اپیزود اول: حذف استقلال از جام باشگاه های آسیا
استقلال قهرمان لیگ شده است و اسیایی امیر قلعه نویی هم که زحمات سه ساله اش را به بار نشسته میبیند استقلال و تیم ملی را موازی میخواهد.مرفاوی مربی اما لیست دست ژنرال است.هواداران هم راضی.این رضایت دیری نمیپاید.زمزمه هایی هست که امیر لیست را پر میخواهد.حق هم با اوست هر چه باشد اسیاست و با لیگ متفاوت.اما این لیست هرگز تکمیل نمیشود.خبر تلخ میرسد.تیتر ها خود حرف میزنند.استقلال به علت عدم تحویل لیست در موعد مقرر از اسیا حذف شد.قلعه نویی میگوید فهرست را داده و شاید گم شده هر چند تعدادش را تخمین میزند.از 30 نفر بین 26 تا 29.تاریخ هم روز صبح 21 بهمن درست 1 روز قبل.مرفاوی به عنوان سرمربی میگوید خبر ندارد.نجف نژاد هم توپ را در زمین پست می اندازد.1روز قبل با پست عادی!فدراسیون از فرستادن اسامی در ساعت 16 بعد از ظهر خبر میدهد و اسامی را تکمیل نشده میخواند.26 از 30.نگاه ها به سوی سکوی ابی اما خالی میرود
اپیزود دوم: تعلیق تیم ملی فوتبال ایران از سوی فیفا
جام جهانی تمام میشود.تحلیل ها شروع.مقصران به صف.دایی برانکو دادکان.ما باید مکزیک و پرتغال را به سلاخی میکشیدیم هم دلیلشان.همه میروند.اما رئیس فدراسیون هم میشود مگر؟میشود.بندی در اساسنامه فدراسیون هست که در فیفا هم نیست در ان رئیس سازمان میتواند تمام روسای فدراسیون ها را برکنار کند فوتبال و فیفا هم رویش.دادکان اما حرف از استقلال تام فدراسیون ها در فیفا میزند و شکایت میکند.فیفا حق را به دادکان میدهد ما نیمه تعلیق و یا در استانه تعلیقیم.همه فوتبال ایران در بهت است.نگاه ها به سوی تمام فوتبال ایران است
اپیزود سوم: حذف تیم ملی نوجوانان
تیم نوجوانان ایران به سرمربیگری اکبر محمدی در اکثر دیدارهای دوستانه پیروز بوده است.تیم بزرگترین امید فدراسیون برای قهرمانی در رده های پایه و به قول خودشان افتخار محسوب میشود.اما هرگز نشانی از افتخار ندارد.حذف در مرحله اول.اکبر محمدی اما در برابر انتقادات پرده از حرفی جدید بر می دارد.تیم 8 بازیکن بازیهای دوستانه را همراه نداشته و علت هم معلوم است ای اف سی نه فدراسیون ما.سن تغییر کرده و فقط ما ندانسته ایم.حذف هم به همین دلیل است.ای اف سی.نگاه به سوی نسل نابود نوجوانان همراه با آن 8 جوان سوخته
اپیزود چهارم: حذف تیم ملی بانوان از مقدماتی المپیک لندن
در رخوت مردانگی فوتبال خبر پیروزی و رسیدن بانوان به مرحله بعد المپیک مسرت بخش و رشک بر انگیز است.حجاب هم بر نگاه فوتبال تاثیری ندارد.هوییت ما حفظ شده و بالا آمده ایم.مرحله بعد زود پایان میابد.درست قبل از شروع.اشک های دخترانمان بر مزار پرچم ایران بسیار دراماتیک تر از قهرمانی های بدست نیامده مردانمان است.تیر سیاسی گری بحرینی ها به سوی ماست و تحصن بانوان چیزی را عوض نمیکند.هر چند کمی بعد صورت مساله رنگ دیگری میگیرد.هرگز نامه فیفا که موافق اینگونه پوشش باشد دیده نشده.انگار هرگز رایزنی انجام نشده است.هر چند بانوان و حجاب شان نزد ما پیروز اما بازنده نامه ای شدند که تاییدش هرگز دیده نشد.نگاه به سوی تمام ایران چه زن چه مرد
اپیزود پنجم: حذف تیم ملی امید از مقدماتی المپیک لندن
فدراسیون زیر بار انتقادات کمر خم کرده.کیروش بزرگ است.فدراسیون هم با کیروش بزرگ میشود.بزرگتر از تیم امید.اما ما استاد صغر سنیم.جلالی منصوریان میشود و کیروش که ادعایی مبنی بر ساختن فوتبال ایران از پایه را داراست تمام تیم های پایه حتی امید را زیر نظر میگیرد.سر تمرین حاظر میشود و خود ناظر همه اتفاقات است.ما هم منتظر فیگو و کاستای جدیدی در ایرانیم.به لطف 30 سال نرفتن عادت به باخت کرده ایم اما نا امید نیستیم.امید به مقایسه انصاری فرد و افشین در برابر نیمار و مسلمان در برابر تیاگو.شاید لک هم در لندن بهتر از دخه آ باشد؟این امید در عراق نه با برد که با بازی تک ضرب و حفظ توپ خوب در میانه میدان نزدیک به واقعیت میشود.انقدر که در فرودگاه به استقبالشان برویم.انقدر که با اسودگی خاطر نیمه اول را به تماشا ننشینیم.بعد از یک گل هم نا امید نشویم و یادمان نباشد حمله های بیوقفه و تعجب مزدک از کامیابی نیا دربازی رفت ربطی عجیب دارند.منتظر تیتر ها بعد از بازی میمانیم.ما بازی رفت را هم باخته بودیم.3.0.مزدک تعجب کرده بود و کامیابی نیا حس اما فدراسیون هرگز این احساس را نداشته.دیگر چیزی به ذهنم نمیاید.نه مقصری نه تصیری.اینبار نگاه به سویی کسی نیست فقط چشمانم را میبندم و کسانی را میبینم که به ازادی امده بودند در حالی که حتی نمیدانستند از همان لحظه اول باید با 3گل میبردیم تا بازی شروع شود و بعد از گل اول هم باید به خانه میرفتند.نگفتند تا پر شود استادیوم دروغ.چیزی که در دربی امسال پر نشد.در بازی اخر استقلال نشد.در بازیهای پرسپولیس هم هرگز.تراکتور هم بعد از سپاهان و شاهین در بازی اخر نشد.ملوان هم شاید نشود بعد از فینال.بلیت 2 هزار تومانی دلیلش نبود.چشمم را میبندم تا نه لبخند ببینم و نه مردمی که به انها خندیدند