ایمان مبعلى در ابتداى این فصل از تیم فوتبال الشباب جدا شد و به استقلال آمد. وى در فصل جارى روزهاى پر فراز و نشیبى را همراه با آبى هاى پایتخت تجربه کرده است. هافبک تکنیکى استقلال از شروع فوتبالى اش که از ۶ ماهگى بود تا سال ۹۰ ناگفته هایى را بیان کرد که در زیر آن را مى خوانیم:
گذشته ام را فراموش نمى کنم
- زندگى من، شغل و منبع درآمد، خانواده ام و همه اینها خاص بودند و همیشه در ذهنم این فکر را داشته ام که زندگى نامه ام را کتاب کنم ولى باید بگویم با گذشته ام زندگى مى کنم و هرگز آن روزها را فراموش نخواهم کرد.
عکس ۶ ماهگى ام را هنوز دارم
ما از یک خانواده معمولى بودیم. خودم چهار خواهر و سه برادر دارم و در یک خانواده ۱۰ نفره بزرگ شدیم. افتخار مى کنم که پدر و مادرى داشتم که دست آنها جلوى کسى دراز نبود. از زمانى که یادم مى آید عاشق فوتبال و فوتبالیست شدن بودم. هنوز عکس شش ماهگى خود را دارم که توپ کنارم است. آن صحنه در ذهنم عبور مى کند. روزى خانه پدربزرگم بودم و آن توپ را مادربزرگم به من هدیه داد.
کلید برق را نشانه مى گرفتم
همیشه آرزو داشتم تا کسى به من نگوید در حیاط بازى نکن. به داخل خانه مى رفتم و یک کلید برق را نشانه مى گرفتم. از دور تمرین مى کردم تا به آن کلید ضربه بزنم و از این طریق لامپ را روشن مى کردم. آن کلید هدف من بود و خیلى چیزها یاد گرفتم. نوع ضربه زدن و شعور فوتبال به بچگى برمى گردد. همه چیز را خودم یاد گرفتم و اگر کسى فوتبالیست است ذاتى اینگونه شده و شاید بعد از ورود به تمرینات حرفه اى چند درصد به داشته هاى او اضافه مى شود. در ایذه شیشه، لامپ، مهتابى و گلدان زیاد شکستم. یادم مى آید وقتى یکى از شیشه ها را شکستم برادرم رفت یک تلق همرنگ شیشه خرید و آن را به جاى شیشه گذاشت. آن تلق هنوز در آنجا هست.
برنج کارى مى کردم و از دستانم خار بیرون مى آمد
معمولا در دوران نوجوانى چند کار را با هم انجام مى دادم تا کمک مالى شود شاید در ماه ۱۰-۱۲ روز برنج کارى مى کردم و وقتى به خانه مى آمدم شب ها خواهرم خارها را از دستم بیرون مى آورد. زمین هاى جنوب مثل شمال نیست. اکثر شب ها نمى خوابیدیم و خیلى زحمت مى کشیدیم.
با یک گل چیپ به جوانان استقلال اهواز رفتم
قبل از فولاد براى تست دادن به تیم جوانان استقلال اهواز آمدم. آن زمان در مدارس نونهالان خوزستان یک روز در نیمى از زمین تیم بزرگسالان استقلال تمرین کرد و در نیمى دیگر تیم جوانان. اواخر تمرین دو تیم با هم بازى مى کردند و من در ارنج اصلى تیم جوانان بودم. یادم نمى رود براى تماشاى تمرینات استقلال اهواز ۲ هزار نفر به استادیوم تختى مى آمدند. آن زمان ابراهیم تهامى، سیروس نعمتى نژاد، رحیم حلفى و خیلى هاى دیگر در استقلال اهواز بودند در همان بازى یک گل چیپ زدم که تمام تماشاگران مرا تشویق کردند. در همان زمان به بازیکن فیکس جوانان استقلال اهواز تبدیل شدم.
با کل تیم از استقلال به فولاد رفتم
آن زمان مشکلات مالى و مدیریتى در استقلال اهواز زیاد شد. این مسئله باعث شد که تمامى اعضاى تیم به یک باره به فولاد برویم. حتى تدارکات تیم هم آمد. البته من دیرتر رفتم، ولى با توجه به شرایط استقلال به فولاد رفتم و نمى خواستم که این کار را انجام دهم. شرایط تیم فولاد از لحاظ مالى و مدیریتى خوب بود. سپس به تیم ملى جوانان دعوت شدم و در سال ۷۶ به بزرگان فولاد خوزستان پیوستم. در یک بازى وینگو بگوویچ ۱۵دقیقه مقابل فجر سپاسى به من بازى داد و در بازى دوم مقابل پاس در تهران عالى بازى کردم و به فیکس فولاد تبدیل شدم. زمانى که به فولاد رفتم هنوز علوى و کاملى مفرد نیامده بودند. در آن زمان بهنام سراج، یحیى گل محمدى و سعداوى در فولاد حضور داشتند.
