فوتبال ورزش اشکها و لبخندهاست. با این همه آنچه معمولا بیشتر در کانون توجه قرار میگیرد، پیروزیها، خندهها و موفقیتهاست. فوتبال همیشه به کام «قهرمانان زنده» است و انگار هیچکس طرف غمگین و غصهدار ماجرا را نمیبیند. نگاهی به سابقه طولانی آدمهای رنگارنگی که تحتتاثیر مهیجترین پدیده ورزشی قرن، آنقدر احساساتی شدهاند که اشک از چشمشان جاری شده، قطعا خالی از لطف نخواهد بود. فوتبال پیوندی ناگسستنی با احساس دارد و به همین دلیل است که بسیاری از غیر منتظرهترین اتفاقات ممکن در قاب جذاب مستطیل سبز رخ میدهد. به بهانه نزدیک شدن به سالروز اشکریزان حمید استیلی پس از گلزنی به آمریکا، نگاهی به ماجرای تعدادی از آدمهای معروف فوتبال ایران میاندازیم که اشک خود را بذل وسوسههای پرهوادارترین رشته ورزشی جهان کردهاند!
اشک مقدس!
... و تا ابد دودو زدن غرور آفرین ستاره ایرانی در فرانسه را از یاد نخواهیم برد. تو چه حسی داشتی وقتی یکی از حساسترین لحظات این سرزمین،نه در جنگ، نه در صنعت، نه در اقتصاد و سیاست که در زمین فوتبال رقم خورد؟ سانتر مواج جواد زرینچه از جناح راست روی سر حمید استیلی کافی بود تا در دومین بازی ایران در مرحله گروهی جامجهانی 98، هافبک میانی کشورمان دروازه خصم دیرین را هدف بگیرد. صحنه اشکهای غریزی حمید هنگام دویدنش به سمت خط طولی به پهنای تاریخ در حافظه ملت ما ثبت خواهد بود. حمید استیلی گل قرن را زد و بخشی از شادترین لحظات تاریخ ایران زمین را خلق کرد. میتوان گریه شوق استیلی را «اشک مقدس» نامید. آنچه دومین شادی خیابانی عظیم فوتبال ایران را در پی خود به وجود آورد.
ششتاییها!
در مسابقات مرحله یک چهارم نهایی جام ملتهای آسیا 96، ایران و کرهجنوبی در مصافی حساس به دیدار یکدیگر رفتند. این رقابت اما، کمی بعدتر به لحظات غرور و افتخار فوتبال ایران در تاریخ ضمیمه شد. شاگردان رییونگ مین در آن روز سرنوشتساز مجبور بودند ترکتازی ستارههای ایرانی را تماشا کنند. چهار گل علی دایی، یک گل کریم باقری و یک گل خداداد عزیزی یکی از عجیبترین نتایج تاریخ آسیا را رقم زد. در دقایقی که پیاپی توپهای ایران به قعر دروازه کره میغلتید، مربی چشم بادامی کرهایها اختیارش را از دست داد و مقابل دوربینهای تلویزیونی اشک ریخت. گریه رییونگ مین، از آن صحنههایی است که غالبا از ذهن فوتبالدوستان پاک نمیشود. این مربی کرهای را، حاجی مایلی به گریه انداخت!
مسافری که جا ماند
پس از جامجهانی فرانسه، آمریکاییها بارها برای انجام یک بازی دوستانه به طرف ایرانی پیغام دادند تا چه بسا بتوانند انتقام شکست تلخ خود در جامجهانی را بگیرند. سرانجام مسوولان فوتبال کشورمان پذیرفتند راهی آمریکا شوند تا ضمن رویارویی تدارکاتی با اکوادور و مکزیک، با کشور میزبان هم مصاف بدهند. تا آخرین لحظاتی که لیست مسافران سفر آمریکا تنظیم میشد، نام عبدا... ویسی بازیکن اسبق فولاد هم در فهرست گنجانده شده بود، اما با از قلم افتادن نام وی از این اردو، دوربین نود سراغ او رفت و مصاحبه جالبی از ویسی گرفت. این بازیکن با اخلاق که هنوز هم نمیتوانست حذف دیرهنگام خود را باور کند، در مقابل دوربین اختیارش را از کف داد و ناگهان بغضش را با گریه خالی کرد: «حتی بچه محلها برایم جشن گرفته بودند،اما نمیدانم چطور قلم خوردم...!»
گل زد و غش کرد!
