مردی که گفته میشود نفوذش در دستگاه ورزش، سیاست و حتی شهرداری خیلی زیاد است و نمونههای عینی هم در این مورد رویت شده، اصرار دارد که یک معلم ساده است و البته همه معلمها با نفوذ هستند. حبیب کاشانی که به قول خودش در دوره دوم حضورش در پرسپولیس قرار بود برای چند روز سرپرست موقت باشد، یک سال از حضورش در این پست را پشت سرگذاشته و در یک مصاحبه مستقیم با رادیو گفتوگو به خیلی از مسایل پاسخ میدهد؛ هرچند که شاید باز هم خیلی از ابهامات با پاسخهای او برطرف نشده باشد. شما را به عنوان یک مدیر ورزشی که دارای پشتوانههای قوی سیاسی است میشناسیم. اشتباه نمیکنیم؟
نظر شما محترم است. اگر جایگاه شورای شهر را میفرمایید، نهادی اجتماعی است که توسط مردم انتخاب میشود. این نهاد جایگاه سیاسی ندارد. من خودم هم معلم بودهام، مدیر مدرسه بودهام و از پشت میز مدرسه آمدهام. کار سیاسی هم بلد نبودم، اما چون آقای احمدینژاد با رای شورای شهر، شهردار و بلافاصله هم رییس جمهور شدند، ممکن است ما هم که در شورای شهر بودیم سیاسی شده باشیم. به قول معروف زالزالک هم قاطی میوهها شده باشد. پیش از این هم بنده در جبهههای جنگ به عنوان یک رزمنده بسیجی خدمت کردهام. در هشت سالی هم که شورای شهر بودم کار خودم را انجام میدادم اما از بد حادثه سر از ورزش در آوردم. چون سخنگوی باشگاه هم بودم مردم باید هم صدایم را تحمل میکردند هم چهرهام را.
شما ارتباط خوبی هم با آقای احمدینژاد و هم با آقای قالیباف دارید. شاید یکی از نشانههای سیاستمداریتان همین باشد.
روز شهادت حضرت زهرا (س) داشتیم با آقای رییس جمهور به سمت خیابان ولیعصر میرفتیم، خبرنگار صدا و سیما از من پرسید رمز ماندگاری حضرت زهرا و ائمه اطهار چیست. گفتم رمز ماندگاری این بزرگواران اخلاص است. روایت داریم چیزی که از زمین به آسمان میرود اخلاص و چیزی که از آسمان به زمین میآید توفیق است. من نه فوتبالی بودم، نه عکس با لباس ورزشی داشتم، هر چه بوده لطف خدا بوده. سال 86 هم لطف خدا باعث شد پرسپولیس قهرمان شود. همین پارسال هم هیچ کدام از کارشناسان پیش بینی نمیکردند ما قهرمان شویم. یکی را پیدا کنید گفته باشد پرسپولیس قابلیت قهرمانی داشته. بعضیها البته میگفتند ما شانس آوردهایم چون با تیمهای لیگ یکی بازی کردهایم ولی این حرف نمیتواند منطقی باشد چون همان تیم گسترش فولاد که در فینال با ما بازی کرد، ذوب آهن را حذف کرده بود.
آقای مایلیکهن گفت شما با کمک خدایان تیم را قهرمان کردهاید. ایشان از طرف شما از برادر شهیدتان هم عذرخواهی کردند که باعث بازگشت دایی به فوتبال شدید.
من خدایان نمیشناسم. اینجا یونان یا روم قدیم نیست. آقای مایلی کهن دیندار هستند. آدم دیندار این گونه حرف نمیزند.
به نظر میرسید منظورشان این بود که تیم شما با خوش شانسی قهرمان شده.
شانس را که نمیتوان معنی کرد. شما اگر آماده نباشید، خوب تمرین نکنید، بهترین فرصتها را هم از دست میدهید. شانس وقتی است که آمادگی هم داشته باشید. من آقای مایلی کهن را دوست دارم. بارها تلفنی با هم صحبت کرده ایم. انتقاد هم میکند ولی من باز ایشان را دوست دارم.
