2) فتح الله زاده با هیچ متر و معیارى حداقل در این اواخر و بعد از آن نایب قهرمانى در آسیا، مدیر موفقى نبود (که نشانه هاى ضعف مدیریتش شاید در همان دوران هم عیان بود.) بزرگترین مسأله اى که فتح الله زاده به آن افتخار مى کرد و با آن معروف شده بود ترانسفرهاى معروفش بود که اکثراً ناموفق بود و سرژیک تیموریان، على موسوى، فرهاد مجیدى، على منصوریان، سیروس دین محمدى و ... را با عدم آشنایى با قوانین ترانسفر و لحاظ نکردن بسیارى از پارامترها مانند شرایط روحى بازیکنان ما و فوتبال خشک آلمان، نظم شدید آنها و بى نظمى شدید ما و ... را به قهقرا برد و بسیارى چون على موسوى و سرژیک تیموریان را به کلى از صحنه اول فوتبال محو کرد. او بیش از آنکه به کیفیت بها دهد به دنبال کمیت فرستادن لژیونر به اروپا بود تا در رسانه هایش (استقلال جوان، مجله روزهاى زندگى و ...) آن را در بوق و کرنا کند. مقایسه لژیونرهایى که او به اروپا فرستاد و لژیونرهایى که امیر عابدینى همتاى قرمزش راهى اروپا کرد به خوبى عیار او را در این زمینه که به آن افتخار مى کرد مشخص مى کند.
۳) او بیش از اینکه طبق وظیفه هر مدیر به ساختارها بها دهد به دنبال مطرح کردن خودش وحضور همیشگى به روى جلد مطبوعات بود. او به خوبى رگ خواب طرفداران فوتبال را شناخته بود و بارها روى آن مانور داد. بمب منفجر کردن هایش (که اصطلاح خاص خودش بود) به خوبى به یاد اهالى فوتبال مانده است. بمب هایى که اکثراً ترقه اى بیش نبود. نمونه اش انتقال مهدى هاشمى نسب از پرسپولیس به استقلال بود که رکورد قیمت بازیکنان در نقل و انتقالات را شکست و عایدى اش افول تدریجى هاشمى نسب، از دست دادن تیم ملى و البته پولى هنگفت و یک گل به پرسپولیس در دربى بود!
۴) حاجى ( که اطرافیان او را اینگونه صدا مى کردند) حاضر بود در همه بازى ها بازنده باشد اما دربى را نبازد. وعده هاى بى شمار او به بازیکنان قبل از دربى هنوز هم زبانزد فوتبالى هاست. نمونه اخیرش وعده یک پژوGLX در مقابل وعده مصطفوى در مورد پژو ۲۰۶ در صورت برد در دربى بود. پرسپولیس در تالار مجلل فرمانیه افطارى مى دهد. حاجى کاخ سعدآباد را پیشنهاد مى دهد. پرسپولیس دست روى هر بازیکنى مى گذاشت فردا در دفتر او در لارستان از حاجى چک مى گرفت. به عبارتى دیگر قبح رفتن بازیکنان پرسپولیس و استقلال به تیم رقیب را فتح الله زاده شکست! عشق حاجى به شلوغ بازى بر هیچ کس پوشیده نیست. به هر ترفند متوسل مى شد که روى جلد باشد. در آن واحد از چند مربى برنامه مى گرفت و به راحتى همه را سر کار مى گذاشت.
۵) صحبت از مربیان درجه یک دنیا مى کرد و در نهایت حجازى و... سرمربى تیمش مى شدند. عاشق گفت وگو که نه، جدل هاى پینگ پنگى اى بودکه با طرف مقابلش انجام دهد. البته حاجى بسیار دل پاک بود و به این جدل ها براى بودن به هر قیمتى نیاز داشت. دشمن مى تراشید که باشد. فرقى نمى کرد که کى باشد. بعدها جلوى دوربین ها او را مى بوسید و طرفش را برادر خطاب مى کرد. در مورد حسن روشن که این اواخر با هم درگیر شده بودند فرصت نشد وگرنه آشتى کنان و ماچ و بوسه جزو لاینفک زندگى حاجى است!
۶) حاجى تازگى ها مدرک دکترایش را هم در رشته ارتباطات! گرفته بود اما جاى تعجب داشت که باز هم همه او را حاجى خطاب مى کردند. یعنى اصالتى براى مدرکش قائل نبودند چون حاجى همان حاجى بود و دکترى هم هیچ تغییر مثبتى در او صورت نداده بود.
۷) حاجى استاد مماشات و از بزرگان حیطه بازیکن سالارى بود. نمونه اش مجتبى جبارى که حاضر بود ماکسیمایش! را بفروشد و پولش را به مجتبى بدهد اما او به تیمى دیگر خصوصاً پرسپولیس نرود. همان طور که امسال چک شخصى داد و با لطایف الحیلى از او پس گرفت و جبارى با تمام زرنگى و حسابگرى اش این بار مغلوب حاجى شد!
۸) واعظى آشتیانى مدیر جدید استقلال طبق آن استدلال پوچ و بى مایه ،عکسى با شورت ورزشى ندارد اما هم در برنامه ۹۰ و هم در موضع گیرى اخیرش در مورد جبارى نشانه هاى مثبتى از مدیریت مدرن و اصولى ارائه داده است. بسیار امیدواریم که توانایى هاى مدیریتى اش را در باشگاه محبوب استقلال به خوبى نشان دهد و فضا نیز براى این کار مهیا باشد. شیطنت ها و جوسازى ها دوباره آغاز نشود. همه از علاقه بى حد و حصر حاجى به صندلى ریاست استقلال آگاهى دارند، همان طور که خودش نیز وعده بازگشت داده است!