال سفارش کرده بودند؟ آیا جز این است که به خاطر خاستگاه اعتقادیتان هیچگاه بدون تیم نماندهاید؟
آقای مایلیکهن! شما که قلعهنوعی را با این همه قهرمانی قبول ندارید. شما که برانکو را با وجود دانستن بهترین کارنامه نقد میکردید. شما که بلاژوویچ را بعد از سومیاش در جامجهانی سیاهباز میخواندید. شما که حتی کیروش را هم قبول ندارید، اگر با کسی برخورد میکردید که کارنامه مایلیکهن را داشت، چگونه به استقبالش میرفتید؟ با چه لفظی؟ با چه ادبیاتی؟ با چه شیوهای؟
آقای مایلیکهن! شما رکورددار شکایت از اهالی رسانه هستید. زمانی که در تیمملی بودید، درها را به روی خبرنگاران بستید. بعدها اما وارد جنگ با اهالی فوتبال شدید. با صفاییفراهانی، با دادکان، با کفاشیان، با دایی، با عابدینی، با قلعهنوعی، با فتحالهزاده، با همه!
هنوز کلماتی که در بیانیههایتان رژه میرفتند را از یاد نبرده بودیم که دیروز صبح نمایش دیگری از حاجی فوتبال روی آنتن رفت.
پارسال هم هر زمان که سایپا میباخت، حواسها پرت کریمی، داور، کمک داور، سکو، فدراسیون، ناجوانمردانگی حریف، گرانی، یارانه، بنزین و گازوئیل میشد. آری این شیوه حاجی است که با فرار به جلو و فرافکنی نمیگذارد باختهای سریالی مجموعهاش به چشم بیایند.
فرهنگ او «نگاه به دیگران» است، شیوهای که هرگاه در کشور ما پا گرفته، منجر به عقب گرد شده است.
تکمله
ترک عادت موجب مرض است. این به معنای آن است که مایلیکهن عوض شدنی نیست. اصلا سرخها او را به خاطر همین خاصیتش جذب کردهاند؛ اینکه میتواند در اوج بحران، حواسها را پرت سوژههای دیگر کند.
روی سخن ما با کسانی است که نزدیک به دو دهه رفتارها و گفتارهای حاجی را تحمل کردهاند. فوتبال همیشه پیرامون مایلی اغماض داشته و نتیجهاش این شده که او خودش را داروغه فوتبال فارسی میداند؛ کسی که سرتاسر کارنامهاش شکست و ناکامی و درگیری است اما میخواهد دیگران را به این خاطر که ایدهآل نیستند محاکمه کند.