صمد مرفاوی در اولین فصل سرمربیگریاش در تیمی غیر از استقلال، با مس کرمان به مقام هفتم لیگ رسید و حالا در حال آماده کردن این تیم برای حضور در لیگ یازدهم است. این اولین بار است که عبدالصمد دو فصل متوالی در یک تیم مربیگری میکند چون در هر دو دورهای که سرمربی استقلال بود یک سال بیشتر در این تیم دوام نیاورد. او در این گفتوگو بیش از آنکه به مسائل مس بپردازد در مورد استقلال و همان دو تجربه کوتاهمدت حرف میزند.
از مس شروع کنیم و اینکه کار در کرمان را تجربه کردید... چرا رفتید کرمان و این رفتن راضیکننده بود؟
بعد از اینکه استعفا دادم از استقلال ؛ دوست داشتم جایی کار کنم که هیاهو نداشته باشد. استقلال به خلق و خوی من نمی خورد و به همین دلیل از استقلال رفتم و جایی را مد نظرم بود که آرامش داشته باشد. این را میخواستم تجربه کنم که کار بیرون از تیم بزرگ چطور است. اما مس هم تیم رویایی نبود که پایمان را روی پایمان بیاندازیم و کاری نکنیم. این تیم در لیگ قهرمانان بود اما مشکلاتی هم در مس وجود داشت که بزرگترین آن تغییرات زیادی بود که با آمدن من رخ داده بود و بازیکنان زیادی از تیم جدا شدند. ما هم نتوانستیم بازیکنان مد نظرمان را جذب کنیم و این کار را سختتر کرد. تغییرات زیاد باعث شد تا در هفتههای اول نتیجه نگیریم ولی هفته به هفته شرایط تیم بهتر شد. از نظر من با توجه به شرایطی که داشتیم فصل خوبی را پشت سر گذاشتیم. میتوانستیم در جدول جایگاه بهتری هم داشته باشیم اما به خاطر کم تجربگی جایگاهمان تغییر کرد.
شما گفتید مس در لیگ قهرمانان بود اما در لیگ همان فصل یکی از گزینههای سقوط بود.
بله، در لیگ ایران در دوهفته آخر ماندگار شد؛ ضمن اینکه یارگیری خوبی هم نداشتند. وقتی من آمدم سه بازیکن بیشتر در تیم قرارداد نداشتند. سالاری، فخرالدینی و دهنوی و بازیکن دیگری نداشتیم. ما مجبور شدیم تیم جدیدی درست کنیم. با کمک همکارانم زحمت کشیدیم تا تیم بسازیم و زجر کشیدیم برای تیم شدن مس.
یک مقطعی از فصل خیلی فشار بود که تیم به لیگ قهرمانان برود. مس واقعا پتانسیل رفتن به لیگ قهرمانان را داشت؟
آسیایی شدن سخت بود. چون وقتی یک تیم جدید می سازید و فصل نویی را آغاز میکنید، نمیتوانی همان سال برنامهریزی برای رفتن به آسیا داشته باشید. ولی جریان کارمان طوری پیش رفت که به یکباره همه از ما خواستند تیم باید به آسیا برود. ضمن اینکه اول فصل هم من به کسی قول سهمیه لیگ قهرمانان ندادم. من قول دادم تیم جایگاه خوبی فصل را تمام کند.
این فشار ضربه نزد؟
وقتی وسط فصل تفکر تغییر می کند و فشار می آوردند که باید آسیایی شوید به تیم ضربه بزرگی می زند ؛ چون ما آن زمان این تفکر را نداشتیم. اگر ما از اول فصل تیم را آماده میکردیم برای این تفکر و همه فاکتور ها را برای رفتن به آسیا مهیا کرده بودیم حرفی نبود اما وقتی چیزی مهیا نیست باید پله پله قدم برداریم. مس آن ظرفیت را نداشت و وقتی در وسط فصل تفکر عوض میشود به تیم فشار میآید. بازیکنان از نظر روحی این تحمل را نداشتند که چنین فشاری از همه طرف به آنها تحمیل شود. از نظر فنی هم ما کمبودهایی داشتیم. مثلا بازیکن ذخیره نداشتیم. تغییر تفکر در نیمفصل به تیم ما فشار آورد چون بازیکنان ما آن تجربه لازم را نداشتند و همین باعث شد که تیم افت کند. ضمن اینکه ما با استقلال و تراکتورسازی در آن مقطع همامتیاز بودیم و فقط با تفاضل گل بالاتر از آنها قرار داشتیم. استقلال از 9هفته اول نیمفصل دوم 8بازی را در خانه بازی کرد و یک بازی را فقط با سپاهان بازی بیرون از خانه بازی کرد اما در همان زمان ما از 9هفته، 6هفتهاش را بیرون بودیم. آیا این به نفع استقلال نیست.
