• ظاهرا دوباره دچار دردسر شدى؟
- این طور مى گویند. مثل این که سایت رسمى باشگاه هم خبر اخراج من را زده.
• چرا دوباره اخراج؟
- نمى دانم. این را باید از على دایى بپرسید.
• مى گویند که به یک هوادار فحش دادى؟
- من به هوادار فحش بدهم؟ چطور این حرف را باور مى کنید؟
• اما مى گویند این طور است.
- با یک نفر بحثم شد. جالب است همه بچه ها و اعضاى تیم هم مى دانند آن فرد هوادار نیست.
• پس چه کسى بود؟
- یک استقلالى بود که حرفهاى نامربوط به من مى زد و هر چه لایق خودش بود را به من گفت. از بچه هاى تیم بپرسید اگر حرفى غیر از این زدند من تسلیم هستم. من به عشق پرسپولیس و هوادارانش پیراهن این تیم را برتن مى کنم و همه سختى این کار را به جان خریدم آن وقت بیایم و به یک هوادار فحش بدهم؟
• به هر حال که به این دلیل اخراج شدى.
- بار اول نیست که این اتفاق مى افتد.
• مى گویند دایى با تو مشکل دارد؟
- فقط مى دانم من با او مشکلى نداشته و ندارم.
• یعنى مى گویى بین شما اختلافى نیست؟
- به خدا من با او اختلافى ندارم. على دایى سرمربى تیم است و من هم در خدمت تیم. بگوید بازى کن با تمام وجودم بازى مى کنم و بگوید بازى نکن مى روم و روى نیمکت مى نشینم. مگر تا امروز غیر از این بوده؟
• دایى بازى ات نمى دهد و در این مدت هم به هر بهانه اى تو را از ترکیب بیرون گذاشت . این مى تواند براى یک فوتبالیست پایان راه تلقى شود.
- همه من را مى شناسند. مى دانند به خاطر پرسپولیس و هوادارانش هر کارى را مى کنم. یادتان هست زمان قطبى هم همین مسائل بود. در نهایت از تیم هم کنار گذاشته شدم. من هم همان روز قسم خوردم کارى مى کنم که خودشان دوباره به دنبالم بیایند. دیدید در صبا از جان مایه
• مى گویند تو در تیم در کار دایى مى گذاشتى. یا حاشیه هایى مانند بستن بازوبند روى مچت و ... بوجود مى آوردى.
- بگذارید یک چیز را رک و پوست کنده بگویم . پیراهن پرسپولیس را مفت بدست نیاوردم که با توى کار سرمربى گذاشتن آنرا از دست بدهم. بابا به کى باید بگویم در آن بازى زیر فشار آن همه گل دریافت کرده آیا دیگر فکرى هم براى من باقى مى ماند که بخواهم به فکر بازوبند باشم. همه گفتند شیث به بازوبند توهین کرد. چرا باید این قدر بى معرفت باشند که حال و روز ما را درک نکنند و چنین حرفهایى بزنند. بگذار خیالت را راحت کنم على دایى همان زمان روى بسیارى از مسائل که دوست ندارم الان آن را باز کنم نسبت به من حساسیت داشت. خودم این موضوع را حس مى کردم اما همیشه مى گفتم که گذر زمان شرایط را تغییر مى دهد. خیلى سعى کردم که سوء تفاهمات را برطرف کنم اما نشد. تلاش کردم تا فاصله اى میان من و بازیکنان بوجود نیاید اما این اتفاق هم نیفتاد. حرف بردند و آوردند. مى توانستیم یک بار من و دایى رودررو سوء تفاهمات را برطرف کنیم اما آنقدر فاصله ها را زیاد کرده بودند که این امکان هم فراهم نشد و هر وقت مى خواستم طرفش بروم او رویش را برمى گرداند.
• اما خیلى از همین همبازیانت به دایى گفتند تعصب ندارى و توى کار تیم مى گذارى.
- مى دانم. تمام این ها را مى دانم. خیلى حرفها هست که آنها را توى دلم نگه داشته ام. اما غیر از آقا کریم که بزرگ همه ماست هیچکدام از این ها نمى توانند مدعى شوند که از شیث رضایى با تعصب تر هستند. هر کس این ادعا را دارد بیاید چشم در چشم من بگوید که از من پرسپولیس را بیشتر دوست دارد.