مهمترین انتقادشان از شما چیست؟
اینکه چرا قطبی را به ایران آوردم.
ظاهرا خیلیها از شما این انتقاد را دارند.
من با مربی ایرانی راحتترم. اعتقادم این است. اگر قرار باشد من مدیر باشم ترجیح میدهم با مربی ایرانی کار کنم.
دلیل خاصی دارد؟ بالاخره خیلی مربیهای خارجی هستند که ممکن است دانش و توانایی بیشتری از مربیان داخلی داشته باشند.
مزرعهای که ما داریم باید بذری را که در آن میکاریم بپذیرد. بازیکن ایرانی احساسی است و نیاز به ارتباط متقابل دارد. آقای وینگادا مربی بزرگی است ولی در ایران موفق نمیشود.
ولی همیشه این گونه نبوده. نمونههای موفق خارجی هم داشتهایم. مردم برانکو ایوانکوویچ را موفقترین مربی 20 سال اخیر فوتبال ایران میدانند.
مربی تیم ملی را با مربی باشگاهی تفکیک کنید. بعد از انقلاب فقط یک نفر در باشگاه موفق بوده آن هم آقای بگوویچ در فولاد خوزستان و البته لوکا بوناچیچ در سپاهان. مربی خارجی ممکن است در تیمهای شهرستانی موفق باشد اما در تیمهای تهرانی این اتفاق تا حالا نیفتاده است.
در بازی فوتبال ایران ـ برزیل شما به عنوان یک ایرانی احساس سرشکستگی کردید؟
من دو نگاه دارم، ایران با برزیل بازی کرده است و این اتفاق خوبی است. ما تیم 57 جهان هستیم و برزیل تیم چهارم رنکینگ جهانی. ما سه بر صفر باختهایم و این اتفاق عجیبی نیست. اما اگر میخواهیم درباره تیمیحرف بزنیم که میخواهد در جام ملتهای آسیا بازی کند این بازی راضیکننده نیست. ژاپن همان شب تیم آرژانتین را با همه ستارههایش مسی، میلیتو، هیگواین، یک بر صفر مغلوب میکند.
شما خودتان در باشگاه کار میکنید و باید بپذیرید که فاصله فوتبال ژاپن با ایران زیاد است، چه به لحاظ امکانات، چه به لحاظ برنامهریزی، لیگ منظم، کارهای پایهای.
من به مطلب شما نقد دارم، همهاش این نیست. ما تواناییهایی داریم، استعدادهای ذاتی داریم، امکانات هم مهم است البته. امروز بعد از 30 سال از پیروزی نظام جمهوری اسلامیمعاون رییسجمهور امکانات ما را دیده است که باشگاه پرسپولیس با این عظمت و سابقه یک زمین تمرین از خودش ندارد. شهردار تهران و مدیر محترم اتوبوسرانی لطف کردند یک زمین تمرین در اختیار ما گذاشتند. اما این بد است که ما هنوز در کانکس لباسمان را درمیآوریم. تازه الان فوتبال ما رشد کرده و در سال 2010 است. کدام تیم در امارات است که چنین شرایطی داشته باشد؟ یا حتی کشوری مثل یمن؟ یادم است که سال 70 در حراست سازمان تربیتبدنی بودم، با تیم امید آن موقع رفت و آمد میکردم، وقتی یمن برای بازی با ایران به تهران آمد، لباس نداشتند بپوشند. رییس وقت فدراسیون فوتبال برایشان لباس خرید. حالا همان یمن در رده جوانان لباس آدیداس میپوشد و مقابل تیم کرهجنوبی، استرالیا و حتی ایران خوب بازی میکند. پس امکانات مهم است اما همهاش این نیست. من شب قبل از بازی پرسپولیس با بازیکنان صحبت میکنم و همین چیزها را به آنها میگویم. الان بازیکنان درجه دو ما 300 میلیون پول میخواهند.
انتقاد شما در مورد نتیجه بازی با برزیل به آقای قطبی است یا فدراسیون فوتبال؟ طبیعتا شما الان جزیی از فدراسیون فوتبال شدهاید.