به چینش بازیها انتقاد دارید؟
نه؛ استقلال با نفت تهران یا سایپا داشت اما چون آنها استادیوم ندارند بازی خانگی برایش حساب می شد. ضمن اینکه بازیهای خودش را هم در استادیوم آزادی بازی میکرد. تراکتور هم که با ما همامتیاز بود پنج هفته در خانه بود و چهار هفته بیرون از خانه بازی کرد. پس شرایط بازی ها هم به نفع رقیب های ما بود.
انگار تفکرهای جدیدی در فوتبال ایران بوجود آمده است که همه مدیران فقط دوست دارند تیم سهمیه لیگ قهرمانان بگیرد و فرقی نمی کند تیمی از لیگ یک تاره به لیگ برتر آمده باشد یا سالها در لیگ برتر بوده است. نظر شما چیست؟
اصلا تفکر درستی نیست یکی از دلایل عقب افتادگی فوتبال ایران همین است ؛ عدم برنامه ریزی. وقتی باشگاهی یک هدفی را دنبال می کند باید درست برنامه ریزی کند. باید اول ساختار و عواملش را درست کند و بعد برنامه ریزی کند که در این فصل می خواهم فلان جایگاه را داشته باشم. سال آینده بهتر و بعد هم سهمیه لیگ قهرمانان. باید سه سال به یک مربی وقت داده شود تا مربی بتواند تفکرهای خودش را در تیم پیاده کند. ضمن اینکه باشگاه باید سال به سال تیم را تقویت کند. چهار تیم بیشتر نمی تواند برود لیگ قهرمانان اما در ایران همه باشگاه ها هدفشان رفتن به لیگ قهرمانان است و کسی هدفی کمتر از رفتن به آسیا نیست. این که همه باشگاه ها به دنبال این هستند تا به لیگ قهرمانان بروند مثل این میماند که همه استانها رقابت می کنند تا تیم لیگ برتری را انتقال دهند به شهر خودشان و میگویند ما لیگ برتری شدیم. یک شبه لیگ برتری میشوند و یک شبه هم باشگاه ها می خواهند بروند لیگ قهرمانان. شاهین بوشهر، صنعت نفت آبادان یا همین داماش سقوط کردند و با توان و تلاش خودشان برگشتند لیگ برتر. پس برای رفتن به لیگ قهرمانان هم باید سال به سال برنامه ریزی کرد. تیمی فصل گذشته مثلا شانزدهم شده است، این فصل مدیرانش میگویند ما هدفمان رفتن به لیگ قهرمانان است.
مس در این فصل دو آمار داشت. اولین آمار اینکه 16هفته نباختید و آمار دوم اینکه 7هفته نبردید. چرا تا این حد تضاد داشتید؟
7هفتهای که نبردیم در نیم فصل دوم بود. این برمیگردد به حرفهای اول من. من وقتی کار را در مس شروع کردم تفکر آسیایی در باشگاه وجود نداشت. با آرامش 16هفته نتیجه گرفتیم و سوم جدول بودیم. همان زمان تفکرات تغییر کرد. این تغییر تفکر تیم را از نظر روحی به هم ریخت. یک ابهامی برای بازیکنان وجود داشت. اگر بازیکنان شرایط عادی خودشان را داشتند شاید ما بهتر میتوانستیم نتیجه بگیریم. همه تفکر باعث شد ما 7هفته افت کنیم اما بعد از بازی با سپاهان باز هم 7هفته نتیجه گرفتیم. این اعتقاد من است و هر کس میتواند هر اعتقادی داشته باشد ولی چون من به این تیم نزدیک بودم به این اعتقاد رسیدم.
جریانات بازی با ذوب آهن چقدر تاثیر منفی در مس گذاشت؟
خیلی تاثیر گذاشت. ما آن بازی را برده بودیم و داور اشتباه کرد. همان اشتباه سرنوشت فصل ما را تغییر داد. کاری از دستمان برنمیآمد.
