1936- 1928
سرآغاز تا اختناق
تاریخچه رسمی بازیهای دو تیم، عملا از فصل 1929- 1928 آغاز میشود. اما این نخستین بازی دو تیم نبود. آنها قبلا یک بار در سال 1902 با یکدیگر دیدار کردند که بارساییها آن بازی را سه بر یک بردند. با شروع رسمی لیگ حرفهای، کاتالانها که خود را اشغال شده تحت نظارت حکومت مرکزی اسپانیا میدانستند، با تیم محبوبشان بارسا، وارد یک جنگ سرد با پادشاهی اسپانیا شدند. نخستین درگیری در این زمینه در 17 فوریه 1929(28 بهمنماه 1307 خورشیدی) انجام شد و طی آن، سپیدپوشان مادریدی در خانه حریف توانستند با دو گل رافائل موررا برابر تک گل مانوئل پارهرا پیروز شوند. دو بازی بعدی در 9 می 1929 و 26 ژانویه 1930 به ترتیب با نتیجه یک بر صفر و چهار بر یک به نفع مادریدیها تمام شد. غم کاتالونیا تمامی نداشت اما این انتظار با یک برد شیرین در خانه حریف و با نتیجه پنج بر یک به پایان رسید(30 مارس 1930). دو قهرمانی تیم رئال در 1932 و 1933 با دو تساوی برابر بارسا به پایان رسید. دو برد عالی در فصل 1934- 1933(با نتیجه دو بر یک) و 1936- 1935(سه بر صفر) کفه ترازو را کاملا به سمت پایتختیها سنگین کرده بود. اما جالبترین نتیجه آن دوران در 1935 رقم خورد. در بازی رفت در سوم فوریه 1935 رئال در زمین خود با نتیجه 8 بر 2 تیم آبیاناری را در هم کوبید. این باخت چنان برای کاتالانها تحقیرکننده بود که همه تصور میکردند که این انتهای مبارزه سرد با پادشاهی مرکزی باشد. اما در بازی برگشت چیز دیگری رقم خورد. حمایت کاتالانها در آخرین لحظات امیدشان چیزی را باعث شد که نتیجهاش تا امروز پابرجاست. آنها با چهار گل ونتولرا و تک گل اسکولا، پنج بر صفر رئال را له کردند تا الکلاسیکوی بزرگ تا به امروز پابرجا بماند. نمادی که حتی در قهرمانی اسپانیا در جام جهانی و حضور بازیکنان کاتالانیایی با پرچم خودشان در کنار پرچم اسپانیا و در مقابل دوربینهای تلویزیونی قرار گرفت. سالهای اولیه لیگ اسپانیا با یک قهرمانی بارسلونا در اولین دوره و دو قهرمانی رئال گذشت. هرچند که در آن سالها، تیم بزرگ لیگ اتلتیکبیلبائو بود. اما مسابقات در 1936 قطع شد. جنگ داخلی باعث رکود مسابقات تا سال 1939 شد. اختناق آغاز شده بود...
1953-1939
طلوع بارسا- افول مادرید
جنگهای داخلی آغاز شده بود. کشتار، قحطی و ناامنی توان زندگی را از مردم گرفته بود و تمام توان آنها صرف زنده ماندن میشد و فوتبال در این بین حتی در حاشیه هم قرار نداشت. با اتمام جنگ و شروع دوباره نوسازی در کشور، فوتبال هم دوباره بخشی از زندگی شد. سالهای بعد از جنگ تا فصل 1954-1953 را باید سالهای اندوه مادریدیها و شادی کاتالانها نامید. چهار بار قهرمانی در آن سالها برای بارسا و عدم قهرمانی تیم پایتختنشین، در تمامی این 13 سال،دنیا را به کام آنها کرده بود. آخرین الکلاسیکو تا قبل از جنگ که در تاریخ 22 مارس 1936 برگزار شده بود با نتیجه سه بر صفر به نفع میزبان مادریدی تمام شده بود. بارساییها برای جبران آخرین شکست مجبور شدند چهار سال صبر کنند تا در اول دسامبر 1940 و در زمین خودشان با همان نتیجه رقیب را شکست دهند. عجیبترین نتیجه در این سالها، تساوی 5-5 دو تیم در 10 ژانویه 1943 و در شهر بارسلون بود. این در حالی بود که نیمه نخست، با نتیجه چهار بر یک به نفع میزبان به پایان رسیده بود. دو سال بعد در 25 مارس 1945، بارسا در خانه خود با نتیجه پنج بر صفر رئال را له کرد و این برد نه تنها باعث نایب قهرمانی خودشان در لیگ آن سال شد، بلکه رئال را تا سطح یک تیم درجه دو پایین آورد. مطلبی که باعث تجدیدنظر صاحبان رئال در تیمداری و تحقیر آنها در محافل فوتبالی شده بود. آنها خفت این شکست را (با توجه به دارا بودن تمامی امکانات و رانتها در قیاس با بارسا) تا 18 سپتامبر 1949 با خود همراه داشتند. اما در آن روز وقتی در خانه خود بارسا را شش بر یک بدرقه کردند، توانستند حداقل از زیر بار بخشی از فشارها خارج شوند اما...