شما من را به عنوان عضو هیات رییسه دعوت نکردهاید، امروز من به عنوان یک شخصیت حقیقی حرف میزنم. در مورد بازی با برزیل باز هم میگویم اگر فقط صحبت همین بازی است، باید دست هم بزنیم، هورا هم بکشیم که فقط سه گل خوردهایم. اما اگر در مورد تیمیحرف میزنیم که دارد به جام ملتهای آسیا میرود و قرار است با تیمهایی مانند ژاپن و کرهجنوبی برای قهرمانی بجنگد، عملکردش راضیکننده نیست.
شما به قهرمانی این تیم امیدوار هستید؟
ما در 20 روز گذشته پنج بازی کردهایم دو باخت دادهایم، یک مساوی و دو برد، فکر میکنم هشت گل خوردهایم. یعنی هر 55 دقیقه یک گل خوردهایم. این نشان میدهد که ضعف دفاعی داریم. ما از کویتی دو گل میخوریم که شاناش در آسیا مشخص است. عمان دو گل به ایران میزند. این نشان میدهد که مشکل دفاعی داریم.
آقای کاشانی! شما سرپرست باشگاه پرسپولیس هستید. آیا قرار است مدیرعامل هم بشوید؟
این تصمیم را باید هیاتمدیره بگیرد، علیرغم اینکه همه کارهای هیات مدیره و مدیرعامل را هم انجام میدهم، عنوان من سرپرست است.
از این شرایط راضی هستید؟
نه، پیغمبر(ص) فرمودند دو تا فکر بهتر از یک فکر است.
شما که میتوانید از دیگران مشورت بگیرید؟
فقط مشورت دادن نیست، کسانی که مشورت میدهند باید مسئولیتپذیر هم باشند.
درستش این است که هیات مدیره وجود داشته باشد، کنفدراسیون فوتبال آسیا هم اصرار دارد که پرسپولیس و استقلال به زودی هیاتمدیرهشان مشخص شود. اما سابقهای که درسالهای اخیر بوده خیلی روشن نیست. معمولا وجود این اعضا خیلی به پیشبرد کارها کمک نمیکند.
شما درست میگویید. اما اگر انتخاب ما روز اول درست باشد، مشکلات پیش نمیآید. اگر هر فردی که انتخاب میشود شرح وظایفش مشخص باشد، آوردهاش مشخص باشد، مشکلات کم خواهد شد.
یعنی میگویید تا الان چنین نبوده است؟
به نظر من نبوده. اگر میبود اتفاقاتی که شما اشاره کردید، نباید میافتاد.
شما به آقای علیآبادی گفته بودید که انتخاب اشتباهی داشتهاند؟
همین را عرض میکنم، اگر این اتفاقات میافتاد، اگر من را انتخاب میکردند، طبیعتا باید از من برنامه میگرفتند. من الان در باشگاه پرسپولیس وارث چه چیزی هستم؟ ساختمانی که مال فدراسیون فوتبال است... .
آقای علیآبادی یک بار مصاحبه کرد و گفت که آقای کاشانی را من برای پرسپولیس انتخاب نکردم.
شاید یکی از دلایل همین باشد، به هر حال حکم من را آقای علیآبادی که از دوستان خوب من هستند، زده بود. ممکن است معرف من کس دیگری بوده باشد، اما حکم را ایشان زده بودند.
آن زمان شما به خاطر فشارهای سازمان تربیتبدنی استعفا دادید؟
بله و کارم به بیمارستان هم کشید.
این چه دوستی است که مدعی هستید با آقای علیآبادی دارید؟
ما اختلاف کاری با هم داشتیم. ممکن است دو تا همکار خوب نباشیم، اما دو تا دوست خوب هستیم.
پس شما میپذیرید که همکار خوبی با آقای علیآبادی نبودید؟
به نظر من ایشان توقعات خودشان را داشتهاند. سالها در جبهه همرزم من بودند، سابقه کار فنی و عمرانی دارند. اما از من خوششان نمیآمد. حداقل در کار از من خوششان نمیآمد.