تکرار آن بازی درست بود؟
آن بازی از نظر قانونی باید تکرار می شد. حق قانونی باشگاه مس بود. اما حق اصلی این بود که ما برنده آن بازی بودیم. تجدید آن بازی به نفع ما نبود... حساسیتی آن بازی بوجود آورد که باشگاه را مدتی متشنج کرده بود.
در این فصل از استقلال ؛پرسپولیس و سپاهان نباختید... آمار بسیار خوبی بود.
تیم مس این روح را داشت که با تیمهای بزرگ بتوانیم امتیاز بگیریم. که این برای من، دستیارانم و باشگاه خیلی مهم بود. نباختن به این تیمها به بازیکنان ما شخصیت داد. 10امیتاز گرفتن از سه تیمی که در لیگ و جام حذفی مقام داشته اند نشان کار خوب تیمی ما در این فصل بود. حالا بعضی از مربیان با تیمهای بزرگشان عنوان میکنند ما 12امتیاز از تیمهای بالای جدول گرفتیم. ولی من مربی تیم هفتم جدول بودم نه مربی که تیمش بزرگ است و ستارههای بزرگی دارد. آنها نباید افتخار کنند که 12امتیاز از تیمهای بالای جدول گرفتهاند. چون آنها بزرگ هستند و مهرههای آنچنانی دارند. این ادعا برای مربی مثل من است که 7بازیکنم در بازی با استقلال تا به حال در استادیوم آزادی بازی نکرده بودند.
داخل تیم شویم؛ اول فصل ارشاد یوسفی را بازی میدادید. بعد از چند بازی قدیری را بازی دادید و انتهای فصل دوباره یوسفی. دلیلش چه بود؟
دلیلش این بود که ارشاد اول فصل مصدوم شد. دوماه از تمرینها دور بود. مجبور شدیم از قدیری استفاده کنیم که نسبتا بد کار نکرد. چند بازی گلری خوبی برای ما انجام داد اما چند بازی دچار افت شد و گلهای بدی هم خورد. وقتی ارشاد آماده شد باز هم از او استفاده کردیم.
نبی باقریها را جذب کردید. ابتدای فصل بازی میکرد اما آخر فصل اخراج شد؟
من دوست ندارم راجع به بازیکنان صحبت کنم. هر بازیکنی شخصیت خودش را دارد. اینکه من بخواهم راجع به بازیکن صحبت کنم به شخصیت خودم ضربه میزنم. اما این را می توانم بگویم هیچ مربی دوست ندارد بهترین بازیکنش را کنار بگذارد، هر دلیلی هم وجود داشته باشد.
البته کنار رفتن باقریها بد نشد. شجاع خلیلزاده جای او بازی کرد و به تیم ملی هم رفت.
این اتفاق برای من و باشگاه مس خیلی مهم است. وقتی احمد حسنزاده از لیگ یک میآید و برخی بازیکنان را که از امید میآورم تا در تیم تمرین کنند به دنبال هدف هستم. من به بازیکن جوان بها میدهم و از گذاشتن آنها در زمین ترسی ندارم. ضمن اینکه می بینید که بازیکنانی که فرصت بازی به آنها دادیم به تیم ملی رسیدند. خلیلزاده، فخرالدینی، دهنوی به تیم ملی رسیدند؛ ما به این جوان ها اعتماد داشتیم و به آنها فرصت بزرگ شدن دادیم.
شما قبل از حضور در مس مربی استقلال بودید اما یک بازیکن از این تیم نگرفتید. دلیلش چه بود؟
بازیکنی از استقلال هم با من در تماس بود که به مس بیاید و بازیکن ارزشمندی هم بود اما من به حرمت استقلال آن بازیکن را نگرفتم تا رفت تیم دیگری. من این کار را نکردم به خاطر حرمت استقلال، چون من فصل قبل در استقلال بودم نمیخواستم سوءاستفاده کنم.
در طول فصل بارها خبرهای مطرح شد که استقلال پول شما را نمیدهد.
الان که فصل تمام شده است هم پولم را نمیدهند. این درست نیست که هر کسی در استقلال کار میکند قابل احترام است و وقتی رفت نباید حقش را داد.
شما با باشگاه استقلال ارتباط دارید؟
من هیچ ارتباطی با باشگاه استقلال ندارم.
خودتان را استقلالی میدانید؟
خودم را استقلالی میدانم اما هیچ ارتباطی با باشگاه استقلال ندارم. نه از کوچک و نه از بزرگشان. به خاطر اینکه روزی که از استقلال رفتم دیگر به فکر استقلال نبودم. کسانی که آنجا هستند باید در آرامش کار خود را انجام بدهند. مرفاوی نه اهل باندبازی است و نه اینکه در کار کسی بگذارد. زیاد دنبال مسائل استقلال نیستم.
