ماجرایی که میتوانست هنوز دنباله داشته باشد به خوبی جمع شد.
بهتاش فریبا بدون آنکه ذرهای از اصول زندگیاش (صداقت و راستگویی) عدول کند نقطه پایانی گذاشت بر هر آنچه که میتوانست او را البته اگر او شخصیتی جنجالآفرین و حاشیهساز داشت. حالا حالاها با یک مساله که اتفاقا مهم هم هست درگیر کند.
بهتاش بدون آنکه نقش بازی کند و بدون آنکه ادا در بیاورد حرف دلش را زد و بدون سر باز زدن از واقعیتی که مطلوب نبود گفت:
برای کمک به استقلال، برای خدمت به استقلال از تدارکاتچی بودن نیز ابا ندارم!
این سخنی انگار آبی بود بر آتش همه آنها که فکر میکردند چه کشف بزرگی کردهاند و به کدام یک از اسرار دست یافتهاند. تمام هایکردنها به پایان رسید و همه هوی برداشتن ها تمام شد. بهتاش آب پاکی را روی دست همه ریخت و اجازه کشپیدا کردن مساله را نداد.
قضیه بهتر بود جور دیگر مطرح میشد. به جای آنکه جهت برنامهها، تخفیف موقعیت مربی استقلال باشد، باید به این نکته میپرداختند.
بهتاش فریبا، ملیپوش همیشه نیک اخلاق فوتبال، هافبک بازیساز و بازیگردان؛ مهاجم گلزن راه آهن، پاس و استقلال که با لباس ملی در جام هفتم ملتهای آسیا دومین گلزن آسیا و بهترین مهاجم نوک آن بازیها شده، حتی اگر کارت مربیگری A آسیایی را نداشته باشد جایش در نیمکت مربیان استقلال کجاست.
دیگران از جمله آلمانیها، برای بزرگان فوتبال خود عنوان خلق میکند تا از عرصه کار و تلاش مفید دور نشوند؛ اینجا ما سختی و خشکی مقررات را وسیلهای قرار میدهیم تا مردان شریف و امتحانپس دادهای مثل بهتاش فریبا به آسانی از دایره حضور موثر و پرفایده دور شوند.
دیگران از جمله انگلیسیها راه به میدان آمدن آلن شیرر و نظایر او را کوتاه میکنند ولی ما بهتاش فریبا وادار میکنیم دنبال راهحلهای اینچنانی و پرسش و پاسخهای آنچنانی باشد.
در فوتبال حاشیهزا و حاشیهساز ما همه به این کار دارند که کارت روی سینه بهتاش چه عنوانی دارد و بطری آب را چه کسی به دست بازیکنان میرسند اما هیچ کس از پرویز مظلومی نمیپرسد:
به عنوان سرمربی استقلال، تیمی که بهترین خط حمله را دارد، چقدر از همراهی و همزبانی بهتاش که به همدمی تبدیل شده راضی هستی؟ چقدر عملکرد فنی او در پیدا کردن ترکیب خوش ترکیبی برای میانه زمینی مورد قبول واقع شده است؟
هیچ کس به فرصتهای گل پرشماری که استقلال در هر بازی خود کسب کرده کاری ندارد، در عوض مدتها وقت خود را صرف بازگو کردن نقطه ضعف بهتاش میکنند و آنقدر اصرار میورزند تا با جواب قانعکننده از ترکیب دندانشکنی استفاده نمیکنم او مواجه شده اصرار بیدلیل خود را کنار میگذارند.
این که بهتاش کیست و چگونه از تیم ساسان به راهآهن رفت و سپس پیراهن پاس و بعد لباس استقلال را بر تن کرد بحث مفصلی دارد که فرصت دیگری را میطلبد. حرف این است که راه بر او و نظایر او، مردان شریف امتحان پس داده فوتبال در دوران بازیگری باید باز باشد یا بسته؟
سازمان لیگ برتر که مسئول وضع مقررات و اعمال بایدها و نبایدها است کار خود را انجام میدهد اما عزیز محمدی که مدیری اخلاقگرا و طرفدار حضور نیکنامان توانا و صاحب تخصص است چرا باید در همه موارد اسیر خشکی و غیرقابل انعطاف بودن مقررات شود.
مگر امثال بهتاش فریبا که در سال 63 یا 64 بازیکن برگزیده سال از طرف علیپروین شد، چند نفرند. آیا ما صد بهتاش داریم؟ آیا ما ده بهتاش داریم؟ آیا برای این مردان خاص، کم با حفظ تمام موازین و مقررات نباید فرصتهای ویژه قائل شد.
آیا اشکال داشت اگر برای بهتاش کارتی موقت مخصوص خود او صادر میشد تا آن غوغای فروخفته بلند نشود؟
آیا موقعیت بهتاش فریبا در فوتبال ایران نظیر موقعیت رودیفولر در فوتبال آلمان نیست؟
حسن این ماجرا در این بود که بهتاش فریبا از قالب خود خارج نشد و با حالت و سیاق همیشگیاش ساده و صادق حرف آخر را زد تا هم خودش را بهتر از هر کس دیگر معرفی کند هم یک حاشیه را به زیبایی به پایان برساند آن هم قبل از آنکه دامنگیر شود.
حرفهای بهتاش روشن بود و قانعکننده. مثل بازیاش که منطقی بود و مفید. بهتاش از جمله بازیکنان خوشنقش و خوشاستیل سالهای آخر دهه 50 و نیمه اول سالهای دهه 60 بود که فوتبال را با فکر و اندیشه بازی میکرد. شوتهایش کوبنده و پاسهایش دقیق بودند. چه پاس پای بلند برای تعویض بازی چه پاسهای عمقی و نفوذی برای خلق فرصت گل.
از بهتاش فریبا، روی جلد یکی از شمارههای کیهان ورزشی عکسی به چاپ رسید که یک شبه عکاسش را در ردیف عکاسان خوش قریحه و با ذوق فوتبال قرار داد.
جمشید راهول با دوربینی سادهاش تمام هنرمندی بهتاش را در مهار توپ و به راه انداختن بازی با چشمان باز و سر بالا گرفتهاش را نشان داد. ویژگیای بهتاش و مظلومی باید به عملکرد شاگردان خود اضافه کنند. از بازیکنان امروز استقلال جنس بازی فرهادمجیدی را میتوان به جنس بازی بهتاش نزدیک و شبیه دانست.