اما تنها یک سال و شش روز بعد، بارسا در خانه خود، هفت بر دو و رئال را شکست داد تا میخی بر تابوت رئال مرده در آن روزها زده باشد و هم بهترین برد برابر حریف تا به امروز را به دست آورد. آن سالها بدترین سالها برای رئالیها و بهترین برای حریف بود. حریفی که با شروع دهه پنجاه، بهترین بازیکن تاریخ خودش را هم خرید. لاژلو کوبالای مجاری تمام دهه پنجاه را در بارسا ماند و با زدن 131 گل در مجموع 186 بازی رسمی که برای این تیم انجام داد، محبوبترین بازیکن کاتالونیا در زمان خودش شد. نتایج بارسا در آن دوران را میتوان بهترین نتایج کسب شده در تاریخ لالیگا دانست.نتایجی که تا فصل 2009- 2008 که درخشانترین فصل آبیاناری رقم خورد پابرجا بودند.
اما از 1953 دوران دیگری آغاز شد. دورانی سپید برای پایتختیها. دورانی که عصر طلایی رئال نامیده شد.
1984-1964
با خروج کوبالا و دیاستفانواز دو تیم، عملا فصل سردی بر رقابتهای آنها حاکم شد. شاید تنها نقطه عطف این دوران را بتوان حضور کرویف در دهه هفتاد در بارسا دانست. بارسلونا بعد از فصل 1960-1959 به مدت 24 سال نتوانست لیگ را فتح کند. کاری که البته بعدها تنها با دیهگوی جوان به آن رسید. اما در عوض رئال جدای یک قهرمانی در اروپا (1966) توانست 10 قهرمانی در عرض 16 سال به دست بیاورد. در عوض در الکلاسیکو،این بارسلونا بود که داغ بردهای یکطرفه را بر دل مادریدیها گذاشته بود. در طی 20 سال،رئال تنها در پنج مسابقه پیروز شد و عملا دژ نوکمپ برای آنها فتحناشدنی مینمود. در عوض 11 برد برای آبیاناریها در این دوران به ثبت رسید. بهترین نتایج این دوران عبارتند از دو برد چهار بر صفر (30 ژانویه 1978) و سه بر صفر (20 مارس 1981) برای رئال و دو برد پنج بر صفر (17 فوریه 1974) و سه بر صفر (2 سپتامبر 1984) برای بارسا. فوتبال در آن دوران عملا به یک بنبست تاکتیکی رسیده بود و نتایج اغلب کم گل و بیشتر با تساوی به پایان میرسید. از شاخصترین بازیکنان آن سالهای رئال شاید بتوان به لاری کانینگهام انگلیسی و کاماچوی اسپانیایی نام برد. اما مطابق همیشه، خارجیهای بارسا چیز دیگری بودند. زمان میگذشت، و نسل کرویف تبدیل به نسل مارادونا میشد. هیجان همچنان ادامه داشت.
2000-1984
تا سالها، بردن در خانه بارسلونا تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شده بود. این اتفاق حتی در این بازه زمانی که در بالا آمده است هم محقق نشد. برای رسیدن به چنین آرزویی مادریدیها تا شش دسامبر 2003 باید صبر میکردند. در لیگ، دو تیم گویی قراری گذاشته بودند. نیمه دوم دهه هشتاد، پنج قهرمانی پیاپی برای رئالیها رقم خورد و تیم دهه 90 با چهار قهرمانی پیاپی آبیاناریها. در طی این سالها، بزرگترین موفقیت رئال در کسب نتیجه در خانه حریف اول آوریل 1989 بود. کاری که در پنج سال بعد (هفت می 1994) در سانتیاگو برنابئو با نتیجه یک بر صفر تلافی شد. البته بردهای یکطرفه در این دوره کم نبودند. برد پنج بر صفر رئال در خانه (هفتم ژانویه 1995) که در جواب برد سال قبل بارسلونا با همین نتیجه پنج بر صفر (هشتم ژانویه 1994) در نوکمپ رقم خورده بود از شاخصترینهاست. اصلیترین اتفاق در این دوران در لالیگا، حضور هر چه بیشتر بازیکنان خارجی و در ادامه و پس از تصویب قانون بوسمن، حضور بیش از پیش لژیونرهای مطرح اروپایی بود. بارسلونا که در 1992 طعم قهرمانی در اروپا را برای نخستینبار چشیده بود هنوز تا رسیدن به تیم رویایی کمی فاصله داشت. اما رئال با تغییر مدیریت، میرفت تا رنسانس جدیدی را تجربه کند. رنسانسی که سالهای طلایی قرن 21 را در پی داشت. موفقیتهای دو تیم بیشمار بودند، اما هنوز هم الکلاسیکو ترسناک مینمود.