هر چه به خانواده ام کمک کنم حقشان است
چون انسان احساسى هستم در اهواز خانه خواهرم زندگى مى کردم. نمى توانستم در خانه فامیل بمانم. خواهرم خیلى به من کمک کرد و بعدها همگى به اتفاق خانواده به اهواز رفتیم. ما هر جا هستیم با هم هستیم. خانواده ام خیلى دست مرا گرفتند. بعضى وقت ها همه به من مى گویند چرا اینقدر به برادرت مى رسى و من هم مى گویم به این خاطر که آن زمان که هیچ کس نبود دستم را بگیرد و من را کسى نمى شناخت، خانواده ام کنارم بودند هر چه به آنها کمک کنم حق شان است.
خطا روى دایى یک فصلم را تحت الشعاع قرار داد
سالى که با فولاد قهرمان شدم همه چیز فوق العاده بود. پیشنهادات زیادى از امارات به من شد، اما آقاى رضائیان مخالف بود چون قرارداد داشتم و ایشان نمى خواستند به راحتى من را از دست بدهند. به همین خاطر معتقد بودم باید به اروپا بروم. در فصل بعد بزرگ ترین مشکل ما نداشتن زمین بود که مجبور بودیم در آبادان بازى کنیم. شاید اگر مشکلات جمع نمى شد من به امارات نمى رفتم. آن زمان خطایى را که روى پاى على دایى انجام دادم تمام فصل را تحت الشعاع قرار داد و خیلى فکرم را مشغول کرد. روى پیشنهاد الشباب خیلى فکر کردم و همه چیز سبک و سنگین شد و پس از مشورت این تصمیم را گرفتم.
با اولادى طورى بازى کردیم که در کل امارات پیچید
الشباب یک تیم معمولى بود که همیشه در وسط جدول قرار داشت. سالى که به امارات رفتم الوحده را در زمین خودشان بردیم . یکى دو ماه بعد مهرداد اولادى را آوردند که ما با هم فوق العاده کار کردیم. به شکلى بازى کردیم که در امارات شاید یکى از دلایلى که بازیکنان ایرانى خیلى زود پایشان به امارات باز شد، عملکرد من و مهرداد بود. البته پیش از من مجیدى و کریمى بازى کرده بودند و شرایط خیلى فرق داشت. در آن زمان قراردادم یک ساله بود.
خیلى ها فکر مى کنند پرسپولیسى ام، اما اولین تیم من استقلال اهواز بود
شاید خیلى ها فکر مى کنند من پرسپولیسى بودم. اولین باشگاه من در ایذه پرسپولیس بود. ولى اولین قرارداد حرفه اى را با استقلال اهواز بستم. شاید اگر آن زمان شرایط استقلال اهواز به هم نمى ریخت در این تیم مى ماندم. آنهایى که تصور مى کنند من پرسپولیسى بودیم شاید این ذهنیت به خاطر مذاکراتم با مدیریت سابق پرسپولیس بوده است که در ذهنشان چنین مسئله اى نقش بسته است. ۶ سال در فولاد بودم و همه فولاد را تیم دوم پرسپولیس مى دانستند، اما من حرفه اى هستم و هر جا که بهتر باشد کار مى کنم.
حقم را از این فوتبال گرفته ام
شاید خیلى ها فکر کنند من حقم را نگرفتم اما اینگونه نیست. من حقم را از فوتبال گرفتم. هر چند شاید در تیم ملى زیاد بازى نکرده باشم. سالى که با فولاد قهرمان شدم بهترین بازیکن ایران بودم. بیشترین بازى را داشتم. ۱۴ پاس گل دادم و ۱۲ گل زدم و شرایط برایم فوق العاده بود.
شاید خیلى ها حقم را ندادند اما...