اگر قرار باشد با هم کار کنید باید با همدیگر هماهنگ باشید. اینکه یک تیم را شما قهرمان میکنید و هواداران تیم انتظاراتی پیدا میکنند اما شما یک باره مجبور میشوید استعفا دهید. خروجی این برای تیمیمثل پرسپولیس خیلی خوب نیست. این را که شما قبول دارید؟
من در ثبات مدیریت حرف دارم. اگر ثبات مدیریت داشتیم و روز اولی که من آمدم برنامه من را میگرفتند و میگفتند چه برنامهای داری؛ برنامه مالی و برنامه هزینه، درآمد، عمرانی شما چیست. این مشکلات پیش نمیآمد. سال 86 از شهرداری تهران خواستیم تا برای تماشاچیها سکوی 30 هزار نفری بسازد، سونای خشک،سونای بخار، رختکن، سالن بدنسازی و. . . بسازد. یک میلیارد و 300 میلیون تومان هزینه کردیم. امروز باشگاه از این امکانات بهره میگیرد. باشگاه درفشیفر 15 ساله به باشگاه پرسپولیس اجاره داده شد. 9 سال گذشته وعین 9 سال ما خلاف قانون عمل
کرده?ایم. باشگاه پرسپولیس خودش مستاجر سازمان تربیتبدنی است و عین مالالاجاره را به کس دیگری اجاره داده است و سالی 500 میلیون تومان گرفته است. من سالی که در پرسپولیس بودم گفتند قرارداد ببند، گفتم نمیبندم. من برای مدیر بعدی بار نمیگذارم.
شما از جیبتان برای پرسپولیس خرج میکنید؟
ندارم که خرج کنم و خرج هم نمیکنم. من یک معلمم و حقوقم مشخص است.
نشده از دوستانتان بگیرید یا از بازاریها؟ بالاخره اعتبار دارید.
اگر کسی هبه کنه من استفاده میکنم. کسی که هدیه کرده بعدا پولش را نمیخواهد.
در ایران مثل همه جای دنیا نیست که منابع درآمدی باشگاهها مشخص شده باشد. اگر آقای کاشانی اسپانسر میآورند بیشتر از اینکه به واسطه برند باشگاه پرسپولیس باشد، از روابط شخصیشان استفاده میکنند. این ایراد نیست؟ شما الان با شهرداری ارتباط خوبی دارید اگر باشید پول میآید. و اگر نباشید پول نیست.
طبیعتاً ما مقداری خلا قانونی داریم و باشگاه نیستیم. ما تیم هستیم. کدام یک از این تیمها باشگاه است؟ ما چه رشته دیگری داریم؟ خیلی مدد کنیم تیمهای پایه فوتبال داریم. در همین تیمها تیمداری هم سلیقهای عمل میشود. شاید من کار مدیریت ورزشی نکرده باشم اما اولین سالی است که ما از سازمان تربیتبدنی خواهش کردهایم تا از ما برنامه بودجهای بگیرند. اینکه آقای کاشانی میخواهد چقدر هزینه کند و چقدر درآمد داشته باشد. و چقدر را خودش بیاورد. ما سال گذشته با یک شرکت قرارداد یک میلیارد و صد و پنجاه میلیون تومانی اسپانسری بستیم. این قرارداد خیلی واضح است و من چند شب پیش، آن را به سازمان بازرسی کل کشور دادم، آقایی که واسطه بوده تا این قرارداد بسته بشود 150 میلیون تومان به عنوان حق آوردن اسپانسر گرفته است. در حالی که ما سال 86 یک میلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون تومان از اسپانسر پول گرفتیم.