وقتی از استقلال رفتید جمله معروفی گفتید که من نه سلطانم، نه ژنرال و نه امپراتور، بلکه بنده خدا هستم. دلیل این حرف چه بود؟
دلیلش این نبود که من به کسی توهین کنم. به هرحال هرکسی یک لقبی دارد یا اینکه دوست دارد به فلان اسم صدایش کنند. این چیزها به من مربوط نمی شود. من آن روز می خواستم بگویم که خودم هستم. دنبال کار خودم هستم و به کسی اتکا نکردم.
شما استقلال را سوم کردید و این فصل استقلال دوم شد. سوم شدن شما را تحقیر کردند، اما به دوم شدن این فصل بها داده شد. این به خاطر رابطه نداشتن با باشگاه استقلال است؟
وقتی آن سوال را کردید که چرا در آخرین روز حضور در استقلال گفت نه ژنرال هستم، نه سلطان و نه.... حالا به جوابش می سیم. وقتی صمد مرفاوی با تیم استقلال سوم میشود همه تحقیرش میکنند. وقتی میرود جام حذفی حذف میشود تحقیرش میکنند. اما وقتی میرود عربستان و الاهلی را میبرد کسی از من چیزی نمیگوید و به سادگی میگذرند. اما استقلالی که امسال در جام حذفی و لیگ قهرمانان حذف شد هیچ کس تحقیرش نکرد. این فصل را هم دوم شدند. اگر مرفاوی آن سال استقلال را قهرمان هم میکرد باز هم تحقیرش می کردند.
چرا؟
چون به خودم متکی هستم نه سکو و مسائل دیگر. به خاطر همین می خواهند من را تحقیر کنند. به خاطر همین است که وقتی تیم را سوم کردم بعضی ها آمدند گفتند استقلال به خاطر سوم شدن آسیایی نیست. اما خدارا شکر آن کسانی که میخواستند من را تحقیر کنند به خاطر آسیا نرفتن استقلال روسیاه شدند. این کار را کردن تا خودشان تیم را به آسیا ببرند و آن را بازی رسانهای خود کنند. تیم من آسیایی شد و تحویل این آقایان هم دادم اما آنها تیم را در آسیا حذف کردند. من نه از بزرگ باشگاه استقلال می ترسم و نه از کوچک این باشگاه. من حرفم را می زنم و از هیچ کدام از این استقلالی ها هم نمی ترسم. چون به این و آن وصل نیستم. اگر اوت می شوم خودم اوت میشوم و اگر بردم هم کار خودم هست و لطف خدا.
فکر میکنید با اتکا به خودتان تا کجا پیش بروید؟ در فوتبال ایران اینطوری نمیشود زیاد پیش رفت.
باید بشود. آنهایی که ادعا می کنند این فوتبال باید سلامت باشد فقط نباید شعار دهند. این نیست که یک مربی یک جا زحمت بکشد و چون تنهاست وقتی رفت تحقیرش کنند. چرا؟! چون باید این و آن را دید. باید بروی جلوی خیلیها تا کمر خم شوی. نه این کار مرفاوی نیست. سجده کردن فقط از آن خداست. من با بنده خدا کاری ندارم... من با خدا کار دارم. من فقط میخواهم این را بگویم چرا باید کار مرفاوی را لگدمال کرد تا برخی آقایان که میآیند منافعشان به خطر نیفتد و بگویند همه چیز را ما ساختیم. خرابه تحویل گرفتیم. اما رو سیاه شدید. استقلال رفت لیگ قهرمانان و از آنجای که یکی بالاسر می بیند رفتار ما را ببینید چطوری این آقایان را روسیاه می کند. اگر بخواهی کسی را تحقیر کنی خدا تحقیرت میکند نه بنده خدا.
این حرفها عدهای را خوشحال میکند. آنها که شما را برای آن نیمکت رقیب میدانند.
بگذارید حذف شوم. من بازیکن و مربی استقلال بودم ولی هیچ انتظاری ندارم و هیچ توقعی هم ندارم. من خودم را گزینه نمی دانم که حذف شوم. من با سیاست زندگی نمی کنم که به فکر فردای نیمکت استقلال باشم. اگر من اینطور فکر می کردم همان زمانی که پیشنهاد تمدید قرارداد را باشگاه مس داد بلافاصله میبستم و تا این مدت صبر نمیکردم. من به نیمکت استقلال وصل نبودم و نیستم. من دنبال این نیستم که بروم خیلی ها را ببینم تا به نیمکت استقلال برسم.
