واقعیت غیرقابل انکار است. یک تیم برای موفقیت و کامیابی باید از زنجیرهای محکم و استوار برخوردار باشد. زنجیرهای که در سختترین شرایط بتواند زیر فشار تاب بیاورد و مقاومت کند، یکی از حلقههای این زنجیره برخورداری از مربیان کارآمد است. یک مثال خارجی ساده؛ الکس فرگوسن مربی نامدار منچستریونایتد در همه دوران سرمربیگری خود در لیگ جزیره از دستیاران زبده و کاربلد بهره میجست. نمونه آن کرش، سرمربی تیم ملی پرتغال در جام جهانی 2010 و مککلارن سرمربی تیم ملی انگلستان در جام ملتهای اروپا به سال 2008. این دو روزگاری فرگی را در تیم رویایی منچستریونایتد در قامت مربی و دستیار همراهی کردهاند و اما مثال ایرانیاش ؛ لیگ برتر نیز دستیاران چیره دستی را به خود دیده است. لوکا بوناچیچ هنوز هم افتخارات دوران مربیگری خود را مدیون حضوری مردی است که امروز ذوبآهن را تا فینال لیگ قهرمانان آسیا سوق داده است. از منصور ابراهیمزاده حرف میزنیم. او حالا شهرتی آسیایی و فرامیهنی دارد. الماس تراش خورده ای که حالا میتواند خود را به عنوان برترین مربی سال آسیا هم معرفی کند. اگر ابراهیمزاده را موفقترین دستیار سالهای اخیر فوتبال ایران بدانیم باید به صمد مرفاوی هم اشاره کنیم. تردیدی نیست اگر از امیر قلعهنویی بپرسیم راز موفقیتش در 4 سال مربیگری در استقلال چه بود دست روی مرفاوی میگذارد. مرفاوی طی 4 سال دستیاری امیر قلعهنویی که منجر به کسب دو قهرمانی شد همواره مهرهای تاثیرگذار اما پنهان بود او امروز در قامت سرمربی – اماموفق- قد علم کرده است. نتایج صمد با مس کرمان گواهی صادق بر این مدعا است. از این نیز نباید غافل شد که مرفاوی فصل گذشته لیگ قهرمانان آسیا هم به لحاظ نتیجهگیری در قامت سرمربی استقلال بسیار بهتر از مافوق خود، یعنی امیر قلعهنویی نتیجه گرفت.
یک مثال دیگر هم میآوریم، فصل هفتم را نباید از یاد برد. افشین قطبی زمانی دستهای خود را به نشانه ظفر و پیروزی بالا برد که حمید استیلی خود را به عنوان دستیاری ماهر و کاربلد به فوتبال معرفی کرد. هنوز هم وقتی صحبت از قهرمانی پرسپولیس در لیگ هفتم میشود نقش حمید استیلی در آن تیم بسی پررنگ تر از افشین قطبی جلوه میکند.
***
خوب یادمان هست که استقلال فصل قبل زمانی از ورطه سقوط نجات یافت که تغییری چشمگیر در حوزه فنی این تیم ایجاد شد. مرفاوی آن روزها خود در قامت سرمربی استقلال به دلیل نداشتن همکاری کار بلد احساس تنهایی میکرد تا اینکه مجید نامجومطلق آمد و استقلال ناگهان جان گرفت. شرایط این روزهای استقلال بیشباهت با فصل قبل نیست. استقلال نمایش دلپذیری ارائه نمیکند. اگر چه تا کنون آبیها تنها دو باخت را در کارنامه خود میبینند اما افت فنی استقلال نسبت به روزهای آغازین لیگ بسیار محسوس است. استقلال امروز به یک حلقه محکم، میدان دیده و متفکر در حوزه فنی نیاز دارد. البته این بدان معنا نیست که بهتاش فریبا با آن همه تجربه یا محمود فکری با آن انرژی مثال زدنی نیرویی ناکارآمد در استقلال به حساب میآیند. استقلال به یک تئورسین نیاز دارد. چیزی شبیه مجید صالح در ذوبآهن یا کریم قنبری در سپاهان که البته در حوزه استقلال از این سرمایهها کم نیست و نیاز به اندکی کنکاش و پیگیری دارد...