در یکی از جنجالیترین داربیهای تاریخ فوتبال ایران، روز نهم دیماه 1379، پرسپولیس و استقلال در شرایطی به مصاف یکدیگر رفتند که مهدی هاشمینسب به تازگی از تیم قرمز به تیم آبی نقل مکان کرده بود و حساسیتهای فراوانی پیرامون وی وجود داشت. دست بر قضا ضلع شمالی ورزشگاه آزادی، از همان ساعات اولیه صبح علیه مهدی میخروشید و گاهی رکیکترین الفاظ را نثار او میکرد. منصور پورحیدری نیز در اقدامی جالب توجه هاشمینسب را در پست مهاجم به کار گرفته بود تا انگیزههای او به فریاد استقلال برسد. شماره هشت جنجالی فوتبال ایران سرانجام در واپسین دقایق مسابقه به آرزوی خود رسید و با استفاده از لیز خوردن عابدزاده، توپ را از بالای سر او وارد دروازه حریف کرد. پس از این گل، هاشمینسب آنقدر خوشحالی کرد و اشک ریخت تا از حال رفت!
شوت هولناک حامد و اشکهای سلطان
در جریان بازیهای گروهی جام باشگاههای آسیا در اسفندماه 79، پرسپولیس در یک نبرد فوقالعاده حساس به مصاف الهلال عربستان رفت. سرخپوشان دو دیدار نخست را برابر ایرتیش پاولدار قزاقستان و الاتحاد عربستان با تساوی به پایان رسانده بودند و چارهای غیر از غلبه بر الهلال برایشان باقی نبود. با این وجود گل اول را حریف عربستانی زد. در واپسین لحظات نیمه اول، علی کریمی روی یک استارت انفجاری و دیدنی کار را به تساوی کشاند و در اواسط نیمه دوم نیز علی انصاریان پرسپولیس را جلو انداخت. با این همه، تیر خلاص بر شقیقه پر افتخارترین تیم آسیا زمانی شلیک شد که حامد کاویانپور از 40 متری دروازه دعایه را هدف گرفت و گل بسیار زیبایی را به ثمر رساند که تا مدتها بخشی از لوگوی برنامه جنگ فوتبال آسیا را تشکیل میداد. بعد از این گل علی پروین که از شدت خوشحالی و هیجان بغض کرده بود، نتوانست خودش را کنترل کند و ... بله! سلطان هم اشک ریخت!
گلی که کافی نبود!
پس از آنکه تیم ملی کشورمان در دیدار رفت پلیآف راهیابی به جامجهانی 2002 کره و ژاپن،با دوگل در دوبلین مغلوب ایرلند جنوبی شد، در جدال برگشت کار ایران برای صعود گره خورد. با این حال حضور بیش از یکصد هزار هوادار در ورزشگاه آزادی نشان میداد که مردم هنوز صعود به جامجهانی را در سر میپرورانند. اتفاقا در این مسابقه یکی از زیباترین بازیهای تیم بلاژویچ به معرض نمایش گذاشته شد. تیم سراسر هجومی ایران اما در مسیر رساندن توپ به دروازه حریف اروپاییاش ناکام ماند. بازی بر همین منوال تا دقایق آخر سپری میشد که سرانجام یحیی گلمحمدی با پروازی بلند ایرلند را مقهور کرد. بعد از سوت پایان بازی و حذف قطعی ایران، یحیی در عزای گل پرپر شدهاش گریه کرد و استادیوم آزادی را تحت تاثیر قرار داد.
بغض رختکن ترکید
در جریان دیدار پرسپولیس و پاس در جام آزادگان سال 79، سرخپوشان یکی از بدترین بازیهای خود را به نمایش گذاشتند. مدافع عنوان قهرمانی که بازیهایش هیچ نشانی از یک تیم پویا و سرپنجه نداشت، درمقابل دیدگان بیش از 50 هزار هوادار دوآتشه بازی را به سبزجامگان پاس واگذار کرد. این در شرایطی بود که اسماعیل حلالی در پست بال راست مشغول ارایه بازی ضعیفی بود. این مساله از چشم هواداران پنهان نماند تا نهایتا کاسه و کوزه کمکاری همه بازیکنها روی سر حلالی شکسته شود. دقیقهای طول نکشید تا شعار «حلالی حیا کن، پرسپولیس رو رها کن» در آزادی همهگیر شد. هافبک آذری سرخپوشان اما، پس از پایان بازی نتوانست خودش را کنترل کند و آنقدر اشک ریخت که همه برای تسلی دادن او گردش جمع شدند.