سوال این است که گرفتن این 150 میلیون تومان از نظر شما تخلف بوده؟
من میگویم سال 86 یک میلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون تومان اسپانسر میگیریم اما سال 88 یک میلیارد میشود و تازه 150 میلیون تومان هم حق حساب دادهایم به این آقایی که اسپانسر آورده است. اینکه نمیشود. ما پارسال 41 بازی انجام دادیم یعنی 3690 دقیقه بازی کردهایم. اما درآمد ما یک میلیاردو هفتاد میلیون تومان بوده است. پخش تلویزیونی، تبلیغات دور زمین و بلیت فروشی، همه اش این پول نصیب پرسپولیس شده است. عزیز محمدی را شاهد میگیرم عین این یک میلیارد و هفتاد میلیون تومان را به طلبکارانی که از قبل بودهاند دادهام. من چطور باید درآمدسازی کنم؟ همین فصل را ما با 540 میلیون تومان بدهکاری شروع کردیم. امسال هم بازی کنیم، 789 میلیون تومان به سازمان لیگ بدهکاریم. تازه اینها منهای بدهیهایی است که باید به وینگادا، پتروویچ و قطبی پرداخت شود. من تازه از تلویزیون شنیدهام دوستانی که سال 83 تیم هندبال پرسپولیس را داشتند اجرائیه گرفتهاند تا اموال پرسپولیس را توقیف کنند. حق دارند. آنها جوانیشان را برای باشگاه پرسپولیس گذاشتهاند. به من هر چه اصرار میکنند که تیم والیبال راهاندازی کنیم، قبول نمیکنم. میگویم وقتی پول نداریم چرا باید اینکار را انجام بدهیم.
از اینکه قطبی را به ایران آوردهاید پشیمان نیستید؟ حق رفاقت را به جا آورد؟ او برای ورود به ایران مشکلات زیادی از قبیل گذرنامه، پاسپورت و. . . داشت. شما با روابطی که داشتید این مشکلات را حل کردید.
اگر نفوذی هست « هذا من فضل ربی» میدانم. من که خودم یک معلم هستم.
یک معلم با نفوذ. یک معلم با قدرت یک وزیر!
همة معلمها با نفوذ هستند.
با وجود افتخاری که به معلمیمیکنید الان مامور شدهاید به سازمان تربیتبدنی.
بله، من از آموزش و پرورش به سازمان تربیتبدنی مامور شدم… درباره آقای قطبی صحبت میکردیم. اعتقاد من به مربی ایرانی است. ما که قطبی را نمیشناختیم او فقط یک مربی ایرانی بود که در یک کشور دیگر زحمت میکشید. آقای استیلی که دوست چندین ساله من است، گفت: قطبی در آن کشور است. ما رفتیم امارات آنها از یمن میآمدند و ما همدیگر را در ترانزیت فرودگاه امارات دیدیم. همدیگر را هم تا به حال ندیده بودیم و نمیشناختیم. حمید رفته بود چیزی بخرد آنها هم داشتند رد میشدند. پیم وربیک، مربی هلندی کرهجنوبی را دیدم و شناختم. بازیکنان کره هم قیافههایشان معلوم بود. قطبی که رد میشد حدس زدم او باشد صدایش کردم و برگشت. حمید هم آمد و ما 45-30 دقیقهای آنجا نشستیم.
و مثل اینکه آقای نوزاد این قرار را گذاشته بودند؟
من آقای نوزاد را نمیشناسم او دوست حمید است. معرف آقای قطبی به من آقای استیلی بودند. ما واقعاً رفته بودیم به آقای قطبی بگوییم که بیاید به استیلی کمک کند. او کار آنالیز انجام میداد و ایرانی بود و میخواستیم به ما اضافه شود.
آقای قطبی خودش نپذیرفت که دستیار استیلی باشد؟
بله او گفت دیگر خسته شده و نمیخواهد نفر دوم باشد و میخواهد نفر اول باشد. اما من گفتم نه. ما کسی را میخواهیم که به حمید کمک کند. میخواستم دست بدهم و برگردم که حمید گفت: نه آقای کاشانی اجازه بدهید قطبی بیاید. من گفتم: زود داری تصمیم میگیری. گفت: نه. حمید اصرار کرد که میخواهد دستیار قطبی بشود. این شروع ماجرا بود که بعدها هم تشابه اسمی به وجود آمد و گفتند او فرزند رضا قطبی است و با فرح همسر شاه نسبت دارد. ما گفتیم رضا قطبی تبریزی بوده، افشین قطبی نیریزی است. پدرش هم سید بوده. زمانی هم که قرار بود با تیم کره به ایران بیاید نتوانسته بود و همه این اتفاقات بود که دست به دست هم داد تا گفته شود او ممنوعالورود است. ما او را به هلند بردیم و در عرض 40 دقیقه برایش ویزا صادر شد و وارد ایران شد. اما کمال بی معرفتی بود که بعدها گفت: کاشانی پاسپورت مرا نگه داشته است. ماجرا این بود برای اینکه پاسپورت خروج دائم بخورد باید پایان خدمت میداشت. وقتی ایشان به ایران آمد مشمول عفو رهبری شد. تا عکس میگرفتیم، تا مدرکش از یوسیال آمریکا میآمد و پایان خدمتش را میگرفتیم زمان میبرد که اداره گذرنامه مهر خروج دائم را بزند. اما گفتند که کاشانی پاسپورت قطبی را گرفته. من کی همچین کاری کردم؟
شما با افشین قطبی شروع خوبی داشتید و خیلی به او کمک کردید اما این موضوع پایان خوبی نداشت. بیشتر بحث قطبی همسرش بود و در نهایت هم از پرسپولیس جدا شد و رفت. فکر میکنید آن شرایط مناسب بود؟ هر چند شما هم از پرسپولیس رفتید.