شما تنها مربی هستید که از استقلال رفتید و رابطهتان با باشگاه استقلال قطع است.
من کاری با استقلال ندارم. این تیم مال مردم است.این تیم برای شخص خاص نیست که جلوی دوربین پزش را می دهند و عکسشان روی جلد هست. اگر من شدم مرفاوی از این مردم شدم مرفاوی... چرا بعضیها یادشان میرود؟!من به تیم استقلال وصل نیستم که بچسبم به این نیمکت ؛ نیمکت استقلال مبارک کسانی که برای آن حرص و جوش خوردند و برای رسیدن به آن روز شماری میکنند. اگر یک نفر برود در دفتر مدیرعامل ناهار بخورد 10نفر بگویند برای چه با هم ناهار خوردند. چه ایرادی دارد. دوست و رفیق هستند؛ رفتند ناهار بخورند. چرا باید سایه این و آن ترسید.
چرا شما یا بقیه را دعوت نمی کنند برای ناهار؟
چون من ارتباطی با باشگاه و آدمهای باشگاه ندارم تا دعوت بشوم. اما نباید از سایه کسی ترسید. من مربی استقلال بودم ؛وقتی می بردم یا می باختم بلند داد می زدم از سایه کسی نمی ترسم. خدا بیامرزه ناصر حجازی را؛ روحش شاد. تا تیم من یک گل میخورد سریع داد میزدند حجازی کاپلو.... خدا بیامرزد. من نمیترسیدم. چون اگر قرار بود آقای حجازی بیاید جای من آمد. من رابطهای ندارم دنبالش هم نیستم چون فکر نمیکنم آمدن به استقلال چیز خاصی به من میدهد نه اینطور نیست. شاید برای بعضیها داشته باشد اما برای من ندارد.
شما هنوز هم سخت پای واعظ آشتیانی ایستادید. دلیل خاصی دارد؟
به خاطر اینکه او هم پای من ایستاد. مدیری شجاع بود و ترسی از اتفاقات نداشت. مدیری نبود که الان صمد مرفاوی را سرمربی استقلال کند و همان موقع به فکر جانشینش باشد. وقتی مربی را انتخاب کرد تا آخر پای مربی می ایستاد چه موفق شود و چه نشود. نه اینکه برای ماندن خودش مربی را قربانی کند. چنین مدیری باعث میشود یک مربی جرات داشته باشد تا کارش را با اطمینان انجام دهد. مدیر باید اینطوری باشد. وجدان من نمیتواند بگوید که آشتیانی مدیر خوبی نبود.
اگر یک نکته منفی در کارتان در زمان حضور در استقلال بخواهید بگویید به چه چیزی اشاره میکنید؟
اشتباهم این بود که وقتی دو فصل سرمربی استقلال شدم تیم قهرمان را تحویل گرفتم. تحویل گرفتن تیم قهرمان سخت است.
در زمانی که شما در استقلال بودید توره و کوئیکه به تمرین استقلال آمدند. شما توره را پسندیدید اما کوئیکه قرارداد بست!
من راجع به عوامل حرف نمیزنم اما شاهد خیلی هست. توره را من خواستم ولی باشگاه جذبش نکرد.
کوئیکه را میخواستید؟
وقتی که توره رفت مجبور شدیم کوئیکه را برداریم. ضمن اینکه چند روزی است هر جا را نگاه میکنم مینویسند یا میگویند کوئیکه را در فوتبال ایران تحویل نگرفتیم. چه کار باید میکردیم. ما که او را بازی میدادیم و باعث اینکه ما در بازی با سایپا شکست بخوریم و قهرمان نشویم همین کوئیکه بود. چند تک به تک خوب را به هدر داد. چطوری نخواستیمش ما که از او استفاده کردیم. اما من توره را پسندیده بودم و بازیکن بهتری هم بود.
برگردیم به مس کرمان؛ خیلی در مورد ادینهو حرف است. تاثیر زیادی هم در مس دارد.