مسافر نمناک اتوبوس!
وینکو بگوویچ که نخستین سرمربی دوران اصلاحات پرسپولیس در لیگ حرفهای به حساب میآمد، در لیگ سوم هدایت سرخپوشان را پذیرفت او اما در تکتک روزهایی که سرمربی این تیم بود با هجمه منتقدان و مخالفانی که از سوی علی پروین هدایت میشدند، روبهرو بود. فشارها بر پرسپولیس لحظه به لحظه شدت میگرفت و همین موج منفی، شانس اول قهرمانی را پس از آن شروع توفانی و بهیادماندنی به زانو درآورد. در یکی از همان روزهایی که انواع و اقسام هجومها سرخپوشان را تحت تاثیر قرار داده بود، در پایان یکی از بازیهای پرسپولیس وینکو بگوویچ عنان اختیار از کف داد و در اتوبوس حامل بازیکنان تیم، اشک ریخت. شاید اگر وینکو میتوانست در شرایط طبیعی پرسپولیس را قهرمان لیگ کند، حالا خیلی چیزها عوض میشد.
آبیاری نهال قهرمانی پرسپولیس!
بازی تیمهای پرسپولیس و ابومسلم معمولا جذاب و پرگل از آب درمیآید. در جریان یکی از همین بازیها در دیدار برگشت لیگ هفتم، سرخپوشان در شرایطی میزبان حریف مشهدی بودند که انتظار میرفت تیم تهرانی یک پیروزی آسان را به دست بیاورد. در پایان نیمه اول اما، شوکهکنندهترین اتفاق ممکن رخ داد و پرسپولیس در روزی عجیب به واسطه اشتباهات دور از انتظار فرشید کریمی با سه گل از حریف عقب افتاد. بین دو نیمه بازیکنان پرسپولیس با هم همقسم شدند که هر طور شده این بازی را نبازند. سرخپوشان به دو گل دست پیدا کردند و در دقایق آخر نیز شروع مجدد خوب خود کریمی باعث شد ماته گل مساوی را بزند. در این لحظه محمود خوردبین با چشمانی غرق در اشک لب خط آمد و در شادی بازیکنان شریک شد؛ شاید همین زلال پاک بود که سرانجام به قهرمانی پرسپولیس انجامید!
در آغوش اختلاف!
در تمام روزهای برگزاری لیگ هفتم باشگاههای کشور، شایعه اختلاف بین نیکبختواحدی و افشین قطبی، نقل محافل ورزشی بود. روزی نبود که خبر اختلاف یا درگیری این دو در رسانهها مطرح نشود. با این همه در اتفاقی به یاد ماندنی پس از قهرمانی پرسپولیس در رقابتهای یاد شده، نیکبختواحدی در رختکن پرسپولیس در آغوش افشین قطبی قرار گرفت و تا آنجا که جا داشت گریه کرد! این قاب جالب توجه، حتی تبدیل به یکی از فرازهای مستند مردان پرسپولیس هم شد. در یک اتفاق دیگر، در خلال درگیری بازیکنان قرمز و آبی در داربی دی ماه 79، تصاویری از نیکبخت ضبط شده که هنگام زد و خورد نوازی، استیلی و سایرین در حال اشک ریختن بوده است؛ از آن اشکهایی که نمیتوان آن را اشک شوق نامید!
اشک تمساح؟!
حتما در جریان رفت و برگشت افشین قطبی به پرسپولیس قرار دارید. سرمربی محبوب قهرمان لیگ هفتم، ابتدا کشورمان را ترک کرد و حاضر نشد قراردادش را با پرسپولیس تمدید کند. پس از مدتی اما، به هر دلیل - اعم از کار پیدا نکردن قطبی یا تمایل بیش از اندازه ایرانیها - نامبرده مجددا به کشور پدریاش بازگشت و قرارداد تازهای را با سرخپوشان منعقد کرد. فصل جدید اما برای قطبی حامل خاطرات متفاوتی بود. آقای سرمربی آشکارا دچار تغییر رفتار شده بود و از سوی دیگر جو متفاوتی هم انتظار زمین خوردن او را میکشید. درنهایت، وقتی پس از توقف خانگی پرسپولیس مقابل صباباتری، قطبی به این نتیجه رسید که باید ایران را ترک کند، در فرودگاه گریه کرد. بسیاری از هواداران فوتبال در ایران اشکهای او را تلاشی برای جلب حمایت و توجه خواندند. شاید هم واقعا اینطور نبوده!