• به هر حال بعد از دیدار دربى این صحبت ها مطرح شد.
- نمى دانم تا کى باید تاوان آن یک لحظه را پس بدهم؟ خداراشکر که هواداران بهترین قاضى هستند و مى دانند شیث رضایى چه حساسیتى به استقلال دارد و سرش را هم در این بازى جلوى توپ مى گذارد.
• اما در آن لحظه؟
- چطور باید بگویم که در آن لحظه خدا با آنها یار بود؟ من همه زورم را زدم اما به توپ نرسیدم. به خدا این بازى امکان دارد براى هر کسى بیفتد. على دایى بهترین مهاجم ایران بود اما همه توپهایش که گل نمى شد. بزرگترین مدافعان جهان هم یک لحظه اشتباه مى کنند. یعنى آنها بى تعصب هستند؟
• وقتى اولین بار اخراج شدى چرا نرفتى؟
- کجا مى رفتم؟ من که گفتم عاشق پرسپولیس هستم . چرا باید به این تیم پشت مى کردم و مى رفتم؟
• مثل این که از چند تیم هم پیشنهاد داشتى؟
- بله داشتم اما قرار نبود جایى بروم. به خاطر عشقم ایستادم. به من گفتند بى تعصب واى به حال این که راحت همه چیز را ول مى کردم و مى رفتم. مدیران آن باشگاه ها حى و حاضر هستند و مى توانید از خودشان بپرسید چه
رقم هایى پیشنهاد شد که هر کسى را وسوسه مى کرد. این پیشنهادها اگر به آنهایى که ادعاى تعصب مى کنند داده مى شد به خاطر ۵۰ میلیون بیشتر مى رفتند.
• و بالاخره برگشتى؟
- به هر حال تیم نتایج بدى گرفت و به رغم این که گفته بودند روى سکوها هم کسى من را تشویق نکند مردم خواهان بازگشتم شدند اما دیدید که چه شد.
• چه شد؟
- هیچى. ۲ روز با تیم تمرین نکرده من را در تبریز در ترکیب اصلى گذاشتند . شکر خدا در آن بازى خوب کار کردم. بازى بعد مقابل صبا با این که مریض بودم و به دکتر زرینه گفته بودم دایى از من استفاده کرد. بعد هم آمد و گفت بچه هاى صبا به او گفته اند شیث به او فحش داده. خداوکیلى این انصاف است؟ یعنى تمام بارشکست باید گردن من مى افتاد؟ اگر من نبودم چه مى خواستند بگویند؟
• از این که بازوبند کاپیتانى را از تو گرفته اند ناراضى نیستى؟
- اگر بگویم ناراضى نیستم دروغ گفته ام. ناراحتم و این اتفاق را یک توهین براى خودم تلقى مى کنم. نمى شود در طول یک فصل بزرگتر یک تیم باشى و بعد تو را در ردیف آخر قرار دهند. آن انتخابات هم شبیه نمکى بود که روى زخم پاشیده شد.
• خواست دایى بود؟
- با آن همه سوء تفاهم کارى غیر از این
مى کرد تعجب آور بود.
• در آن راى گیرى دقیقا چه اتفاقى افتاد؟
- آمدند و برگه هایى را به بچه ها دادند و گفتند راى بدهید.
• اما مثل این که اتفاقات دیگرى هم افتاده که نمى خواهى بگویى؟
- اگر قرار بود همه اتفاقات گفته شود خود باشگاه مى گفت.
• خواست دایى از بچه هاى تیم چه بود؟
- فقط قبل از راى گیرى گفت به کسى راى بدهید که مورد نظر من است. با این حرفها حتى خودم هم جرات نکردم که به خودم راى بدهم
• قبل از برگزارى انتخابات چه حسى داشتى؟
- نمى توانم بازگو کنم. دوست داشتم دایى فقط یکساعت با من خلوت مى کرد و به کاپیتان تیم خودش مى گفت چه توقعاتى دارد و چه چیزى از من مى خواهد. اما او هرگز حاضر نشد در این مورد با من صحبت کند. واقعا یعنى سهم من یکساعت صحبت کردن با سرمربى نبود؟
• با این که مى گویى با دایى اختلافى ندارى ما از لابه لاى حرفهایت چیز دیگرى برداشت مى شود.