ادینهو بازیکن خوب و گلزنی است و بسیار محبوب که مردم کرمان دوستش دارند. به ما خیلی کمک کرد. درست است که ادینهو بازیکن تاثیرگذاری است اما ما بازیکنانی داشتیم که خیلی تلاش می کردند ولی به چشم نمی آمدند. اگر ادینهو گل می زد تلاش دیگران هم بود. بازیکنی مثل وحید امرایی به اعتقاد من خیلی خوب کار کرد یا احمد حسنزاده و فراز فاطمی بازیکن باشخصیت، محجوب و مومن که به اندازه خودش هم به ما کمک کرد. نمیتوانیم فقط بگویم ادینهو؛ اگر ادینهو خوب بود و به چشم آمد همه اینهایی که اسم آوردم نقش داشتند و ما یک تیم بودیم.
چقدر تغییر دارید در تیم مس؟ جایی نوشته بود که 10بازیکن را نمی خواهید؟
من هنوز لیست فروشی ندادم. تمام تلاشم این است استخوانبندی تیم را حفظ کنم و بازیکنانی را جذب کنیم که نقاط ضعف تیم را برطرف کنیم. تغییر زیادی در تیم نداریم.
شما در طیف مربیان اخلاقی فوتبال ایران دستهبندی میشوید. دیدگاه شما نسبت به فوتبال ایران چیست. فکر میکنید فوتبال ایران چقدر درگیر مسائل غیراخلاقی است؟
در سالهای گذشته این مسائل زیاد بود در فوتبال ایران. شاید بیشتر اتفاقات بیرون از زمین اتفاق میافتاد اما سال به سال بهتر شد و الان این مسائل کمتر شده است. فصل گذشته خیلی بهتر شد؛ آن هم به خاطر تفکراتی که سازمان لیگ داشت. فوتبال دنیا این نیست و فقط در ایران هر چه بود داخل زمین نبود. من مطمئن هستم بهتر خواهد شد. به خاطر کارهای مسئولان مخصوصا سازمان لیگ. آنها توجه زیادی به این مسائل داشتند ضمن اینکه برنامه ریزی در این مورد هم خیلی زیاد است.
شما در مورد منشور اخلاقی حرف می زنید؟
نه... من نمی توانم تهمت بزنم به این و آن که منشوری هستند. من بحثم منشوری نیست بلکه بحثم این است که فوتبال نتیجه اش باید داخل زمین اتفاق بیفتد. شاید بعضیها می گفتند فلان کس در داخل زمین دست دارد در سالهای قبل اینها را خیلی می شنیدم. یا مربی یک کارهای انجام می دهد که خارج از مسائل داخل زمین است. یک سری مسائل که همه می دانند در فوتبال ایران زیاد بود اما الان دیگر ارزشی ندارد
تیمی که میخواهد نتیجه بگیرد باید تمرکزش را روی بازیهای ضعیفتر بگذارد با امتیاز آن بازیها نتیجه بگیرد اما در مس این فصل شما تمرکزتان را گذاشتید روی بازیهای بزرگ. اشتباه نبود؟
اصلا این طور نبود. ما همه بازیها برایمان مهم بود اما سه بازی در فصل را پیشبینی نمیکردیم نتیجهاش به ضرر ما شود. هر سه بازی هم در نیمفصل دوم و زمانی که تفکر عوض شد اتفاق افتاد. پاس همدان، نفت تهران و پیکان؛ ما از این سه بازی سه امتیاز گرفتیم واگر 9امتیاز میگرفتیم 52امتیاز ما میشد 58امتیاز. حتی یکی دو بازی بیرون از خانه مثل تراکتورسازی یا نفت آبادان اصلا چهره یک تیم بازنده را نداشتیم.
مدتی هم در فصل بحث تغییر شما از مس مطرح شد؟
این احتمال همیشه هست برای هر مربی اما در ایران برای من بیشتر است. من در استقلال که بودم در یک فصل تا سه هفته آخر تیم سوم شد و کل فصل یا اول بودیم یا دوم اما از هفته هفتم این جو بوجود آمد که مرفاوی برکنار می شود. یک بار بحث حضور غلام پیروانی جای من مطرح شد. یک روز یونگ و... تیمم هم اول بود. کجای دنیا تیم اول است مربی را تغییر می دهند. سال بعدش باز هم تیم استقلال از سوم در طول فصل پایینتر نیامد، باز میگفتند فلانی جانشین مرفاوی. در این فصل هم جایگاه تیم ششم بود میگفتند باید مرفاوی عوض شود و یادشان رفته بود که مس فصل قبلش در دو هفته آخر ماند لیگ برتر.