<font size="2"> بگوییم علی پروین طی دو، سه روز گذشته حداقل هفت، هشت تا جشن تولد گرفته دروغ نگفتهایم! پروین که دوم مهر 64 ساله شد، برای فرار از این دعوتها و این مراسم حتی مجبور شد تلفنهمراهش را خاموش کند. دیروز فرصتی دست داد تا پای صحبتهای سلطان 64 ساله بنشینیم و با او در مورد تولد و 40 سال حضور در پرسپولیس صحبت کنیم.<br> <br align="justify"> <strong>Happy Birth Day علی آقا.</strong><br align="justify"> (خنده) از این سوالها نپرس... از اینجور حرفها نزن... با ما فارسی صحبت کن.<br> <br align="justify"> <strong>چرا موبایلتان را خاموش کردید؟</strong><br align="justify"> اینطوری بهتره... از بس زنگ میخوره، خسته شدم. البته همه لطف دارن و میخوان تبریک بگن، ولی دیگه جون جواب دادن به تلفن رو ندارم. جدا از اینها مگه در یه روز، چند تا جشن تولد میشه گرفت؟<br> <br align="justify"> <strong>حتی محمد (پسرتان) هم دنبالتان میگشت و میخواست با شما صحبت کنه!</strong><br align="justify"> گفتم که خاموش باشه بهتره... ممد هم بالاخره ما رو گیر میاره... خیالت راحت!<br> <br align="justify"> <strong>اهالی منزل هم برایتان جشن تولد گرفتند؟</strong><br align="justify"> دخترا از چند روز قبل دنبال سفارش کیک و اینجور چیزها بودن. اونها مثل همیشه به باباشون لطف دارن... ممد هم شب تولدم یه دست کاپشن، شلوار خارجی به من داد. دستشون درد نکنه... اولاد همیشه برای پدر و مادر عزیزه.<br> <br align="justify"> <strong>ماجرای جشن تولدی که دوستانتان در «سرخپوشان آریا» برایتان گرفتند چه بود؟ میگفتند که قرار است ناصر حجازی هم در جشن تولد شما شرکت کند.</strong><br align="justify"> وا... ما که ناصرخان رو ندیدیم. مثل اینکه برنامه بچهها عوض شده بود. سعید پرورش و سعید ترابی برای من کیک گرفتن و کلی زحمت کشیدن. البته این پایان جشن تولدها نیست، چون از اینجا بیام بیرون، گیر مهدی عرب میافتم!<br> <br align="justify"> <strong>زمانی که بازی میکردید هم اینقدر ماجرای جشن تولد و اینجور چیزها مد شده بود؟</strong><br align="justify"> نه بابا، اون موقعها وضعیت اینطوری نبود. خودمون توی خونه یه جشن تولد کوچیک میگرفتیم. همه اعضای خانواده بودن. یادش به خیر مامان نصرت اولین کسی بود که به من کادو میداد. از همه مشتیتر بود و همه دوستش داشتن. ای بابا، اون روزها دیگه گذشت. دیگه پیر شدیم رفت پی کارش!<br> <br align="justify"> <strong>قدیمها بهتر بود یا الان؟ کدام دوره را بیشتر دوست دارید؟</strong><br align="justify"> قدیمها همه چیز یه صفای دیگه داشت. الان بیشتر چیزها سوسولبازی شده! البته خدا را شکر که تن و بدنمون سالمه. همین که سرپا هستیم و واسه خودمون میریم و میآییم خدا را شکر. سلامتی از هر چیزی بهتره.<br> <br align="justify"> <strong>دوم مهر 78 بود که یک اتفاق جالب در داربی افتاد.</strong><br align="justify"> هیچوقت نمیشه اون بازی رو فراموش کرد. پرسپولیس 9 نفره جلوی استقلال بازی کرد. دو تا از یارهای ما اخراج شدن. نازکنی داوود فنایی شکسته بود و تیم حسابی تحت فشار بود اما خودتون دیدین که پرسپولیس چه بازی خوبی انجام داد و چطور حقش رو گرفت. یادته حمید استیلی چه کلهای زد؟ عجب دنیایی بود. همهاش نگران بودم که یه اتفاق بد بیفته... میترسیدم توی روز تولدم یه اتفاق بد برای پرسپولیس بیفته و دل ملت بشکنه!<br> <br align="justify"> <strong>چند روز پیش هم یه اتفاق جای دیگر در مورد شما افتاد. بیست و هفتم شهریور بود که چهلمین سال حضور شما در پرسپولیس رقم خورد.</strong><br align="justify"> پرسپولیس تیم منه. پرسپولیس همیشه توی دل منه و خدا رو شکر که 40 ساله شدیم!<br> <br align="justify"> <strong>یادتون هست اولینبار چه زمانی برای پرسپولیس به میدان رفتید؟</strong><br align="justify"> بیست و هفتم 40 سال پیش! (خنده) یادم هست که اولینبار جلوی عقاب بازی کردم (27/6/1349). بازی دوستانه بود و اکثر بچهها تعویض شدن، ولی خدا بیامرز حسین آقای فکری ما رو تعویض نکرد. عجب روزهایی بود. همه دنیای ما پرسپولیس بود. تمام روز و شبمون با پرسپولیس بود و به عشق پیراهنمون زندگی میکردیم.<br> <br align="justify"> <strong>نمیخواهید به پرسپولیس برگردید؟</strong><br align="justify"> گفتم که پرسپولیس تیم منه، خونه منه، ولی الان بهتره که در این مورد صحبتی نکنیم. قرار بود چها تا سوال تولدی بپرسی.<br> <br align="justify"> <strong>در مورد داربی نمیخواهید صحبت کنید؟</strong><br align="justify"> داربیهای این دوره و زمونه اکثرا مساوی میشه. سوالهای داربی رو بذار واسه دفعه بعد. امروز یه چیزهایی گفتی که ما رو بردی به 40 سال پیش.</font>