- شاید من دلخور باشم اما بازهم مى گویم هیچ اختلافى با او ندارم. مثلا سر قضیه بازوبند دلخورم که چرا به جاى حرف زدن با من باید به حرفهاى یک گزارشگر گوش کند.
• منظورت کدام گزارشگر است؟
- عادل فردوسى پور. بعضى اوقات طورى راجع به مسائل صحبت مى کند که انگار با برخى مشکل شخصى دارد گاهى اوقات تا زدن ریشه طرف پیش مى رود. آن روز هم دائم در مورد بازوبند حرف زد و این مساله را حساس کرد. من توقع داشتم بعد از آن قضیه ، دایى چند کلمه با من حرف بزند اما این کار را نکرد. من مى خواهم مردم در این مورد خودشان قضاوت کنند. آیا توجه کردن به حرف یک گزارشگر و تاثیرات خاص برنامه اش کار درستى بود یا شنیدن حرف یک بازیکن و کاپیتان؟
• مى گویند با بعضى از بازیکنان تیم قهر هستى. درست است؟
- قهر نیستم اما اى کاش وظیفه یک هم بازى را انجام مى دادند . امیرحسین صادقى که بازیکن استقلال است زمانى که از تیم اخراج شدم از من حمایت کرد. کارى که همبازیانم براى من انجام ندادند. این مسائل است که آدم را آتش مى زند. خدا مى داند همیشه پشت همبازیانم را گرفته ام. حتى روز قبل از دربى با دایى صحبت کردم و گفتم این بچه ها به جاى این که با جان و دل براى تو کار کنند از تو مى ترسند. نگذار این قدر از تو بترسند. اما دیدید چه شد و بعد از دربى من اخراج شدم.
• مى گویند یکى از مشکلات جدید تو با دایى با تو این بود که به جاى این که بگویى مى خواهى به شمال بروى به او گفتى به کیش مى روى.
- این هم از آن حرفهاست. دایى وقتى دفعه اول من را اخراج کرد گفت بچه هاى تیم به گوش من رسانده اند که به او فحش داده ام. چند وقت بعد آمد و گفت بازیکن حریف آمده گفته شیث به من فحش داده . حالا هم آمده مى گوید که به هواداران فحش دادم. براى خودتان جالب نیست؟ او فقط دنبال بهانه است تا من را کنار بگذارد.
• پس تو همیشه مقصر دائمى هستى؟
- قطعا. اگر دقت کنید خودتان متوجه مى شوید. پرسپولیس در این فصل بدترین نتایج تاریخ فوتبالش را گرفته اما همیشه ۳ عامل بابت این شکست ها معرفى مى شوند. داور ، شیث و لیدرها! یعنى ما هیچ مشکل فنى نداریم و همیشه این سه عامل باعث باخت مى شوند؟
• حالا چه مى کنى؟
- هیچ. با حبیب کاشانى صحبت مى کنم تا ببینم چه مى شود.
• از پرسپولیس مى روى؟
- تا الان که نمى خواهم بروم. بدترین برخوردها را دیدم اما فکر رفتن نکردم. اگر باشگاه بخواهد باید بروم.
• همین؟
- چه باید بگویم؟ من بازیکن پرسپولیس هستم و تابع نظر باشگاه. بگویند برو مى روم. شک نکنید اگر بروم کارى مى کنم که دوباره به این تیم برگردم. من این تیم و هوادارانش را با هیچ چیز عوض نمى کنم و منتظر فرصت براى بازگشت خواهم بود فقط دوست دارم هواداران این را بدانند.
• چه چیزى را؟
- این که هیچ وقت در کار پرسپولیس نگذاشتم و هرگز به هیچ هوادارى توهین نکردم. چه در این تیم باشم و چه نباشم عاشق پرسپولیس و هوادارانش هستم و حتى اگر همه براى حذف من تلاش کنند در آینده به من خواهند گفت پیشکسوت پرسپولیس و این براى من افتخار است.