هرچند علیرضا نیکبختواحدی جزو مشهورترین و پرطرفدارترین چهرههای فوتبالفارسی محسوب میشود ولی مشکلات و مسایل حاشیهای در اطراف علی نیکی آنقدر زیاد بوده که خود او بارها در مورد این موضوع صحبت و به آن اعتراف میکند:«نمیدونم چرا...اما حتی به بند کفش من هم گیر میدن!»
همین چند وقت پیش بود که چهره علی نیکی و چند بازیگر مطرح سینما و تلویزیون از برنامه شوک شبکه 3 پخش شد و مردم دیدند که چطور ستاره سابق تیم ملی فوتبال ایران و تعدادی از هنرمندان مطرح کشورمان فریب جوانی را خوردهاند که به دروغ خود را از بستگان یکی از مقامات نیروی انتظامی معرفی کرده است. هنوز تاوان ضرر و زیان آن اتفاق رفع و رجوع نشده بود که بنز CLS مشکیقهوهای و مورد علاقه آقای ستاره را هم دزد برد تا به پای لنگ او یک سنگ دیگر هم بخورد. شرح این ماجرا دزدی را میتوان برای مجموعههای تلویزیونی استفاده کرد. اگر میخواهید با روش کار آنها آشنا شوید این گزارش را بخوانید؛
بنز نیکی را از پارکینگ برج بردند
شروع ماجرا از آنجا بود که مهرداد(یکی از دوستان نزدیک علیرضا) سوییچ اتومبیل علیرضا را از او گرفت تا وسایلی را که در بنز علیرضا جا گذاشته بود، بردارد. مهرداد که به خوبی از سوی نگهبان منزل علیرضا شناخته شده است، وسایلش را از داخل ماشین برمیدارد و سوییچ را به نگهبان پارکینگ برج میدهد تا با توجه به اینکه او به خانهاش میرود، علیرضا در صورت نیاز به ماشین دچار دردسر نشود.
هنوز چند دقیقهای از دور شدن مهرداد از یکی از برجهای معروف الهیه نگذشته بود که سر و کله سارق داستان ما پیدا شد و به سوی پارکینگ و نگهبان برج رفت.
آزارای زرشکی به جای CLS
جناب دزد که گویا از مدتها پیش نقشههایش را برای ربودن اتومبیل شیک و گرانقیمت نیکبخت مرور کرده بود با یک اتومبیل آزارای زرشکیرنگ وارد پارکینگ شد و مقابل درب نگهبانی ایستاد. از ماحصل صحبتهای جناب دزد و نگهبان برج چیز زیادی دستگیرمان نشد ولی گویا به قول علیرضا آقای سارق آنقدر خوب مخ نگهبان را زده و آنقدر از وجود سوییچ در نزد نگهبان مطمئن بوده که بالاخره سوییچ لیزری بنز قهوهای را میگیرد. او آزارا را جلوی نگهبان پارک میکند و به این بهانه که دوست علیرضاست و میخواهد ماشین او را جابهجا کند سوییچ را از نگهبان میگیرد.
آقای سارق به سراغ بنز علیرضا میرود، در کمال خونسردی درب ماشین را باز میکند و با یک نیش گاز پارکینگ را ترک میکند.
نگهبان برج که از شدت تعجب شوکه شده بود، سریعا به سراغ ماشین سارق میرود و متوجه میشود که جناب دزد اتومبیل آزارا را به عنوان طعمه در مقابل چشمان او پارک کرده است! آقا دزده فقط در عرض چند لحظه یک آزارای زرشکی دزدی را با یک بنز CLS با کلاس قهوهایرنگ عوض میکند و در عرض چند لحظه نیز از محوطه برج و منطقه الهیه دور میشود. معامله پرسودی است اینطور نیست؟
نیکی در کلانتری دربند
نگهبان برج که به شدت شوکه و متعجب شده بود خیلی سریع نیکبخت را در جریان این موضوع قرار میدهد و علیرضا که به شدت از تمرینات پرفشار آن روز خسته بود، خیلی سریع به کلانتری میدان دربند رفت و ماجرا را برای ماموران کلانتری دربند و افسر تجسس توضیح داد:«واقعا شوکه شدم... نمیدانستم که باید چه بگویم و چطور توضیح بدهم. نه دزدی دیده بودم و نه از چیزی خبر داشتم. فقط فهمیدم که بعد از استعلام شماره آزارای زرشکی که اعلام شد که این ماشین هم دزدی بوده.»