نمى دانم چرا به تیم ملى دعوت نمى شوم. اگر کسى در حق من بدى کرده باشد، من او را مى بخشم. نمى دانم چه اتفاقاتى مى افتاد ولى من مدعى اصلى حضور در جام جهانى بودم. مگر مى شود در حساس ترین شرایط از تیم ملى خط بخورم?! من ۶ سال در تیم ملى بودم و به یک باره کنار رفتم. نمى دانم چه کسى تصمیم گرفت که مبعلى به جام جهانى نرود. اما من یک اعتقاد قلبى دارم. اگر در جایى حقت را بخورند و مانع پیشرفتت شوند، تو در جایى دیگر با عزت و سرافراز مى شوى و خدا نیروهاى دیگرش را در زمان دیگر به کمک تو مى فرستد. شاید خیلى ها حق مرا ندادند، ولى من به شکل دیگرى حقم را گرفتم به این خاطر مى گویم حقم را از فوتبال گرفتم.
زمان به عقب برگردد باز هم این اتفاقات مى افتد
شاید اگر به تیم ملى دعوت مى شدم به امارات نمى رفتم. مى توانستم ۴-۵ سال در تیم هاى سطح اول کشور بازى کنم یا حتى در فولاد مى ماندم، اما قسمت من این بود که شرایط زندگى ام تغییر کند. آنجا در حقم بدى شد اما من به امارات رفتم و قرارداد ۲ ساله میلیون دلارى بستم. ۵ سال از لحاظ مالى به شرایط ایده آل رسیدم و اینها را از تقدیر مى دانم. مطمئن باشید باز هم اگر به عقب برگردیم باز هم این اتفاقات تکرار مى شود و باز هم من این تصمیم را خواهم گرفت.
قصدم از آن حرف متلک به مربى ام نبود
همین چند وقت پیش مصاحبه کردم و یکى از روزنامه ها تیتر زد عادت ندارم با مربى ایرانى کار کنم. این حرف من خداى نکرده متلک به مربى ام نباشد. من واقعیت را گفتم. چون امسال اولین سالى است که در لیگ باشگاهى با مربى ایرانى کار مى کنم. در تیم جوانان با آقاى مناجاتى، در بزرگسالان با آقایان شاهرخى، قلعه نویى و قطبى ولى در رده باشگاهى با هیچ مربى ایرانى کار نکرده بودم.
بارسا بهترین تیم دنیا است اما من رئالى ام
بارسلونا بهترین تیم دنیا است، اما من رئالى هستم. از اینکه مورینیو شخصیت خاصى دارد. روانشناس است و با بازیکنانش رابطه گرمى دارد خوشم مى آید. او گفته بازیکنش را با هیچ کس عوض نمى کند و از هیچ چیز به همه جا رسیده. مورینیو مربى عنوان ها است. وقتى به همه مى گویم رئالى هستم تعجب مى کنند. من مى دانم بارسلونا بهترین تیم دنیا است. اصلا مگر مى شود بارسا را قبول نداشت، اما همه اینها را بگویید و باز من مى گویم رئالى ام.
ما به جاى سپاهان باید قهرمان مى شدیم
استقلال این فصل نقاط ضعف زیادى داشت ولى با وجود اینکه همه مى گویند که سپاهان باید قهرمان مى شد را قبول ندارم. با احترام به اصفهانى ها مى گویم شانس ما و آنها ۵۰-۵۰ بود اما آنها مثل ما در برخى مسابقات راحت امتیاز از دست ندادند. به خاطر اینکه تیمم را قبول دارم مى گویم استقلال مستحق قهرمانى بود. ما امروز با سپاهان ۴ امتیاز فاصله داریم و آنها قهرمان شدند. شاید اگر در ۳-۴ بازى که در تهران اشتباه داشتیم آن اتفاقات نمى افتاد قهرمان بودیم.
با مظلومى حرف نزدم تا فکر منفى نکنند
اواسط فصل مصاحبه اى انجام دادم که از آن صحبت ها سوء برداشت شد. منظور من از اینکه مربیان حمایتم نکردند، این بود که اگر در دو بازى هم بد بازى مى کردم مى توانستند به من فرصت بیشترى بدهند و اعتماد کنند. البته من یک بازیکن حرفه اى هستم و همیشه به مربى حق مى دهم. نمى دانستم مربیان هدفشان این است که از آن نیمکت نشینى به من آمادگى تزریق کنند. یک مقدار هم خودم توقعم از مربیان بالا رفته البته نگرانى هایى در دل داشتم که تا جام ملت هاى آسیا و قبل از گل به عراق ادامه داشت، اما حمایت مربیان پس از آن بازى فوق العاده بود. البته در خصوص مشکلاتم هرگز با مظلومى حرف نزدم که خداى نکرده برخى ها فکر منفى نکنند.