من بعضی وقتها کارهایی میکنم که شاید عاقلانه نباشد. روز 11 مهر پارسال ساعت هفت شب از روزنامه ایران زنگ زدند که تبریک میگوییم شما سرپرست تیم شدهاید. چه باید میگفتم؟ من روحم هم خبر نداشت. رفتم سازمان تربیتبدنی خدمت آقای سعیدلو و دوستان.
آقای کاشانی مگر میشود؟ مدیران چطور چنین تصمیمیمیگیرند؟ اگر شما بگویید که من نمیتوانم چه میشود؟
این جا قضیه من و شما مطرح نیست. هزاران نفر این را دارند میشنوند. من که نمیتوانم حرفی غیر از واقعیت بزنم.
ما نمیگوییم که شما خلاف واقع میگویید. چرا اینطور تصمیم میگیرند؟ قبلش نباید با خود شما صحبت بکنند؟
خدا را شاهد میگیرم که روحم هم خبر نداشت. من رفتم سازمان تربیتبدنی. 5/7 شب بود که رسیدم. آقای فرخزادی، نژاد فلاح و هدایتی آنجا بودند. دو ساعت و نیم به آقای سعیدلو گفتم که نباید بیایم. من دوستانی دارم که با آنها مشورت میکنم. همانجا با سعیدلو صحبت کردند و گفتند که کاشانی یکبار آمده و مریض شده. تیم را خودش نبسته بود. امکانات فراهم نیست، تیم بدنسازی دارد، تمرین
نکرده اند و. . .
همه اینها را گفتند اما سعیدلو گفت که تو کمک کن و چند روزه برت میداریم. من با این شرایط آمدهام اما این چند روز شده یک سال و شش روز.
این چه ارتباطی با داستان آقای قطبی دارد؟
11مهر که من حکم گرفتم، 12 مهر ماه صبح حکم انضباطی دادم. من اعتقادم این است که اگر یک دقیقه هم کار میکنیم با عزت و احترام کار کنیم. نمیتوانم 30 سال کرنش کنم تا بمانم. من در ماندن پیش قدم نبودم.
آقای کاشانی شما آدمیهستید که برخی افقهای دورتری روبهروی شما میبینند از ریاست فدراسیون فوتبال گرفته تا ریاست سازمان تربیتبدنی. اگر هم تکذیب کنید باز هم احتمال دارد این اتفاق بیفتد.
در بزرگواری آقای کفاشیان شک نکنید. من دو سفر با ایشان خارج از کشور رفتهام در انسانیت و دینداری مشابه ندارند. حداقل از من با تقواتر هستند! دو بار کار داشتند برای کمپ تیمهای ملی من از آقای قالیباف نامه گرفتم و هر دفعه 400 میلیون تومان هزینه کردهام. اصلاً در هیات رییسه نبودهام. فرقی نمیکند وقتی ایشان میگویند آقای بلاتر میخواهد به تهران بیاید قضیه میشود جمهوری اسلامیایران. مهم نیست که من در هیات رییسه باشم یا نباشم.