رفت و آمدهای نیکبخت در کلانتری میدان دربند ادامه داشت و بالاخره مراحل شکایت و پیگیری ماشیندزدی آغاز شد. نیکبخت حسابی از شانس بدش گلهمند است: «واقعا نمیدانم که چرا این همه بدشانسی میآورم و چرا این اتفاق برای من میافتد. البته جا دارد که با توجه به پیگیریها و تلاشهای ماموران زحمتکش کلانتری دربند از آنها تشکر کنم و امیدوارم که با محبت این دوستان هرچه زودتر ماشینم پیدا شود.»
چهرهنگاریها انجام شد
پس از تکمیل شدن مدارک و مراحل شکایت نیکبخت در کلانتری دربند، شماره 10 سابق سرخها برای پیگیری پرونده دزدی ماشینش راهی اداره آگاهی شاپور شد. آنطور که در این مورد شنیدیم، نیکی در روزهای اخیر به همراه نگهبان برج محل زندگیاش سری به قسمت چهرهنگاری زده تا مشخصات چهره جناب دزد هم برای ماموران نیروی انتظامی مشخص شود. ماموران نیروی انتظامی به نیکی قول دادهاند اتومبیل و دزدش را هرچه زودتر پیدا کنند.
نیکی: برای تیم ملی تمرین میکنم
ستاره سابق استقلال، پرسپولیس و تیم ملی برخلاف روحیه خرابی که به خاطر کلاهبرداریها و دزدیهای اخیر گریبانگیرش شده، از لحاظ شرایط بدنی در وضعیت خیلی خوبی بهسر میبرد. هر چند نیکی حال و حوصله صحبت کردن ندارد، ولی وقتی در مورد شرایط خوب بدنیاش صحبت میشود، انرژی میگیرد و حرف میزند: «زیر نظر یک مربی کاربلد به صورت اختصاصی تمرین میکنم. خدا را شکر مربی بدنسازم از من رضایت دارد و جدا از شرایط بدنی، از لحاظ شرایط چابکی و سرعتی هم به وضعیت بهتری رسیدهام. اگر همین مسیر را ادامه دهم، با بهترین شرایط در تمرینات تیم آیندهام شرکت میکنم. البته این اتفاقات اخیر خیلی حالم را گرفت. خیلی ضربه خوردم، ولی همه حواسم به آینده ورزشیام است.»
نیکی که پختهتر و پرروحیهتر از قبل صحبت میکند، از اتفاقاتی که برایش افتاده به شدت پشیمان به نظر میرسد: «یک اشتباهی بود که تمام شد. ممکن است همه ما اشتباه کنیم و این قسمت و تقدیر من بود که دچار چنین مسالهای شوم و به این راحتی بهترین روزهای فوتبالیام را از دست بدهم. خدا را شکر حالا دیگر مشکلی نیست و منم مجوز بازی دارم. میخواهم بهترین تصمیم را بگیرم و بهترین انتخاب را داشته باشم. من الان در بهترین شرایط هستم. هم فرم بدنی خوبی دارم و هم تجربه لازم. تصمیم بزرگ نیکی برای ادامه دوران بازیگریاش شنیدنی و قابل توجه است. نیکی به دنبال راهی است تا «پایان خوش ترانه» را رقم بزند: «میخواهم خودم را احیا کنم. اول به لطف و محبت خدا امیدوارم و بعد هم دوستان خوبی که پشت من هستند. من از 19 سالگی بازیکن تیم ملی این مملکت بودهام. حالا هم سن و سال زیادی ندارم. من با 30، 31 سال سن در بهترین شرایط هستم. باید در این سالهای پایانی خوش بدرخشم و پایان خوبی را برای داستان نیکبخت رقم بزنم. این بزرگترین آرزوی من است. این تصمیم آنقدر برایم مهم است و آنقدر ارزش دارد که به این اتفاقات اخیر (کلاهبرداری و دزدی) توجهی نمیکنم. من آدم پولداری نیستم و همه دوستان نزدیک من این را میدانند. حالا هم دنبال پول نیستم و فقط دوست دارم از تمام کسانی که در این مدت نسبت به من لطف داشتهاند، به نحوی قدردانی کنم... بیخیال مال دنیا... ماشین من پیدا میشود. هم برای ماشین نذر کردهام و هم برای فوتبالم... برای من احیا شدن و نیکبخت شدن از هر چیزی مهمتر است... بعضی چیزها را خیلی راحت از دست دادم و حالا تلاش میکنم تا دوباره آنها را به دست آورم... من به هدفم میرسم. شک نکنید... این را بدانید که من برای تیم ملی تمرین میکنم.»