خوزستانى ها در استقلال باند ندارند
از برخى دوستانم شنیده ام که به شوخى گفته اند شایعاتى پیرامون باند خوزستانى ها در استقلال شنیده مى شود. پژمان منتظرى دوست خوبم است. شریفات و میداودى به همین شکل و شاید همین حرف ها بود که در ابتداى فصل روى آقاى مظلومى تاثیر هم داشت ولى خدا مى داند ما اهل باند و باندبازى نیستیم. من ایران پرستم و شمال و جنوب برایم فرقى نمى کند و تمام بازیکنان دوستان صمیمى من خواهند بود.
منتظرى در استقلالى شدنم نقشى نداشت
در ابتداى فصل که مى خواستم به استقلال بیایم با صمیمى ترین دوستانم مشورت کردم البته پژمان راهنمایى هاى خوبى به من کرد اما خودم استقلال را انتخاب کردم و همیشه حرف آخر را خودم مى زنم.
میداودى ۱۰ بار دیگر هم اول فصل باشد به استقلال مى آید
نسبت به آقاى امیدوار رضایى و محسن رضایى ارادت دارم. آنها کسانى هستند که ما به وجوشان افتخار مى کنیم اما این مسئله هم باعث نشد ما به استقلال بیاییم.
خودتان مى دانید میلاد یک استقلالى دو آتیشه است و اگر ۱۰ بار دیگر هم شرایط اول فصل رخ دهد او به استقلال مى آید. البته من و میلاد مى دانستیم که کسى مثل امیدوار رضایى در استقلال هست که او را مى شناسیم و انتخاب مان راحت تر بود.
با اولادى بحثم شد، کاظمیان قهر کرد
ماجراى اختلاف من و کاظمیان جالب است. روزى من با مهرداد اولایى در اردوى اتریش قهر کردیم. جواد کاظمیان وساطت کرد که ما را آشتى بدهد و حرفى زد که باعث ناراحتى ام شد. باورتان نمى شود من آدمى هستم که دست به قهرم خوب است حتى اسم همدیگر را نمى آوردیم، ولى بعد از مدتى آشتى کردیم و الان هم با مهرداد و هم با جواد کاظمیان رابطه خوبى دارم.
مظلومى مثل من اولین تجربه اش را سپرى مى کند
تعریف ایمان مبعلى از پرویز مظلومى این است که او مثل من اولین تجربه اش را سپرى مى کند و فشار زیادى را متحمل شده است. فکر مى کنم استقلال تا به امروز خوب نتیجه گرفته و فراتر از حد تصور ظاهر شده است.
حقم است که به تیم ملى دعوت شوم
از کوئیروش یک شناخت کلى دارم و مى دانم که مربى بزرگى است. او به فوتبال و بازیکنان ایرانى کمک زیادى مى کند. نمى دانم نظرش نسبت به من چیست اما فکر مى کنم حقم است که به تیم ملى دعوت شوم هر چند بازى در تیم ملى سخت است و در این ۱۲-۱۳ سال همیشه شرایط سختى داشتم.
به باشگاه استقلال که رفتم با مظلومى تصادف کردم
روز اولى که به باشگاه استقلال رفتم تا به آقاى فتح الله زاده صحبت کنم ماشینم برخوردى کوچک با ماشین پرویز مظلومى داشت. خیلى برایم جالب بود البته من یک پورشه با مدل کایان توربو داشتم که باطرى اش خالى شده بود و وقتى قصد داشتم سوار ماشین شوم روشن نمى شد. هیچ کس باور نمى کرد چنین ماشین مدل بالایى روشن نشود. چون ماشین یک مدت خوابیده بود و استارت نخورده بود روشن نمى شد.
با جبارى در خط هافبک راحتم
خیلى ها مى گویند یا من باید بازى کنم یا جبارى. یکى از بازى ها استقلال خوب نتیجه نگرفت ومن و جبارى کنار هم بودیم. بعد از آن همه انتقاد کردند که چرا مظلومى از این دو نفر کنار هم استفاده مى کنند. اکنون ما ۸ بازى است که با یک هافبک دفاعى بازى مى کنیم و مى بینیم که چقدر خوب هستیم و همه راضى هستند. من مجبورم کمتر در ۱۸ قدم حریف و بیشتر توپ بگیرم و به او برسانم. اما او بازیکن باهوشى است و ما در کنار هم راحت هستیم.