اصلا به ریاست فکر نمیکنید؟
با هیچ عقلی آقای کاشانی نباید به پرسپولیس برمیگشت. چرا من باید به پرسپولیس میآمدم تیمیکه خودم بازیکن و مربیاش را نگرفتم؟
البته رییس سازمان تربیتبدنی عوض شده بود و شرایط کار کردن برای شما بهتر شده بود.
خدا را گواه میگیرم که آقای علیآبادی خرداد سال قبل برای من حکم زد. من را به عنوان مدیرعامل باشگاه پرسپولیس معرفی کرد. من بنا نداشتم که برگردم و کار کنم. به هر دلیلی او اشتباه کرد یا رفتن من اشتباه بود اما خرداد ماه برای من حکم زد. کپیاش را هم در تلویزیون نشان دادم.
جمعبندی این است که شما الان قصد ندارید رییس فدارسیون شوید اما ممکن است این اتفاق بیفتد.
دنبال قاتل بروسلی نگردید! الان آقای کفاشیان رییس فدارسیون است.
از نظر شما قطبی بیمعرفت است؟ این را جایی گفته بودید؟
این جمله، جمله من نیست و این ادبیات، ادبیات من نیست.
همین حالا گفتید قطبی گفته کاشانی پاسپورت مرا نگه داشته و این بیمعرفتی بوده.
من نگفتم که قطبی این حرف را زده گفتم، گفتهاند که کاشانی پاسپورت قطبی را میگرفته و در گاوصندوق نگه میداشته است. من گفتم بیمعرفی بوده که این کار را به من نسبت دادهاند.
باشگاه پرسپولیس بزرگ است. وقتی شما در باشگاه پرسپولیس میتوانید در جاهای دیگر هم میتوانید مدیریت کنید.
من خودم را میشناسم همین که آقای مایلیکهن گفته است درست است. واقعاًُ خدا کمک کرده است. الان آقای کفاشیان رییس فدراسیون است و من برای کمک به او آمدهام. هر زمان که بگوید هر کاری که باشد انجام میدهم. من یک معلم هستم و در کلاس گچ میخورم. وضعیت مالی من در حدی نیست که بتوانم یک حسینیه، یک مسجد یا یک درمانگاه بسازم، یا چهار تا زندانی آزاد کنم. تنها چیزی که من را خوشحال میکند این است که پرسپولیس مردم را خوشحال کند. این همه دلیلی است که باعث شده من در پرسپولیس بمانم. من استعفایم را هم نوشتهام و به آقای سعیدلو دادهام. قبول نکردند و برگرداندند. گفتند برگرد سر کارت.
شما مشاور عالی آقای سعیدلو هستید ایشان برای انتخاب هیات رییسه برنامهای دارند؟
ایشان با لطفی که داشتند یک حکمیبرای من زدند اما ما باید حتماً هیات مدیره داشته باشیم.
آنها گزینهای هم دارند؟ شما خبر دارید؟
آنها سر سه چهار نفر به نظر قطعی رسیدهاند اما گفتهاند که همه را با هم اعلام کنند. یک نفر نماینده مجلس است یک نفر شخصیت پولدار است.
به قول رسانهها یک عابر بانک.
عابر بانک نه. ما هیچ وقت آدم اینجوری نداشتهایم. از قدیم گفتهاند از گشنه بگیر بده به سیر. این حرفها شعار است. عابر بانک باشد پولش تمام میشود.
ما این را به حساب طعنه شما به آقای هدایتی نمیگذاریم!
شما صاحب اختیارید. عابر بانک اگر فقط پول بدهد پولش تمام میشود. باید پول تزریق شود.
اما با همین نگاه تا حالا چند نفر وارد ورزش شدهاند.
کسی از جیبش پول نیاورده است. ممکن است من از شورای شهر پیش آقای قالیباف بروم و بگویم کمک کند یا یک وزیر رییس فدراسیون شود و از یک درصد پول بیاورد. اما من ندیدهام که کسی مثلا به عنوان حبیب کاشانی پنج میلیارد یا 10 میلیارد به ورزش کمک کند.
اجازه بدهید در مورد علی دایی، سرمربی تیمتان حرف بزنیم. برخی معتقدند رفتار دایی تغییر کرده است و این را نتیجه ارتباط با شما میدانند.
