سال گذشته افشین این گونه بود: با ظاهرى آراسته، مبادى آداب، آرام و منطقى که این خصلتش را حتى در شکست تلخ اهواز هم کنار نگذاشت. پرسپولیس نیز تیمى بود که ۱-۳-۲-۴ مدرن بازى مى کرد و با توجه به داشته هایش سعى در اجراى کم نقص آن داشت. قطبى کمک مربى هایى داشت که نظرات او را به چالش مى کشیدند، با او بحث مى کردند و گاه این بحث ها به درگیرى و قهر و آشتى هایى نیز مى انجامید اما در نهایت موجبات موفقیت پرسپولیس را فراهم مى کرد. قطبى و پرسپولیس مدیر مدبرى داشتند که هر چند در ابتدا مخالفانى در میان تماشاگران داشت و او را با مدیر قبلى (انصارى فرد) مقایسه مى کردند و او را مدیر منصوب مجموعه دولت مى دانستند اما شاید به جرات بتوان گفت بعد از دوران موفق عابدینى، بهترین مدیر پرسپولیس بود. قطبى هر چند از لحاظ مهره تیم امسال را در اختیار نداشت اما جنسش جور جور بود. همه نوع بازیکن داشت، از کارگر تا شاهزاده و ستاره، مجموعه اش کامل بود، کاشانى برخلاف مصطفوى،کمک هایى داشت چون مرزبان که یک بدنساز و تئوریسین حرفه اى و پرورش یافته در مکتب آلمان ها بود، استیلى را داشت که با تمام زیر و بم هاى فوتبال و فوتبالیست ایرانى آشنا بود، رسانه هایى که تا حدودى حتى مسحور قطبى و گفتارش شده بودند و حمایت مطلق بود که حداقل تا هفته هفدهم او و تیمش را پوشش مى داد. مى گویند تضاد علت پیشرفت است تا تضادى در کار نباشد تکانى نیز در کار نخواهد بود. علت موفقیت پرسپولیس سال گذشته به اعتقاد این قلم، تضادى بود که استیلى - مرزبان با قطبى در افکار داشتند. فوتبال پرسپولیس جمع و جور و در زمین کوچک انجام مى شد و فوتبال ساندویچى را به بهترین وجه انجام مى دادند. تفکر فوتبال نتیجه گرا را به خوبى در بین بازیکنان جا انداخته بودند، نتیجه مى گرفتند و در عرش بودند!
۲- روایت امسال اما دیگرگونه است، تو گویى تمام آن موفقیت ها و دلخوشى ها و سر به آسمان سائیدن ها در خواب رخ داده ! ما ساده لوحانه تصور مربى ماندگارى را براى پرسپولیس داشتیم که «فرگى» ما شود، کاراکتر جذابى داشت، هم جوان بود و هم پخته، تصور نیمکت جوانى را داشتیم که هم قهرمانى را در کارنامه داشت و هم علم روز را، ترکیب فوق العاده اى بود اما... هیچى! فقط همین اما! «نه خبرى از تاک ماند و نه از تاک نشان».
۳- آن تیم که از هم پاشید، قطبى هم تغییر کرد، قطبى امسال مثل اکثر مربیان وطنى پرخاش مى کند، فرافکنى مى کند، داوران را متهم مى کند، ادبیاتش به کلى متفاوت است. فوتبالى که پرسپولیس بازى مى کند ، با تمام «یکدستى اى» که به وجود آمده و تمام مهره هاى درجه یکى که به خدمت گرفته در حد فاجعه بارى بازى را «وا» مى دهد. در تیم امسال همه شاهزاده اند، بازیکن کارگر ندارد، کسى جورِ کس دیگر را نمى کشد و در یک کلام «تیم» نیستند. سال گذشته استیلى و کاشانى «تیم» خوبى آماده کرده بودند برخلاف امسال که مصطفوى تیم را کهکشانى بسته است! شاید قطبى خود الان بهتر متوجه شده باشد که سال گذشته از تفکر استیلى و کاشانى چه سودى برده است و امسال از تفکر مصطفوى چه زیانى را متحمل مى شود؟!
۴- قرارداد قطبى امسال چگونه تنظیم شده است؟ آیا رئیس سازمان تربیت بدنى که با یک چرخش عجیب دست از حمایت کاشانى برداشت و طبق گفته قطبى مستقیماً با او تماس گرفته، در جریان این قرارداد هست؟ (که صد در صد هست) چگونه به امضاى چنین قراردادى رضایت داده است؟ مسائل مالى به کنار، این چه شرط عجیبى است که هر هفته قطبى را راهى دوبى مى کند؟ تیمى که ضعف هاى عیانش را تماشاگرانش هم تشخیص داده اند، این ضعف ها را باید در کجا مرتفع کند؟
۵- یاد شعرى از «سایه» مى افتیم که در باب امید به آینده و تلاش مستمر مى گوید: امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اى بس غم و شادى که پس پرده نهان است و ... اما با گفتار و کنش استحاله شده قطبى امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اما «این ره که تو مى روى به ترکستان است»!