هقهق شوق!
تیمملی فوتسال ایران در جریان رقابتهای جامجهانی 2008 برزیل حضور درخشانی داشت. شاگردان حسین شمس چنان دلاورانه به مصاف رقبا رفتند که حتی در برههای از زمان، برزیلیهای تماشاچی هم به تشویق بچههای فوتسالیست ما پرداختند. پذیرفتن تنها یک گل از برزیل و نیز متوقف کردن ابرقدرتی همچون اسپانیا حقیقتا کار دشواری بود و البته بازیهای خیرهکننده ما، از دید فیفا و سایر نهادهای رسمی و رسانهای پنهان نماند. در این میان حسین شمس علاوه بر تدابیر فنی، از نقطه نظر روحی و روانی نیز تاثیر مثبت زیادی روی بچهها داشت. در یک تصویر به یاد ماندنی، پس از آخرین بازی گروهی و بعد از مسجل شدن صعود ایران به مرحله حذفی، حسین شمس را دیدیم که از شدت شادی، شانههایش را به شکل بامزهای بالا میانداخت و هقهق گریه میکرد! خدا قوت آقای شمس!
شادی از نوع خودزنی!
در پایان دیدار برگشت استقلالتهران و داماش گیلان از سری رقابتهای جامحذفی فصل 87 -86، وقتی استقلالیها با سه گل حریف شمالی را شکست داده و به عنوان قهرمانی دست پیدا کردند، جشن نسبتا باشکوهی در ورزشگاه برپا شد. در این میان هرکس به نوعی به شادی میپرداخت، اما شاید بتوان از نوع خوشحالی کردن سعید لطفی به عنوان عجیبترین نمونه یاد کرد! مدافع - هافبک سابق استقلالیها بدون توجه به سایر همتیمیهای خود به گوشهای رفته بود و ضمن جاری کردن سیل اشک، مرتبا با دو دست بر سرش میکوبید! او که علت ناراحتیاش را جدایی احتمالی از استقلال عنوان کرد، در این فصل نیز در مسابقه استقلال و پیکان، پس از گل زدن به تیم سابقش روی زمین نشست و دو مرتبه بر سرش کوبید! گویا این شیوه شادی، منحصر به سعید خان لطفی است!
چشم غزال!
شاید تا این لحظه عجیبترین اشکهای فوتبال ایران متعلق به خداداد عزیزی باشد. مرد فعلا محروم فوتبال ایران که چند ماه پیش اسیر حوادث بسیار عجیبی شده و در پی مداخله در ضرب و شتم یک خبرنگار، به کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال رفت، مقابل دیدگان قاضی شریفی و چندین خبرنگار و شاهد، ناگهان شروع به اشک ریختن کرد. او که سخت مدعی بود در حقش اجحاف شده و بهویژه از اظهار نظر کیومرث هاشمی که «خداداد باید از صحنه ورزش حذف شود» دلگیر نشان میداد، با گریهاش حاضرین در جلسه محاکمه خود را متاثر کرد؛ هرچند که درنهایت چیزی عوض نشد و او به یک سال محرومیت از حضور در فوتبال محکوم شد. ناگفته نماند در جلسه مزبور سردار صلاحی - مدیرعامل پیام - نیز همپای غزال اشک ریخت!
اشک عشق!
... و اما بیانصافی است اگر در این پرونده، یادی از اشکهای فراوان صاحبان اصلی فوتبال ایران نکنیم. هوادار! این موجود بختبرگشتهای که غالبا چیزی بیشتر از یک مشت تعارف به کف نیاورده و بعد از هر اتفاقی، همه تقصیرات را به گردنش انداختهاند، حقیقیترین و پاکترین اشکها را نثار عشقش کرده است. او از گریههایش نه به دنبال منفعت مالی بوده و نه قصد مظلومنمایی داشته است. هوادار اگر اشک ریخته - که ریخته، هزاران بار هم ریخته - صرفا از صمیم قلب و به خاطر تیم مورد علاقهاش این کار را کرده است. همین حالا هم اگر روی سکوها سر بجنبانی، مردان پشمینهپوشی را میبینی که غمگینتر از مقصران مولتیمیلیونر، پای عشق ناکامشان اشک میریزند و البته این قصه به درازای تاریخ طولانی است...!