من که خودم خیلی بیچارهتر از این حرفها هستم. بالاخره دایی شخصیت منحصربهفردی است. تواناییهایی در زمینه تحصیلی دارد، دانشجوی شریف بوده، لژیونر بوده یا خدماتی که انجام داده. وظیفهمان است که او و کریم باقری را حفظ کنیم. یا افرادی نظیر علی کریمی یا مهدویکیا.
روزی که بازی شاهین بوشهر را چهار یک باختیم،من تا از جایگاه به رختکن بیایم چهره معروف علی دایی را دیدم که دستهایش را در موهایش میکند و چشمهایش از حدقه درمیآید. در گوشهای از رختکن نشسته بود. گفتم برو مصاحبهات را انجام بده. گفت نمیروم. گفتم آقای دایی شما با من درست صحبت کنید. مربی حرفهای هستید، پول حرفهای میگیرید و با من نیز حرفهای صحبت کنید. باختیم که باختیم. بیست بازی دیگر داریم و در هر بازی هم اگر شش گل بخوریم شما سرمربی تیم پرسپولیس هستید. من به عنوان مدیرعامل باشگاه تمام قد پشت سر شما هستم، برو مصاحبهات را بکن، از هواداران عذرخواهی کن و به تیم شاهین تبریک بگو. این احساس در دایی به وجود آمد که ما غیر از خیر و صلاح او چیزی نمیخواهیم.
ما هر هفته دوشنبه کمیته فنی داریم. هفته پیش خوردبین رفته بود امارات. من گلایه داشتم اما دایی در ایران مانده بود و با خانواده نرفته بود. گفته بود که من دوشنبهها باید در باشگاه باشم. میخواهم بگویم ایشان این گونه حرفهای رفتار میکنند. شاید تابه حال کسی ازاو نخواسته بود و دوستانه با او برخورد نکرده بود.
شاید هم کسی جراتش را نداشته!
بله. شاید هم به قول شما کسی جراتش را نداشته. ما در کیش هم که بودیم میگفتند دایی قبلاً که با تیم ملی آمده بود یک جور دیگر بود اما الان یک جور دیگر است. دوستی و صداقتمان با دایی مشهود است. من از دایی خیلی کمک میگیرم. ما تا پارسال آدمک نداشتیم و بچهها میایستادند. بچهها این تمرین را نمیکردند چون توپ به شکمشان میخورد. اما پارسال باشگاه 40 ساله پرسپولیس شش تا آدمک سیصد دلاری خرید. یا داروها و امکاناتی که استفاده میکنیم. علی تجربه بینالمللی دارد. در باشگاه پرسپولیس تقسیم کار است و هر کس کار خودش را انجام میدهد. آقای قطبی را به شهادت میگیریم. من هیچ گاه در کار او دخالت نکردم. شاید گفتنش ریا باشد اما یک روز تیم ژاپن به ایران آمد بعد از رفتن آنها رختکن مثل دسته گل بود. من به عنوان یک ایرانی مسلمان خجالت کشیدم. از آن تاریخ به بعد، بعد از هر بازی ما رختکن را خودمان تمیز میکنیم.
شما ارتباط دوستانهای با آقای دایی دارید، با این حال به نظر میرسد هنوز نتوانستهاید به ایشان بقبولانید که باید تمرکزش روی پرسپولیس باشد. در چند هفته اخیر او در بیشتر کنفرانسهای خبری بعد از بازی درباره مشکلش با فدراسیون حرف زده است. شاید بگویید خبرنگاران میپرسند اما اگر یک بار بگوید به این سوالها پاسخ نمیدهد، ممکن است دیگر نپرسند.
دایی به عنوان مربی حرفهای وقتی در زمین است تمرکزش روی تیمش است. بعضی از دوستان برای اینکه خبری داشته باشند از این سوالات میپرسند اما دایی برای تیم کم نمیگذارد. تلاش دایی این است که همه تفکرش برای تیم باشد. او وکیل دارد و کارهایش را انجام میدهد. فکر میکنم دیگر این قضیه تمام شده باشد.